سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیچک

صفحه اصلی |  پست الکترونیک
سرزمین بی آب و علف

برای منی که خدا به قــدرِ دلـــم… به وســعت ِ دردهایم… به عمــقِ نماز/ نیــــــــاز/هام تعریف شده………
برای منی که از دیـــن؛ تنــها یکی دو کتـاب، علـی می دانم و هیــــــــــــچ……..

تا قبل ترها..
موسی، لابه لای سطرها… عصــا بود و …. ید بیضــا بود و …. طور سینــا !

این روزها ولی…
مـــــــوسی؛
شده یک جفت نگــاه ِ رنگیــن ِ غمگیــن ِ جـــــــــــان……..

موسی جان…
اینـجا…مغــرب ِ دلتنگــــی های من…مرکز ثقــل ِ تــردیدهای منتظـــــر… ارتفاع دو دسـت به افق ِ دوســــــت… به وقت چها روزهـــــــای بـی خبری……….

آقای نوستالژیـــــک…
دیروز بود انگار…که پشـت به پشـت ِ سی و چنـد ســــــــــال درد
کلمه هایم به پای هشـت و چهـار ِ بــــــــــودنت لنگ می زد
دیروز بود انگار…
که بغض هایم شد شعــــــر…
شعرهایم شد تـــو……..
تو…تــو مسیــــــحای مکــرر ِ من………
کجای این قصه…کجای این سالهای نیــــــــــــلگون، مـــن شدی نمی دانم…!!

درون مــن؛
مردیست به غـایت نـــــــــور..
ابــــــــــــدا” کهنسال…
راســت قامت هنــــــــــوز…
زیبــــا و روییــــن تن،
چه شبیه فکرهای من از سیــاوش و کیخســـرو

دیروزها
پدر احـــترام ـ محـــــــــض بود
مادر آه می شد
و من……کودکانه آرزویم این بود که چشم های *خوشبختی ام* بــــــاید شبیه ِ این آقا باشد

و امروزهایم پـــــــــر است از…..
امروزهایم پــــــــر است از تـــــــــو یی که کــم می آورمت
امروزهایم پـــر است از مـــــــــــنی که راه می رود و صدا می زند
راه می رود و گـــلایه…راه می رود و بغـــض…راه می رود و بغــلت می کند……..

آزادی ام…..!
ابـــــــو الاحــــــــــرار ِ دل…..!
این آرزو..ســـــــــالهاست…بـــــی تو……شــــــــــب می شود بــاز……………
بــــــــــاز……………
بــــــــــــــــــــازا……………………………………………
چشم های خوشــــــــــــــــــبختی ام را به من بـــــاز گردان…………..

پ.ن:
این خط ها بر می گردد به پنج شنبه غروب؛
لیلة الرغـــــــائب ِ خوشـــــبخت ِ نـــو شدنت…

و این صبح…. که مسیـــــــــــــــــــح، صــــــــد باره به جــــان می نشیند……
همین نوشته در سایت یاران صدر

“ماهرخ شمس”موسی جان…|به مناسبت ولادت امام آزادی





برچسب ها : یاران صدر  , دل نوشت  ,

      

پرده‌ای از پرند س‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍یم اندود                 ماه بر دوش شام گسترده
روشن و دلکش و خیال‌انگیز               وز نسیم شبانه افسرده
و اندر اعماق آشیانه خویش              سر خود مرغ حق فرو برده
یاد بیداری و تلاش و سخن                از خیال زمانه بسپرده
نیمی از شام هجر بگذشته               صحبت غم به جانم آورده
خواب بگریخته زدیده من                    دامن از اشک چشم پر کرده
لیک با رنج جانگداز فراق                    روح باز از غمش نیازرده
یاد مهر حیات‌بخش «مه»م                زنده می‌دارد این تن مرده
لاله حاوی او چراغ شب است             نور بر شام هجر بسپرده
یا رب از جور دهر برهانش                  تا که برهاند این سرا پرده
……………..
این شعر در سال 1344 و برای بانو پروین خلیلی سروده شده است. نکته ی جالب در این شعر این است که از کنار هم قرار گرفتن  اولین حرف مصرع های اول نام پروین خلیلی و اولین حرف مصرع های دوم نام موسی صدر آشکار می شود!
این شعر در شب شعر یاد توسط مهندس مهدی فیروزان داماد امام و مدیر عامل شهر کتاب قرائت شد.






برچسب ها : یاران صدر  , شعرهایی برای خواندن  , دل نوشت  , مولتی مدیا  ,

      

با این که سعی میکنم همه ی خبرهای سایت یاران صدر و سایت موسسه ی امام موسی صدر رو اینجا قرار بدم ولی چند ماهی هست که از قابلیت وبلاگم غافل شدم. از اونجایی که بعضی از آدما وقتی خیلی سرشون شلوغ میشه، میزنن همه چی رو خراب میکنن و میرن دنبال تفریح(!) منم در اوج مشغله شروع کردم به نت گردی. چند تا وبلاگ خیلی خوب درباره ی امام پیدا کردم. بعد از گذشت سه سال، هنوز هم آشنایی با افرادی که امام رو میشناسن برای من حس فوق العاده ایه. چند روز قبل توی جلسه ی یاران صدر قرار شد جلسات بررسی افکار امام موسی صدر رو دوباره شروع کنیم. احتمالا با مجموعه ی پرتوها شروع کنیم. مشتاقانه در انتظار دیدن دوباره ی دوستانم هستم. به خدا، به خدا، به خدا، این جمع یاران صدر فوق العاده ن. بچه های پاکی که بدون هیچ چشمداشتی و فقط از روی عشقشون کار میکنن. چند ماه تنفس در فضایی که تقریبا بدون حضور اونها سپری شد، خیلی سخت بود. بودن در کنار این بچه ها باعث میشه من حاضر بشم از همه چیزم بزنم. از درسم، خانواده م، خوابم، ...زندگیم. واقعا احساس میکنم که کانون فرهنگی یاران صدر، ادامه ی راه امام موسی صدره.
پ.ن.1: ورود به جلسات بررسی افکار امام موسی صدر برای عموم آزاده. اگر مایل به همکاری بودید لطفا اعلام کنید.
پ.ن.2: می خوام از فاطمه(نویسنده ی وبلاگ موسی مسیح)، مهدی(یکی از نویسندگاه وبلاگ پیام وصل) و عزیزانی که در این مدت مطلبی برای امام نوشتند یا طرحی رو تقدیم ایشون کردند تشکر کنم. مطالب اکثر شما رو خوندم. واقعا وجود شماها به همه ی ما انگیزه و انرژی دوچندان میده. شاید خودتون ندونید ولی کار خیلی بزرگی انجام میدید. 






برچسب ها : یاران صدر  , دل نوشت  ,

      

چند روز قبل که بزرگداشت استاد شهریار بهانه ای شده بود برای بزرگداشت شعر و ادب پارسی در تقویم های فراموشکار ما، استاد اسماعیل آذر مهمان برنامه ی سیمای خانواده بود. به دلیل علاقه ی شهریار به اشعار حافظ، استاد در انتهای برنامه از بینندگان خواست که نیت کنند تا تفالی به حافظ بزنند. نیت من هم که در همه حال مشخص است: امام موسی صدر... وقتی استاد آذر دیوان رو گشودند، نتیجه ی تفال به قدری زیبا بود که راضی نشدم اینجا بیانش نکنم:

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید                            که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش                               زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس                                موسی آنجا به امید قبسی می‌آید

هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست                 هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست                      این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

جرعه‌ای ده که به میخانه ی ارباب کرم                               هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است                       گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من                                  ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران                                  شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

***

امام موسی صدر آمد

 درست است که در مورد امام موسی صدر استنباط بر اساس تحلیل و احساس جایی ندارد ولی من نمی توانم انکار کنم که دلم به بهانه ی این نشانه ها روشن است. این تفال و تمام تفال هایی که خودم به حافظ زدم، پیشگویی آن زن کوفی که قبل از انقلاب، آزادی امام را پیش بینی کرده بود. ( این گمشده ی شما در یک جا مانند یوسف صدیق زندانی و سالم است؛ و هیچ راهی با خارج برای او نیست و از خارج هم هیچ ارتباطی با او ممکن نیست؛ لیکن در یک "تحول جهانی آزاد" خواهد شد،)، خواب مرحوم آیت‌الله میرزا علی احمدی میانجی و تصریح ایشان که امام صدر زنده است و ذخیره الهی، تا روزی ان‌شاءالله باز گردد و به درد اسلام و مسلمین خورد، سوال آیت‌الله شیخ جعفر سبحانی در عالم خواب از خود امام صدر و پاسخ امام  که زنده و هنوز در همین دنیای ما هستند، تصریح مرحوم آیت‌الله شیخ محمد تقی بهجت طی دهه‌های گذشته بیش از یک بار در حضور برخی میهمانان خود، آقایان سید احمد موسوی - برادر عروس آن بزرگوار - و محمد علی مهتدی که امام صدر در قید حیات است، و نشانه های دیگر، البته مبنای تشخیص نیستند، اما دل مرا عجیب گرم می کنند. همین نشانه هاست که به من و دیگر یاران صدر اجازه نمی دهد که از یاد امام غافل شویم.






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  , شعرهایی برای خواندن  , دل نوشت  , مقالات  ,

      

اولین نوشته ی من در سایت یاران صدر:

چشمان تو شناسنامه ی مرا عوض کرده اند
به نام پروردگار پگاه(1)

"همه ی چیز ، هر مکان و زمان و شخصی، دربرابر خداوند یکسان است و هیچ کس را بر دیگری و هیچ مکانی را بر مکان دیگر و هیچ زمانی را بر زمان دیگر برتری نیست. خداوند در برخی اشیا اسباب و نشانه هایی قرار داده و آن ها را رمز دانسته است، مانند کعبه و روز جمعه و ماه رمضان و غیر این ها."(2)عید فطر هم یکی از این اشیاء نشانه دار است؛ عید مشترک مسلمین؛ نشانه ی وحدت مسلمین؛ شکرانه ی یک ماه بندگی آن ها. و امسال، در آستانه ی عبور سی و سومین سال حرمانمان، با نه شهریور متقارن شده است.
عجب! سی و سه سال گذشت! سی و سه سال گذشت.
سی و سه سال طول کشید تا جهان – باور نه – اقرار  کند که رباینده ات تعادل روانی ندارد و بی دلیل جنایت می کند. این اقرار البته عمری بیشتر از شش ماه ندارد. مثلا نه شهریور سال گذشته – که با بین القدرین متقارن بود – لیبی هنوز کشور دوست و برادر بود و قذافی همچنان رهبر انقلابی آن. سی و دو سال با همه ی وسعت و حرمانش کم بود برای اقرار کردن خیلی ها. خیلی ها دست به کار شدن برای پیگیری مجدانه را به سالی با عددی متقارن تر موکول کرده بودند. و البته دست خدا بالاترین دست هاست.
البته که دست خدا از همه ی دست ها بالاتر است! سه سال است که - لابد من هم مجدانه(!) – پیگیر نه که درگیر تو هستم.سه سال است که در فکر برداشتن گام های کوچکی در راه آزادیت هستم و خداوند چه شکوهمند، عظمتش را به من نشان داد!
سه سال است که با خودم می جنگم تا با افسانه ساختن از تو، شخصیت و دستاوردهای والای زندگیت را تباه نکنم. که چه قدر ساده ست بت کردن موسی مسیح! و عجب تحملی می طلبد شکیبایی در برابر شگفتی از ژرفای بینش او! این شکیبایی البته دلیل محکمی دارد: از ابتدای آشناییمان، چنان مرا عاشق کردی که هرگز راضی نشدم واقعیات شخصیت و زندگیت را در حد افسانه های اسطوره ها پایین بکشم. افسانه های اساطیر، البته شکوهمندند اما هرگز شکوه واقعیات زندگی آدمیان خاکی را ندارند. آدمیانی که نیروی عظیمشان و بلکه "حقیقتشان، ایمان آن هاست."(3)
و حقیقت تو و راز سالها مقاومتت در همین مفهوم است: ایمانت. ایمان توست که سه سال است مرا قانع می کند در برابر قدرت آفرینش خدا متواضعانه تر سجده کنم و سپاسگذارش باشم.
سه سال است که مرا شگفت زده می کنی و من هر بار ایمانم به آفریدگار تو راسخ تر می شود. در سی روز پایانی این سه سال اما، شگفت زده تر از همیشه. این سی روز همراه بود با مطالعه ی کتاب "برای زندگی" و تحولات پیاپی لیبی. همه ی آثار تو شگفتند اما تفاسیرت، فراترند. حتما چون کلام خدا را تفسیر می کنی و "قرآن مهم ترین چیزی است که در زندگی مسلمانان وجود دارد، زیرا که قرآن معجزه ی جاودان رسول الله است."(4)
تفاسیرت تعمیم یافته به همه ی زمان ها و مکان ها اشخاص است. این عمومیت البته استفاده از آیات قرآن برای توجیه عملکرد سیاسی نیست، بلکه شیوه ای است که هم شامل آخرت و هم دنیا باشد. در جایی می گویی مفهوم صبر روزه است و من در پایان سی روز صبر، به صبر سی و سه ساله ی تو و ایمانت مومن می شوم.و "انسان مومن انسانی است که با حبل متین که همان ایمان او به خالق است، پیوند دارد."(5)
اکنون و بعد از یک ماه صبر و زندگی با آثارت هم چنان از امیدم به حیاتت محافظت می کنم. هیچ دروغگوی فریبکاری نمی تواند مرا قانع کند از این رویا دست بکشم که بالاخره روزی از همسرت عیادت می کنی. حتی اگر سی و سه سال برای این عیادت امنتظار کشیده باشید. من از صبر سی و سه ساله ی شما فهمیدم که "امید، حقیقت زندگی است و زندگی انسان و بقا و امید او در گرو ایمان به بی نهایت است."(6) همین طور ایمان دارم " حقیقت یک چیز و حیاتش به آثارش است. تا زمانی که دیگران از اثر تو،از موسسه ی تو، از خدکات تو و از نتایج عمرت بهره مند می شوند، تو زنده ای." (7)

پی نوشت ها: عنوان نوشته از شعر گروس عبدلملکیان انتخاب شده است با یک کلمه تغییر!

دو سال است که می دانم بی قراری چیست

درد چیست

مهربانی چیست

دو سال است که می دانم آواز چیست

راز چیست ....

چشمهای تو شناسنامه مرا عوض کردند

امروز من دو ساله می شوم ....

1- اگر پگاه را دیده باشید، نور سپیده دم شب را می شکافد و صبح به یکباره پدیدار نمی شود.فلق اصطلاحا به معنای پگاه است و نوری است که پس از تارکی می آید. /تفسیر سوره ی فلق/برای زندگی
2- تفسیر سوره ی اخلاص/برای زندگی
3- تفسیر سوره ی عصر/برای زندگی
4- قرآن معجزه ی جاودان/تاملی دیگر در قرآن و تفسیر
5- تفسیر سوره ی عصر/برای زندگی
6- دین در جهان امروز
7- تفسیر سوره ی عصر/برای زندگی

 






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  , دل نوشت  , مقالات  ,

      
<      1   2   3   4   5      >