سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیچک

صفحه اصلی |  پست الکترونیک
سرزمین بی آب و علف

موسسه امام صدر، 1391/4/12

محمدعلی سبحانی سفیر پیشین ایران در لبنان و اردن در «کافه خبر» گفت: امام موسی صدر یک چهره ملی و ایرانی است و همه پیگیر مسئله ربودن ایشان هستند. به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر سفیر سابق ایران در لبنان، در گفت‌وگو با سایت خبرآنلاین و در پاسخ به سؤال یکی از کاربران این سایت گفت: ما در دولت اصلاحات آن قدر این مساله را پیگیری کردیم که از طرف جناح‌های منتقد دولت اصلاحات مرتبا زیر انتقاد شدید بودیم که شما به خاطر پیگیری موضوع امام موسی صدر رابطه با لیبی را تخریب کردید. متن کامل این مصاحبه به این شرح است:
آقای سبحانی به عنوان سفیر سابق ایران در لبنان، و بعد از سقوط نظام قذافی در لیبی، آیا زمان آن نرسیده است که شرح کاملی از پیگیری‌های مستمر درباره سرنوشت امام موسی صدر ارائه دهید؟ لابد یادتان نرفته است که ایشان یک شخصیت عالی رتبه جهان اسلام و از قضا از اتباع ایران می باشند؟ اگر درخاطرتان باشد تا قبل از سقوط قذافی با توجیه امنیتی بودن مسئله از پاسخگویی طفره می رفتید ولی آیا امروز می توان گوشه ای از این فعالیت‌های وزارت خارجه درباره امام صدر را به اطلاع مردم رسانید؟
اگر بگوییم که وزارت خارجه با دولت ها پیگیر نکرده اند، مقداری بی انصافی کرده ایم اما من می توانم به این برادر عزیزمان بگویم که ما در دولت اصلاحات آن قدر این مساله را پیگیری کردیم که از طرف جناح‌های منتقد دولت اصلاحات مرتبا زیر انتقاد شدید بودیم که شما به خاطر پیگیری موضوع امام موسی صدر رابطه با لیبی را تخریب کردید. شما می دانید که رابطه ایران ولیبی در زمان آقای خاتمی تحت تاثیر این مسئله بود و آقای قذافی ناراحت بود که چرا دولت ما به عنوان اصلی ترین موضوع، تعیین سرنوشت امام موسی صدر را مطرح می کند. دولت قذافی شرط گذاشته بود که هرگونه بهبود رابطه با ایران منوط به عدم پیگیری سرنوشت امام موسی صدر است. این چیزی بود که به هیچ وجه آقای خاتمی زیر بار آن نرفت و ما سردترین روابط با لیبی را در زمان دولت اصلاحات داشتیم. البته این به این معنی نیست که دولت های پیش و پس از آن در رابطه با مساله امام موسی صدر کوتاهی کردند. امام موسی صدر یک چهره ملی و ایرانی است و همه ایشان را دوست دارند و همه دولت‌ها، چپ و راست، اصلاح‌طلب و اصولگرا، تندرو و کندرو همه به سرنوشت امام موسی صدر علاقه مندند و همه پیگیر این موضوع هستند






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      

کتاب " ادیان در خدمت انسان " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر " ،صفحه 299 تا 314 ، ترجمه سید عطاالله افتخاری

سخنرانی امام موسی صدر در نیمه شعبان، به مناسبت افتتاح مسجد الیمونه

-------------------------------------------------------

 

برادران و سروران گرامی، خدا مى ‏داند که نمی ‏توانم احساس خود را در این لحظات توصیف کنم. ما اکنون در روستی الیمونه در میان قهرمانان هستیم. قهرمانانی که از ظلمت زمان عبور کردند و سختیها و رنجها را درنوردیدند. قهرمانانی که امانت‏داری کردند ولی سست و ضعیف نشدند و در حفظ ارزشها و اخلاق و ایمان خود کوتاهی روا نداشتند.
ما در الیمونه در محضر برگزیدگانی از بزرگان مردم هستیم که وقت استراحت و کار خود را به حضور مشتاقانه در این مجلس ارزانی داشتند. امروز برای گرامیداشت ولادت امام دوازدهم، حضرت مهدى ع، گرد آمده ‏ایم. ما نمى ‏خواهیم تنها خاطره این ولادت را زنده بداریم، بلکه با تثبیت خط و روش امید و آمادگی، که معنی یاد و خاطره این ولادت است، این روز بزرگ را مقدس مى ‏داریم. ما انشاء اللَّه امروز اهمیت این مفاهیم را روشن خواهیم کرد و خواهیم کوشید تا توان و تلاش خود را با توانمندیها و تلاشهای بزرگمردانِ این سرزمین در بالا بردن خانه خدا و تکمیل مسجد پیوند دهیم.

همان گونه که شنیدید، این روزها روزهای استقلال است. و استقلال، آن گونه که ما مى ‏فهمیم، به استقلال سیاسی محدود نمى‏ شود، بلکه استقلال اقتصادی، فکری و اخلاقی را نیز شامل مى ‏گردد.
ایام و لحظه ‏ها همه مبارک اند و این دیدار در ذهن من همچون رؤیی تابناکی است. بسی موجب افتخار من است که در مجلس گرامیداشت ولادت امام دوازدهم حضور یابم.
امام دوازدهم، همان گونه که مى ‏دانید، امام منتظَر است. ما در انتظار ظهور آن حضرتیم، تا جهان را، پس از فرورفتن در ظلم و جور، آکنده از عدل و قسط کند. اندیشه ظهور مهدی به شیعیان اختصاص ندارد. این عقیده در کتبِ روائی همه مذاهب اسلامی یافت مى ‏شود. صدها و هزارها روایت دلالت دارند و ثابت مى ‏کنند که پیامبر اکرم‏ص فرمودند: اگر حتی یک روز از جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی مى ‏گرداند، چندان که مردی از اهل بیت من، هم‏نام و هم‏کنیه من، ظهور کند و زمینِ پر از ظلم و بیداد را از عدل و قسط پر کند.
این حدیث در همه مذاهب اسلامی متواتر است. پس این اندیشه به یک مذهب خاص در اسلام اختصاص ندارد. این، یک نظریه فراگیر و عمومی است. انتظار منجی، انتظار روح حق و انتظار یک حادثه عظیم در همه مذاهب و ادیان وجود دارد و همه دین‏مداران به این نظریه اعتقاد دارند.
این اندیشه از حوزه فعالیتهای دینی فراتر رفته، فعالیتهای تکوینی را نیز شامل مى ‏شود. هرگاه به تلاش انسانها در حوزه‏ های گوناگون نظری افکنیم، مشاهده مى ‏کنیم که در همه عرصه‏ ها، همچون علم، فلسفه، ادبیات و تجارب اجتماعی، نظام‏ها و مقرراتْ رو به کمال دارند و در همه مسائل زندگی به سوی اوضاع و احوال برتر پیش مى ‏روند. گرچه آدمی گاهی مى ‏لغزد و گاه اشتباه مى ‏کند و منحرف مى ‏گردد، اما این لغزشها، در حرکت اصلی زندگی بشر و در روندِ کلی آن، اموری جزئى ‏اند. انسان از ابتدا در حال تکامل، ترقی و تعالی بوده و به سوی بهتر شدن گام برداشته است. آدمی مطمئن است که شرایط برتر برای او امکان‏پذیر است و از همین رو بری رسیدن به آن تلاش مى ‏کند. اگر، آن گونه که برخی اعتقاد دارند، بشر رو به سقوط و نابودی داشت یا جهان در حال پس‏رفت و حرکت قهقرایی بود و در امور مختلف به وضع نامطلوب‏تر راه مى ‏پیمود، انسان، با امید و قدرت و ایمان، برای آینده تلاش نمى ‏کرد. زنجیره مستحکمِ علم از حوزه‏ های مختلف علمی و نظامهای اجتماعی مى ‏جوشد. تلاشهایی که برای تجربه ‏اندوزی در حوزه‏ های اجتماعی و نیز در نجوم، ابزار و وسایل و حمل‏ ونقل به عمل مى ‏آید، همه و همه آینده‏ بهتر را نوید مى ‏دهند، آینده ا‏ی که در آن همه افراد بشر توان و امکانات و شایستگی خود را بری رسیدن به زندگی سعاتمندانه به کار مى ‏گیرند. همان گونه که استحضار دارید، در حال حاضر، تنها بخشی از توان انسان یا به تعبیرِ بهتر، بخش اندکی از توانایی بشر در راه زندگی به کار مى ‏رود و بخش عمده استعدادها و همچنین اغلب افراد همواره خارج از گود هستند و توان و شایستگی آنان بری زندگی و سعادت انسان مصرف نمى ‏گردد.

زندگی، عزت، پیروزی و موفقیت هزینه دارد. این‏همه بدون هزینه و رایگان به دست نمى ‏آید. خداوند جز از راه اسباب و وسایل امور را سامان نمى ‏دهد. کسی که در انتظار عزت و شرف است نمى ‏تواند انتظار یک پیروزی ناگهانی را داشته باشد و نباید عزت و شرف را بدون تلاش و رنج توقع کند.

 

هریک از ما، در هر حوزه ا‏ی از حوزه‏ های انسانی، برای رسیدن به قلّه در تلاش است. اما کدامین قلّه؟ کمالْ آن است که همه انسانها با تمام شایستگیها، نه فقط با توان مادی یا فکری، در جهت خیر و صلاح بشریت تلاش کنند. شکی نیست که این نظام، همانند یک آرزو، بر فکر واندیشه هر انسان تلاشگری سایه افکنده است.
بنابراین، آینده بهتر و آرمانی همان چیزی است که از دوران افلاطون یک رؤیا بوده است و آن را مدینه فاضله مى ‏گفتند. این آینده و این جامعه آرمانی، که همه تواناییها و همه فرزندان بشر در ساختن آن مشارکت دارند، آرزوی همه انسانها است. عقیده شیعه به امام مهدى ‏عج در حقیقت انتظارِ برانگیزاننده و بشارت‏ دهنده این آینده است، آینده ا‏ی که آرزوی همه و آینده همه است.

من قصد ندارم در تفصیل و توضیح این عقیده وارد شوم، بلکه به بعد تربیتی آن خواهم پرداخت. باید بگویم که مفهوم انتظارْ نزد ما معنی حقیقی خود را از دست داده و منحرف شده است. ما انسانها، به بهانه انتظار، از مسئولیت های خود شانه خالی مى ‏کنیم و کار و تلاش را در انتظار ظهور صاحب‏الزمان رها کرده ‏ایم. این انحراف در همه ارزشها اتفاق افتاده و ابزاری شده است بری بهره ‏مند نشدن از ارزشها. اما حقیقت این است که اندیشه انتظار در حیات این مذهب نقش مهمی داشته است. زیرا امیدْ همان زندگی در آینده و راه آینده و وسیله پیوند آدمی به آینده است. انسانی که از آینده نومید گردد گویی میان خویش و آینده دیواری کشیده، که عبور از آن ناممکن است. نومیدی جمود است و جمود در حقیقت توقف و مرگ. در حالی که زندگی و استمرار آن یعنی بقای انسان در لحظه بعد، یعنی حرکت انسان از لحظه ا‏ی به لحظه بعد، امّا اگر جمود حاکم باشد دیگر حرکتی وجود ندارد و اگر حرکتی نباشد معنایش مرگ است.
امیدْ عبارت از راهی گشاده و روشن، و ناامیدی تسلیم شدن در برابر وضعیت موجود است. آیا کسی که از آینده خویش ناامید گشته به مرگ طبیعی مرده است؟ نه، بلکه دچار مرگ حقیقی شده است نه مرگ طبیعی. فردی که از آینده ناامید شده گمان مى ‏برد که زندگی فایده ا‏ی ندارد، پس مى ‏گوید ما را به حال خود واگذارید. بگذارید بخوریم و در بازار راه رویم و بچریم. همین کافی است. این کارها دلیل بر این است که در این صورت اتفاق یا حرکتی صورت نمى ‏گیرد، بلکه فقط جمود و سکون است. بنابراین، امید راه آینده است و اگر ناامید شویم تسلیم شرایط موجود شده ‏ایم. تسلیم شرایط شدن یعنی تسلیم شدن در برابر واقعیت موجود، همانند حل شدن شکر یا نمک در آب. بنابراین، امیدْ شرطِ بقا و پایداری است.
برادران، همان گونه که مى ‏دانید و تاریخ نیز به روشنی گواهی مى ‏دهد، بر ما و بر هر ملتی دوران درازی از رنج و محنت گذشته است و اگر امید به ظهور امام زمان و فرج الهی نبود، از میان رفته بودیم. اما این سخن حضرت رسول اکرم، که "اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد آن روز به قدری طولانی مى ‏شود تا مردی از اهل بیت من که نام او نام من و کنیه او کنیه من است ظهور نماید و دنیای پر از بیداد را از عدل و قسط پر کند"، به ما امید مى ‏بخشد و بقای ما را تضمین مى ‏کند. زیرا ما به سخن پیامبر اعتقاد داریم و در آن شک نمى ‏کنیم. این امید است که ما را حفظ کرده و زنده نگه داشته است و امید است که میان ما و آینده راهی باز کرده است. و امیدْ خود از این عقیده سرچشمه مى ‏گیرد.
این اندیشه و تفکر به ما اختصاص ندارد. شما مى ‏دانید که پس از عروج حضرت مسیح یا، به اعتقاد مسیحیان، پس از شهادت و عروج روح آن حضرت، ستمی بر مسیحیان رفت که در تاریخ و تاریخ ادیان مانندی ندارد. اما امید و اعتقادی که به این بشارت آن حضرت داشتند که "روح حق خواهد آمد"، همان که به روح‏ القدس و تجلی روح ‏القدس تفسیر مى ‏شود، آنها را از نابودی نجات داد. اگر این امید به آینده و پیروزی نبود، برای مسیحیان امکان حیات و بقا وجود نداشت. آری در آن زمان ذلت و رنج از حدِّ طاقتِ بشری فراتر رفت و این مسئله نزد پژوهشگران تاریخ معروف است. امید نتیجه تربیتی انتظارِ فرَج و گشایش است. این انتظار نقش مهم خود را در تاریخ ما ایفا کرده است و إن شاءَ اللَّه در تاریخ آینده هم ایفا خواهد کرد.
معنی انتظار
معنی انتظار رها کردن کار و واگذاری آن به دیگران نیست. این خلافِ انتظار است. این گونه عمل کردن، تسلیم شدن است. اگر امروز بگویند که ما در انتظار حمله ناگهانی دشمن هستیم، معنی آن چیست؟ آیا معنی این انتظار عبارت است از اینکه از خانه خارج شویم و بخوابیم و اعتنیایی نکنیم؟ نه. این انتظار نیست. انتظار عبارت است از اینکه آماده باشیم. شمشیر و تفنگ در دست، تمرین کنیم و آموزش نظامی ببینیم. خود را آماده سازیم. مراقب و نگهبان بگماریم و رادارها را فعال کنیم تا زمان حمله ناگهانی دشمن را دریابیم. این است معنی انتظار.

ما در انتظار حضرت مهدى ‏عج هستیم. حضرت مهدی، پس از آنکه ظلم و جور جهان را فرا گرفت، چه خواهد کرد؟ او مى ‏آید و عدل و داد را در جهان حاکم مى ‏کند. این آرزو چقدر عظیم است و این هدف چقدر بزرگ! مهدى ‏عج تنها کسی است که جهان را پس از گسترش ستمکاری از عدل و داد پر خواهد کرد. این حادثه بزرگی است که هیچ چیز جز صاحب آن روز بزرگ‏تر از آن نخواهد بود.

انتظار منجی، انتظار روح حق و انتظار یک حادثه عظیم در همه مذاهب و ادیان وجود دارد و همه دین‏مداران به این نظریه اعتقاد دارند.

 

آیا این حادثه تنها به دست حضرت مهدى ‏عج روی مى ‏دهد؟ طبیعتاً نه. ما باید همکاری و همیاری کنیم. ما مى ‏خواهیم که امام عصرعج به تمام و کمال در جهان ظهور کند. علم او، هنر او، قدرت و تربیت او ظهور کند. ما باید آماده باشیم. زمانی که از ما دعوت مى ‏شود، چه باید بکنیم. ما باید آماده ایفای نقش خود باشیم. هنگامی که آن حضرت فریاد" ای مردم "برمى ‏آورد او را لبیک بگوییم. باید آماده باشیم و از هرچه داریم دست بشوییم. در حال آماده‏ باش و با آمادگی کامل به کمک او بشتابیم. اگر جز این است، پس معنی انتظار چیست؟ انتظار یعنی آمادگی، بسیج شدن، آموزش و آمادگی روحی، روانی، فکری، معنوی و جسمی، نیز آمادگی تکنولوژیک و نظامی. گذشتگان ما چنین بودند. ما نیز چنین بوده‏ ایم.

بدون شک مردم الیمونه از این نظر برتری دارند. بسیاری از ما گذشته را فراموش کرده ‏اند و تصور مى‏کنند (همان گونه که در این سخنان و اشعار ارزشمند شنیدید) که این مردم، بدون پرداخت هزینه از ارزشها، آرمانها و عقیده و مذهب خویش صیانت کرده ‏اند و در این راه تلاش و کوششی نکرده ‏اند. زندگی، عزت، پیروزی و موفقیت هزینه دارد. این‏همه بدون هزینه و رایگان به دست نمى ‏آید. خداوند جز از راه اسباب و وسایل امور را سامان نمى ‏دهد. کسی که در انتظار عزت و شرف است نمى ‏تواند انتظار یک پیروزی ناگهانی را داشته باشد و نباید عزت و شرف را بدون تلاش و رنج توقع کند. سخنی از حضرت على ‏ع نقل مى ‏کنم که فرمود آرزوها نشانه فریب خوردن انسانهای کم ‏عقل است. انسان باید احمق و نادان باشد که بدون رنج و تلاش انتظار موفقیت را بکشد، تا عظمت و قدرت را بدون رنج طلب کند. این ممکن نیست. آرزوها نشانه فریب خوردن انسانهای احمق است.
انتظار یک محرّک است. اجداد و گذشتگان نیکوکار ما ایستادگی و خود را حفظ کردند. به خوبی مى ‏توانیم امید را در آثار آنها ببینیم. در قلعه‏ ها، پادگانها و دیرها. مسیحیان اینجا، اگر در صومعه ‏های استوار و مستحکم نبودند (در گذشته کسی به این مسائل و این گونه مجالسی که ما امروز برگزار مى ‏کنیم فکر نمى ‏کرد)، در معرض خطر بودند، زیرا سرنوشت بشر و مقدّرات او در دست هواهای نفسانی حاکمان بود. اگر این پایداری و ایستادگی و این پادگان و صومعه ‏ها نبود و اگر این صلابت و ایمان و دوری از سستی نبود، قادر نبودند بقای خود را تضمین کنند. ما و آنها در شرایط دشواری که ما را مستحق زندگی ساخت زندگی کردیم. فقیر و ثروتمند، همه، در صفِ واحد، همچون دیواری سُربین، در پیشگاه خدا ایستادند و ایستادیم؛ در حالی که هیچ‏یک بر دیگری برتری نداشت. همه با هم و در کنار هم زندگی مى ‏کردند و با هم ارتباط داشتند و خویشاوندی در میان خود برقرار مى ‏کردند و تأسف نمى ‏خوردند. امام جماعت که نماز را برگزار مى ‏کند، نمى ‏تواند از مأموم دور باشد یا در جایی بالاتر از او بایستد. اگر محل قرار گرفتن امام به اندازه یک وجب بالاتر از مکان نمازگزاران باشد نماز جماعت باطل است. اگر میان امام و مأموم پرده ا‏ی باشد، نماز جماعت باطل است. این یک اشاره و تأکید است که امام حتماً باید همراه با مردم باشد و وقت و زندگی خود را با آنها بگذراند. او نباید بالاتر از آنها قرار گیرد و نمى‏ تواند خود را از آنها برتر بداند و میان امام و مردم فاصله و دوری جایز نیست. آیا مى ‏توان از این مطلب حکمی اجتماعی انتزاع کرد؟ حتی اگر در نماز فرادی، که یک عبادت، ارتباط با خدا و گفتگوی با او در شب و صبح است، بیندیشیم، درخواهیم یافت که در آن احکام اجتماعی زیادی یافت مى ‏شود. در این نماز مقید بودن به زمان لازم است. إنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی المؤمِنینَ کِتاباً مَوقوتاً 103 :4یعنی نماز در حقیقت در زمانهای معینی واجب شده است. در نماز رعایت حقوق مردم نیز دیده مى ‏شود، چنان که نماز در مکان غصبی باطل است.
در شرایط نماز مسئولیت اجتماعی و برخی امور مطلق نیز دیده مى ‏شود. آیا ممکن نبود که خداوند ما را به نماز فرمان دهد و بفرماید روی صندلی بنشینید و حرکت نکنید و تنها قلب خود را متوجه پروردگار سازید؟ آیا این امر میسر نبود؟ چرا خداوند چنین نفرمود؟

هیچ یک از احکام اسلامی یا دینی نسبت به مسائل اجتماعی بى ‏اعتنا نیست. بنابراین، دین به مسائل دنیا نیز اهتمام و توجه دارد.

 

یکی از محققان بزرگ به نام محمد اسد مى ‏گوید که در نماز مسلمانان بزرگ‏ترین درسهای زندگی انسان وجود دارد. ممکن بود انسان هنگامی که نماز مى ‏خواند ساکت و بى‏ حرکت فقط با دل خویش متوجه خدا باشد. اما آن گونه نیست. او مى ‏گوید که تو در نمازِ خویش با قلب خود متوجه خدا هستی و هم‏زمان سجده مى ‏کنی و به رکوع مى‏ روی تا بدین وسیله دو مقام را با هم جمع کنی: یکی مقام توجه به خدا با قلب و دیگری عملی که انجام مى ‏دهی اعم از ذکر گفتن یا قیام و رکوع و سجده یا مقام صدور فعل از جسم انسان.


ادامه ی این مطلب در سایت موسسه ی امام موسی صدر






برچسب ها : امام موسی صدر  , امید  ,

      

موسسه امام صدر، 1391/4/11

حاج قدیر فیضی از خادمان اهل بیت و فعالان حسینیه دلریش تهران در گفت‌وگو با گروه تاریخ شفاهی مؤسس? فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر به بیان خاطرات خود از آیت الله سید رضا صدر پرداخت.

وی با اشاره به سوابق آشنایی و دوستی پدر خود با آیت‌الله سید رضا صدر، گفت: پدرم مرحوم حاج آقا مهدی فیضی که از فعالان سیاسی مذهبی تهران و مؤسس هیئت و حسینیه دلریش بودند، با حاج آقا رضا صدر رابطه دوستی داشتند و گاهی که به مسجد امام حسین می‌رفتند من هم همراه ایشان می‌رفتم.

آقای فیضی با یادآوری حسن خلق و سلوک آیت الله سید رضا صدر گفت: ایشان نماز که می‌خواندند، بعد از نماز چند دقیقه‌ای دربار? مسائل اخلاقی صحبت می‌کردند. یادم هست برای اینکه مردم و کسبه معطل نشوند بین دو نماز صحبت نمی‌کردند تا اگر کسی می‌خواهد برود و به کارش برسد با مشکل مواجه نشود.

وی افزود: آقای صدر مردی متین، با اخلاق نیکو و البته صریح بودند. به نظر من ویژگی بارز این دو برادر یعنی امام موسی صدر و حاج آقا رضا صدر اعتدال آنان بود که موجب موفقیت و محبوبیت آن‌ها شد.

حاج قدیر فیضی در ادامه با اشاره به خاطره‌ای از آیت‌الله سید رضا صدر گفت: پیش از پیروزی انقلاب، پدرم و برخی از دوستان معتقد به مبارزه و فعالیت سیاسی بودند و تعدادی دیگر از اعضای هیئت دلریش مخالف این کارها بودند و می‌گفتند که نباید مسائل مبارزاتی و سیاسی وارد کار هیئت بشود. به همین علت یک بار در مراسم نیمه شعبان دوستانی که مخالف کار سیاسی بودند تلاش داشتند اید? خود را جا انداخته و انشعابی در هیئت ایجاد کنند. یادم هست این دوستان همان روز حاج آقا رضا صدر را هم دعوت کرده بودند تا با حمایت ایشان کار خود را پیش ببرند. آقای صدر وقتی وارد مجلس شدند و فضای هیئت را دیدند و صحبت‌ها را از جمله صحبت‌های پدر من را شنیدند، با همان تیزبینی و هوشمندی که داشت متوجه ماجرا شد. وقتی همه صحبت‌ها به پایان رسید، آقای صدر با سه چهار جمله مسئله را حل کرد و موضوع خاتمه یافت. ایشان گفت: «اصل حرکت امام حسین (ع) سیاسی بوده است، قیام ایشان علیه ظلم و بی‌عدالتی بوده و مگر می‌شود در هیئت امام حسین (ع) دربار? این مسائل صحبت نشود.»

وی افزود: همین سه چهار جمله ایشان نه تنها جلو انشعاب در هیئت را گرفت که نشان داد ایشان چه نگاهی به حرکت امام حسین (ع) و الگوپذیری از آن دارد.







برچسب ها : امام موسی صدر  , خاندان صدر  ,

      

کتاب مسیره الامام السید موسی الصدر،جلد 6

مکان و تاریخ: مسجد صفا در مجتمع آموزشی عاملیه بیروت در تاریخ 27/6/1975
مناسبت: به دنبال شروع دوبارة درگیریها در لبنان و ادامة بحران کابینه، امام موسی صدر با تحصن در مسجد صفا در مجتمع آموزشی عاملیه بیروت به عبادت و روزه پرداخت.
منابع: روزنامة الانوار بیروت در تاریخ 28/6/1975روزنامة النهار بیروت در تاریخ 28/6/1975
مترجم: احمد ناظم


شهروندان ارجمند!
امام علی (ع) فرموده اند: «اذا ظهرت البدعة فعلی العالم أن یظهر علمه و الا فعلیه لعائن الله»(1) روایت زیر نیز این واقعیت را تأیید می کند: «الساکت عن الحق شیطان اخرس»(2)
خودداری از ادای شهادت، گناهی بزرگ است.
امروز که فتنه ها، کشور و مردم را فرا گرفته است و بلکه همة منطقه را تهدید می کند؛
امروز که حق مورد ستم قرار گرفته و شهادت، در پیشگاه دادگاه تاریخ و در برابر خدا و کشور به صلیب کشیده شده است؛ و پس از آنکه تا پای جان به مسئولیت شهروندی و بلکه وظایف ملی خود در بحران خونبار کنونی عمل کردم و از نزدیک ابعاد و جزئیات بحران و پیامدهای آن را مشاهده کردم، وظیفة امانتداری خود می دانم که شهادت و مشاهدات خود را در پیشگاه شما عرضه کنم و نظر خود را دربارة این حوادث به گوش شما برسانم، و در این میان مسئولیت آنچه را می گویم می پذیرم، و از خداوند سبحان می خواهم همة ما را از لغزش و گمراهی و هیجان زدگی حفظ کند.

کشور به چیزی قوی تر از اسلحه و قاطع تر از کلمه احتیاج دارد

اولاً، این محنت بزرگ با وجود آنکه خطرناک ترین بحرانی است که در کشور عزیز ما رخ داده است، به هیچ وجه برخاسته از وجود اختلاف میان شهروندان در مبانی و اصول کلی و یا اختلاف میان آنان و فلسطینیان نیست.
حاکمیت ملّی، امنیت و ثبات لبنان، وظیفة پاسداری از انقلاب فلسطین، ایمان، همزیستی، یکپارچگی میان شهروندان یک کشور به رغم وجود فرقه‌های گوناگون، ضرورت برقراری عدالت اجتماعی و مساوات میان همة شهروندان، حفظ میهن از خطرهای وجود محرومیت های سیاسی و اجتماعی و معنوی، آگاهی از خطرهای ناشی از تبعیض میان گروه های مردمی، همة این موارد، اصولی است که کشور بر پایة آن‌ها استوار است و برخاسته از باور لبنانیان در طول تاریخ است.
همگان می دانند که ساختار جمعیت کنونی لبنان از لحاظ تمدنی برای جهان اهمیت بسیار دارد و نشانة آزاداندیشی و تسامح مسلمانان و نماد گفت‌وگوی عربی-اروپایی است؛ از این رو هیچ کس نسبت به لبنان و این ثروت بزرگ انسانی کوتاهی و بی اعتنایی نمی کند.
همه باور دارند که بقای هر کشوری و به ویژه لبنان آزاد و آزاداندیش در گرو نظام مندی عمومی است و هرج و مرج و شورش بر ضد نظام، خطری برای آزادی است و موجب از بین رفتن سرمایه ها و افتخارات لبنان خواهد شد و به معنای کوچک شمردن نقش مهم فرهنگی آن است.
و بالاخره همگان می دانند که جنوب، سربلندترین منطقة کشور، امروز دستخوش طمع ورزی ها و آماج تجاوزهای اسرائیل است و دفاع از آن نخستین وظیفه ملی ماست و کوتاهی نسبت به سرنوشت این منطقه، موجودیت همة کشور را به خطر می اندازد و عرصة لبنان چندین گواه بر این واقعیت دارد.
ثانیاً، بنابر آنچه گفته شد باید پرسید که اختلاف در کجاست و عوامل این بحران بغرنج کدامند و سبب تداوم آن که همه کس و همه چیز را تهدید می‌کند، چیست.
پاسخ را با تأسف فراوان می گویم: در لبنان سیاست به جای آنکه وسیله باشد هدف شده است؛ به طوری که افراد و گروه ها و رهبران با بهره‌جویی از آن زندگی می‌کنند.
این خط‌مشی عامل همة حوادثی است که در برابر چشمان ما رخ می دهد و از حد انتظار و طاقت فراتر رفته است؛ به گونه ای که هر انسانی دردمندانه می پرسد: «آیا این همان لبنان است؟»
سیاست در لبنان یعنی عامل محرومیت؛ یعنی روی برتافتن از حقایق؛ یعنی به تعویق انداختن چارة کار و فراهم کردن زمینة مناسب برای بحران ها؛ و متأسفانه هنوز بدون هیچ رحم و توجهی به بازیگری می‌پردازد و سازش می کند تا بی گناهانی دیگر قربانی شوند و مناطقی دیگر ویران گردد و زندگی عمومی از حرکت بایستد؛ مهم این است که بازیگری موفقیت آمیز باشد و معامله ها و سازش ها کارساز شود.
ثالثاً، برخی از سیاستمداران در هنگام گفت‌وگو اعتراف می کنند که وضعیتْ، حساس و خطرناک است و اگر به حد انفجار برسد، بحران از محدودة لبنان فراتر می رود و دستانی تبهکار، برای توطئه چینی بین المللی درکارند تا هم لبنان و هم انقلاب فلسطین را نابود کنند و بلکه می خواهند معادلات منطقه را به سود اسرائیل تغییر دهند؛ ولی عجیب است که با وجود اعتراف به این حقایق و با وجود اینکه به روشنی درک می کنند که توانایی مهارکردن بحران و جلوگیری از انفجار آن را ندارند، به تنش زایی ادامه می دهند و به بحران دامن می‌زنند و وضعیتی به وجود می آورند که به حل مشکلات کمکی نمی کند.
و خطرناک تر، این‌که آنان هر گونه مذاکره ای را قطع و پل های پشت سر را خراب کرده اند و خود و دیگران را در موقعیتی دشوارتر از موقعیت میان دو دشمن قرار داده اند؛ چرا که دو دشمن نیز بر سر مسائل انسانی محض، به دور از هر گونه گرایش سیاسی با یکدیگر همراه و همسو می شوند و بدین گونه مانع دخالت طرف سوم می شوند.
رابعاً: از ابتدای بحران و پس از درک ابعاد خطرناک آن، من و بسیاری دیگر با همة توان برای حل این معضل تلاش کردیم؛ با همه تماس گرفتیم؛ دربارة همه چیز بحث کردیم؛ راه حل ها را بررسی کردیم، ولی نتیجه‌ای نگرفتیم.
خون از قلب مان می چکید و به طور خاص مورد حمله قرار می گرفتیم و مناطق سکونت مردم محرومی که حتی لقمة نانی نداشتند چه رسد به اسلحه، ویران می شد و مردم بیگناه بر زمین می افتادند. همة اینها را می‌دیدیم و حساسیت اوضاع را درک می‌کردیم و همة دردها و رنج‌ها را فرو می‌خوردیم و برای نجات وطن و کاستن دردهای هم‌وطنان می‌کوشیدیم. قدرت‌نمایی‌ها از این سو و آن سو شدت گرفت و بحران پیچیده‌تر شد و هر کس در پی شکاری بود و تکیه گاهی برای خود داشت؛ اما میهن و فرزندان حقیقی و محروم آن هیچ تکیه گاهی نداشتند. آنگاه اوضاع به بن بست رسید و شرایط در شیاح به وخامت گرایید؛ و با شب های سیاهی روبرو شدیم که گروه هایی از هم میهنان را در خود فرو برد و با اموال مردم تشکیلاتی راه اندازی شد تا میانجی باشد نه دشمن؛ پس از آن با فضایی روبرو شدیم که حتی در جنگ های مرگبار نیز وجود نداشته است؛ و پس از آن قرار بود برای مصلحت محرومان تحصن کنیم، ولی دیدیم که وطن خود نخستین محروم است؛ پس از این همه، به این نتیجه رسیدم که گفت‌وگو سودی ندارد و گوش ها نمی شنود و وجدان ها نیازمند کسی است که آنها را تکان دهد و ملامت کند؛ به این نتیجه رسیدم که کشور به چیزی قوی تر از اسلحه و قاطع تر از کلمه احتیاج دارد؛ آنگاه خود را در راه مسجد برای اعتکاف یافتم.
آنها خاک وطن را آلوده کردند؛ پس به خانة خدا پناه آوردم تا از او یاری بجویم و در اینجا در حال اعتکاف خواهم ماند تا کشور بحران را پشت سر گذارد و صدای توپخانه ها خفه شود!
هم میهنان! من به جز جان خود چیزی ندارم و همان را به میدان آورده‌ام تا برای وطن و زندگی هم‌وطنان و مصلحت والای وطن قربانی کنم و بر این عقیده ام که شرط اصلی موفقیت تحصن این است که ادامه پیدا کند و تمام هم‌وطنان در همة فرقه‌ها و مناطق از آن حمایت کنند و این اقدام مسالمت آمیز و غیرمسلحانه باقی بماند؛ چرا که اقدامات مسلحانه و قدرت نمایی های سیاسی و همة مظاهر خشونتْ کشور را درنوردیده و درد و رنج مردم را بیشتر کرده و به پیچیدگی بحران افزوده است. در این اوضاع باید انسان با همة دارایی و توانایی‌اش، با روح و جسمش، با حیات شخصی و روابط انسانی اش، با همة توانایی ها و روابطی که خداوند به او عطا کرده است، با همة سرمایة خود وارد میدان شود. هم‌اکنون انسان تنها مانده، تنها دارایی انسان تنها مانده و باید وارد میدان شود.
و اکنون این انسان ساده بدون هیچ گونه سلاح وبه دور از هر گونه خشونت و تهدید، به خانة خدا پناه آورده است و از او نجات می طلبد.
اما اکنون آنچه خواستة ماست:
توقف خون‌ریزی و هر گونه فعالیت مسلحانه در همه مناطق لبنان و به ویژه در منطقة شیاح ـ عین الرمانه؛ منطقه ای که هم‌وطنان یک‌بار از جنوب به آنجا مهاجرت کردند و بار دیگر از آنجا به جنوب؛
برون رفت سریع از بحران تشکیل کابینه که کشور را تهدید می کند؛
تشکیل کابینه‌ای غیر حزبی که بتواند کشور را در زمانی کوتاه به حالت عادی بازگرداند؛
تشکیل سه هیئت در کنار کابینة آینده که یکی از آنها تحقیقی گسترده درباره حوادث اخیر انجام دهد و عوامل جنایت و مسئولان آن را شناسایی کند و دیگری طرح های عمرانی مناطق محروم را به اجرا گذارد و هیئت سوم آشتی ملی فراگیر برقرار کند.
برادران! به دور از هر گونه گرایش و جانبداری در انتظار موضع گیری و واکنش شما هستیم و گمان نمی کنم که به خطر افتادن سلامت جسمانی من به اندازة به خطر افتادن سلامت میهن شما اهمیت داشته باشد. من و میهن و همة مخلصان در انتظار مواضع شما هستیم و فرمودة امام حسین (ع) را خطاب به یارانش به شما می گوییم: «الا و من کان منکم باذلا فینا مهجته متلهفا الی لقاء الله فلیرحل معنا»

پانوشت:
«و آنگاه که بدعت پدیدار شود، عالم باید علم خود را آشکار کند و گرنه نفرین‌های خداوند بر او نازل می‌گردد.»

 «کسی که از گفتن حق دم فرو بندد، شیطانی لال است.»
  «هر یک از شما بر آن است که خون خود را نثار کند و شوق دیدار خداوند دارد پس همراه با ما حرکت کند.»

منبع: سایت موسسه ی فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر

 






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      

اعتصاب غذای امام موسی صدر
تیر ماه 1354 در اعتراض به جنگ های داخلی لبنان
27/6/1975 تا 2/7/1975
در این عکس صبحی صالح، شارل حلو، جرج خضر حضور دارند

 

همه با هم برای آزادی امام موسی صدر دعا کنیم...






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      
   1   2      >