سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیچک

صفحه اصلی |  پست الکترونیک
سرزمین بی آب و علف

این متن رو ششم مرداد سال قبل برای سایت یاران صدر نوشتم. امروز به مناسبت سالگشت وفات دکتر شریعتی دوباره میذارمش:

آری علی موحد بود برادر!

در سالروز ولادت امام علی (ع) و در سال 1349، امام موسی صدر، رهبر ایرانی شیعیان لبنان، که در سفری به ‏ایران آمده بود، در شهر کاشان، سخنرانی ایراد کرد که بعدها به “علی موحد بود و بس” مشهور شد. یک سال ‏بعد، و به هنگام برگزاری جشن های دو هزار و پانصد ساله (21 رمضان 1350) ، دکتر علی شریعتی، ‏سخنرانی آتشینی به نام “آری، این چنین بود، برادر”ایراد کرد. در جای جای این دو سخنرانی، پیوند مفهومی ‏عمیقی وجود دارد. اولی به وسیله روحانی ایرانی ای ایراد شده که به دلیل رسالتی که بر دوش خود احساس ‏می کرد، ایران را به مقصد لبنان و برای احیای هویت شیعی آن سرزمین، ترک کرد، و در ابتدای سخنرانی به ‏شباهت های مجالس مذهبی ایران و لبنان اشاره می کند. و دومی را ایرانی تحصیل کرده ای در فرانسه و در ‏غالب نامه ای به “برادر”ی از گروه بی شمار بردگان – که اهرام مصر و دیوار چین و همه دیوارها و بناها و ‏آثار ستم هزاران سال بر گرده و پشت اجدادشان بالا رفته است – ایراد کرده است‎.‎

در نگاه اول، شریعتی و صدر، هر دو مرزهای جغرافیایی و طبقاتی را شکستند و خود شریعتی می گوید: ” ‏راست است که … من از نژادیم و آن ها از نژادی . اما این ها تقسیم بندی های پلیدی است تا انسان ها را ‏قطعه قطعه کنند و خویشاوندان را بیگانه بنمایند و بیگانگان را خویشاوند‎ . “‎

و خطاب به برادر آرمیده در لا به لای سنگ هایش ادامه می دهد: ” بعد از رفتن تو، باز هم به دهات ما ‏ریختند و به بیگاریمان کشیدند. باز هم پشت و شانه هامان سنگها و ستونهای عظیم را حمل کردیم… برادر! ‏دیگربار در کام نا امیدی بودیم که امیدی به ماندنمان خواند. پیامبران بزرگ برخاستند، زرتشت بزرگ، مانی ‏بزرگ، کنفسیوس حکیم، لائوتسوی عمیق… اما برادر. این مبعوثین خدایان، از خانه بعثتشان فرود می آمدند و ‏بی هیچ اعتنائی بما و هیچ نام و یادی از ما ، راهی کاخ و قصری می شدند… یقین کردم که ما برای بردگی ‏به دنیا آمده ایم و جز این سرنوشتی نداریم، و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و ‏تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است، و جز این دیگر هیچ. اما برادر. ناگهان خبر یافتم که مردی از ‏کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: من از جانب خدا آمده ام … که خدا اراده کرده ‏است تا بر همه بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد… به ‏او ایمان آوردم… با او زیستم، تا پلکهایش در سنگینی مرگ خورشیدمان را پرده کشید. و برادر ! ناگهان دیدم ‏که دیگر بار معابد عظیم و پرشکوه بنام او سرکشید و شمشیرها بر رویشان آیات جهاد بسویمان آخته شد… ‏ناگهان دیدم برادر ! که شمشیرهایی که به سینه شان آیات جهاد حک شده بود. و معابدی که سرشار از سرود ‏و نیایش ” الله ” بود، و ماءذنه هایی که اذان توحید می گفت و چهره های مقدسی که به نام خلافت و بنام ‏امامت و ادامه سنت آن پیام آور دست اندرکار بودند و ما را به بردگی و قتل عام گرفته بودند، پیش از من ‏کسی دیگر را قربانی مظلوم این شمشیرها و محرابها کردند ” علی‎ ” !‎

برادر . علی خویشاوند آن مرد پیام آور بود و در محراب عبادت ” الله” کشته شد. خود پیش از من و خانواده ‏اش پیش از خانواده من و پیش از خانواده برده ها و ستمدیده های تاریخ، نابود شدند و خانه اش پیش از ‏خانه ما ، به نام سنت جهاد و زکوه غارت شد‎.‎

و قرآن پیش از آنکه وسیله ای شود برای چاپیدن من، باز نابودی من باز بیگاری و بردگی من،بر سر نیزه شد ‏و علی را شکست‎ .”‎

شریعتی می کوشد در ادامه ویژگی های اولین پیشوای شیعیان را شرح دهد، که با مفاهیم سخنرانی سید موسی ‏صدر، گره می خورد. آن جا که امام صدر می گوید:” درباره امیرالمؤمنین‏ع ما مى ‏خوانیم که کریم است، ‏شجاع است، رئوف است، رحیم است. مى ‏خوانیم که على‏ع نسبت به یتیم آن گونه است، نسبت به دین ‏آن‏چنان غیور است. همه صفاتى که درباره امیرالمؤمنین مى‏ خوانیم، فکر مى ‏کنیم که على‏ع عبارت است از ‏دهها حاتم طایى و سحبان و رستم و معدى کرب. اگر دهها تن از این قهرمانان تاریخ را بجوشانیم و یک ‏وجود تازه به وجود بیاوریم، این مى ‏شود على… در حالى که بنده خیال مى ‏کنم مطلب چنین نیست. على ‏شجاع هست اما نه مثل رستم و عمرو بن معدى کرب. على کریم است اما نه مثل حاتم طایى. على فصیح ‏است اما نه مثل سحبان. على غیور است اما غیرتش مثل غیرتهاى ما نیست. على صفاتش منشأ دیگرى دارد… ‏على گاهى خیلى شجاع است، گاهى نیست. على گاهى خیلى کریم است، گاهى خیلى بخیل به نظر مى ‏آید. ‏على گاهى خیلى غیور است، گاهى خیلى صابر است. على گاهى خیلى متواضع است، گاهى هم متواضع ‏نیست‎.”‎

و شریعتی این گونه سخنرانی اش را ادامه می دهد که :” او برای اولین بار، زیبائی سخن را نه برای توجیه ‏محرومیت ما و برخورداری قدرتها، بلکه برای نجات و آگاهی ما ، به کار گرفت ، او بهتر از ” دموستنس ” ‏سخن می گوید . اما نه برای احقاق حق خویش. او بهتر از ” بوسوئه خطیب ” سخن می گوید، اما نه در ‏دربار لوئی ، بلکه پیشاپیش ستم دیدگان ، بر سر قدرتمندان است که فریاد می کشد . او شمشیرش را نه برای ‏دفاع از خود و خانواده و نژاد و ملت خود ، و نه برای دفاع از قدرتهای بزرگ بلکه بهتر از ” اسپارتاکوس ” ‏و صمیمی تر از او برای نجات ما در همه صحنه هاست که از نیام بیرون پرانده است‎ .‎

او بهتر از سقراط می اندیشد ، اما نه برای اثبات فضائل اخلاقی اشرافیتی که بردگان از آن محرومند، بلکه ‏برای اثبات ارزشهای انسانی یی که در ما بیشتر است. زیرا او وارث قارونها و فرعونها و موبدان نیست . او ‏خود ، نه محراب دارد و نه مسجد . او قربانی محراب است‎.‎

او مظهر عدالت و مظهر تفکر است ، اما نه در گوشه کتابخانه ها و مدرسه ها و آکادمیها، و نه در سلسله ‏علمای تر و تمیز در طاقچه نشسته که از شدت تفکرات عمیق ! از سرنوشت مردم و رنج خلق و گرسنگی ‏توده بی خبرند او ، در همان حال که در اوج آسمانها پرواز می کند ، ناله کودک یتیمی تمام اندامش را مشتعل ‏می کند‎ .‎

او ، در همان حال که در محراب عبادت ، رنج تن و نیش خنجر را فراموش می کند، به خاطر ظلمی که بر ‏یک زن یهودی رفته است، فریاد میزند که: اگر کسی از این ننگ بمیرد قابل سرزنش نیست… او بر خلاف ‏حکیمان دیگر، برخلاف نوابغ و اندیشمندان دیگر که اگر نابغه اند مرد کار نیستند، و اگر هر سه هستند، ‏مرد پارسائی و پاکدامنی نیستند، و اگر هر چهار هستند، مرد عشق و احساس و لطافت روح نیستند و اگر ‏همه هستند، خدا را نمی شناسد و خود را در ایمانشان گم نمی کنند و خودشان هستند، مردی است در همه ‏ابعاد انسانی، همچون یک کارگر، همچون من و تو کار می کند ، و با همان پنجه هایی که آن سطرهای عظیم ‏خدایی را بر کاغذ می نویسد، در خاک فرو می برد ، چاه می کند قنات احداث می کند و در شوره زار آب ‏بر می آورد.درست یک کارگر، اما نه در خدمت این و آن و نه در خدمت خویش‎ . “‎

امام موسی صدر هم با ذکر مثال هایی، چنین نتیجه می گیرد که :” منشأ شجاعت، کرم و غیرت على، آن ‏ملکات نفسى نیست. پس چیست؟ چرا على این‏گونه است؟ چون على مؤمن است. پاسخْ همین یک کلمه ‏است. على شجاع است، چون مؤمن است. ایمان به خدا مصدر تمام صفات و کمالات على است، ایمان به ‏خدا و دیگر هیچ… ایمان به خدا. آقایان، چشم بپوشید از کسانى که نام مؤمن را بر خود گذاشته‏ اند. اگر کسى ‏مؤمن بود شجاع هم هست، دلیر هم هست، کریم هم هست، غیور هم هست، رئوف هم هست. اما در کجا؟ ‏آنجا که رضاى خدا باشد. اما اگر رضاى خدا نباشد، ترسوست، بخیل است. ایمان على، سرّ توازن صفاتش ‏است‎. “‎

و در ادامه ی تشریح معنای ایمان به خدا ، منظور از خدا را این گونه توضیح می دهد که «لَهُ الاَسماء الحُسنى ‏وَ الاَمثالُ العُلیا» است، عالم و عادل و رئوف و رحیم و جبار و متکبر و خالق و رازق است. و اعتقاد به چنین ‏خدایی، این باور را در پی دارد که :” خداى مقتدرى هست، که بر این جهان حکومت مى ‏کند، ظلم به کسى ‏نمى ‏کند، این جهان براساس عدل و حق قائم است، این دنیا پر از خیر و برکت و زیبایى است… این صفات ‏و کمالات در من که فردى از این دنیا هستم و جزئى از این جهان هستم، به طور طبیعى جلوه مى‏ کند. من ‏هم دیگر از کسى نمى ‏ترسم، براى چى؟ براى اینکه معتقدم لا مُؤَثِّرَ فى الوُجودِ اِلّا هُو. من معتقدم که مرگ من ‏به دست خداست؛ پس، از چه مى‏ ترسم؟ من معتقدم که عالم منظم است. چرا آدم بخیل است؟ از ترسِ فقر. ‏اگر من ایمانم به خدا بود، که او رزاق است، از فقر نمى‏ ترسم… و على‏ع از این نوع بود…اگر کسى ایمان به ‏خدا داشت، منشأ تمام این صفات، ایمانش است. به همین دلیل به ما گفته اند نماز بخوانیم…نماز مصاحبت با ‏خداست… این مصاحبت سبب مى ‏شود که صفات خدایى را کسب کنیم. آدم از مصاحبش، از معاشرش، ‏رنگ مى‏ گیرد… . پس على شجاع نیست، ترسو هم نیست، کریم نیست، بخیل هم نیست. پس على چیست؟ ‏على مؤمن است، على ایمان به خدا دارد. اما ایمانش زیاد است. آنجایى که خدا مى ‏گوید: اقبل، فَاقبل. آنجا ‏که مى ‏گوید بایست، مى ‏ایستد؛… تسلیم مطلق در مقابل ذات الهى. رضاى خدا منشأ تمام صفات على است. ‏حالا این على که ایمان کامل دارد،… افتخار به متابعت محمدص رسول خدا مى‏ کند. افتخار به پیروى دین ‏خدا مى ‏کند… متابعت پیامبر براى على این همه فضلیت آورده و او را در مقابل خدا تسلیم مطلق نموده ‏است… کسى که ایمان قوى داشته باشد، شبیه على‏ع مى ‏شود. این فضل على‏ع است و به همین دلیل محبت ‏على‏ع جزو دین شده است… اسلام دین خداست. ولى على ایمان کلى به خداست. اگر کسى دوستش نداشته ‏باشد خدا را دوست ندارد‎.”‎

در نهایت شریعتی و صدر، هر دو به این نتیجه می رسند که شیعیان از دنباله روی امام خود منحرف شده اند ‏و یا صادقانه پیروی نکرده اند. شریعتی ، علی را نیاز جامعه ای می داند که اکنون به نام فرقه ، به نام خون ، ‏به نام خاک و به نام خود او و مخالف او قطعه قطعه می شوند ، تا هر قطعه ای، لقمه ای راحت الحلقوم ‏دهانشان باشند. او از اربابان جدید و ناشناخته ای می گوید که اندیشه ما را برده کرده اند، دلمان را به بند ‏کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده ایم و ما را به عبودیتی آزادگونه پرورانده اند. و تمام عمر را علی را در ‏سه کلمه ی مکتب، وحدت و عدالت خلاصه می کند و می نالد که بیست و سه سال تلاش و جانبازی برای ‏ایجاد ایمان، بیست و پنج سال سکوت و تحمل برای حفظ وحدت مسلمانان و پنج سال کوشش و رنج برای ‏استقرار عدالت، نتیجه نداد اما برای همیشه، مذهب و پیشوایی را برای خودش و ما اعلام کرد‎. ‎

و صدر از مهجوریت عزت و شرافت و هدایت و نجاتی که باید برای شیعه ی علی باشد، صحبت می کند. و ‏با ذکر سه مصیبت برای علی، اولی را در شخص خودش – کسانی حق او را غصب کردند، او را اذیت کردند ‏کشتند او را. این مصیبت چند سال طول کشید؟ 30 سال 40 سال 50 سال – دومی را در اولادش – امت با ‏اولاد علی بد رفتار کردند، کشتند، فراری دادند، اسیر کردند، هر کار خواستند کردند اما این هم چند سال طول ‏کشید؟ این هم دویست سال طول کشید. بیشتر شد؟ نه، تمام شدند امامان.‏

مصیبت بزرگ علی در شیعیانش است. این هایی که ننگ ابدی برای آن سرور هستند. این هایی که یکی شان ‏کافی است که بگویند علی باطل بوده و هر چه می گفت، درست نبوده است. درست است که امروز ما ننگ ‏دامان علی باشیم؟ ‏

عقب افتاده ترین شهرها شهرهای شیعه باشد؟ ‏

نسبت بی سوادی در بین شیعیان از همه بیشتر باشد؟

معامله بازارها از همه جا بدتر باشد؟

راست کمتر باشد؟ صله رحم کمتر باشد؟

یتیم بیشتر باشد؟ فقیر بیشتر باشد؟

‏…… امروز جامعه ما در دنیا منعکس است. هرچه بکنیم، همه کس حس می کند. هر روشی داشته باشیم ‏مشخص است. به نام علی تمام می شود. ما شیعه علی هستیم. نباید دشمن او باشیم و امیدوارم که نباشیم.‏

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب انسان آسمان، مجموعه گفتارهای امام موسی صدر درباره امیرالمومنین

امیر مومنان در کلام امام موسی صدر در چند برش کوتاه

بخشی از سخنرانی علی موحد بود و بس 






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  , اسلام  ,

      

آنچه می خوانید، گفت و گویی منتشرنشده است با قاضی حسن الشامی که دربار? امضای تفاهم نامه اخیر لبنان و لیبی و اقدامات کمیت? رسمی پیگیری قضی? امام موسی صدر و دو همراهش در دو سال اخیر که پس از امضای تفاهم نامه صورت گرفته است.

 

پس از گذشت سه سال و درپی تماس­ها ی  فشرده، به تازگی یادداشت تفاهمی میان لبنان و لیبی درباره  پیگیری مسأله ربوده شدن امام موسی صدر امضا شد. این یادداشت که گام مهم و بزرگی در حل این پرونده به شمار می­آید، برحق طرف لبنانی در انجام اقدامات و تحقیقات و هر گونه تدبیری که می­تواند انگیزه­ای برای دستیابی به نتایج مطلوب در زمینه آزادسازی امام صدر و همراهانش باشد، تأکید می­کند. درباره چگونگی امضای این تفاهم نامه و اقدامات انجام شده در دو سال گذشته گفتگویی با قاضی حسن الشامی عضوکمیته رسمی پیگیری ومسئول هماهنگ کننده قضایی با مقامات لیبیایی انجام شده که آن را می خوانید.

اولین اقدامات پس از سرنگونی قذافی  و تشکیل کمیته کمیته­ پیگیری

قاضی حسن الشامی دبیرکمیته رسمی پیگیری پرونده ربوده شدن امام موسی صدر ومسئول هماهنگ کننده قضایی با مقامات لیبیایی درباره اولین تلاش ها پس از سقوط قذافی گفت: وقتی نظام قذافی در  اکتبر 2011 سرنگون شد، در ماه اوت همان سال یعنی دو یا سه ماه قبل از سقوط نظام قذافی و در روزی که طرابلس غربی سقوط کرد، کابینه لبنان کمیته­ای به ریاست وزیر خارجه وقت و با عضویت چند دیپلمات و افسر و یک قاضی برای پیگیری این مسأله تشکیل داد و من به عنوان دبیر کمیته و هماهنگ­کننده قضایی با طرف لیبیایی معرفی شدم. 

ما سه روز پس از سرنگونی نظام دیکتاتور لیبی معمر قذافی وارد لیبی شدیم و با وجود ناآرامی‌ها در آن زمان مورد استقبال گرم قرار گرفتیم . پس از آن نیز دیدارها ادامه یافت. یکی از این دیدارها که به ریاست وزیر خارجه و با حضور آقای سید صدرالدین صدر ( فرزند امام) برگزار شد، دیداری تاریخی بود . دیدارهای دیگری نیز انجام شد و طرف لیبیایی از هیچ همکاری دریغ نکرد، ولی ما از این که کارها تا حدی به کندی پیش می­رفت گلایه داشتیم. البته آنها نیز با شرایط دشوار امنیتی و سیاسی رو به رو بودند و فکر می­کنم این شرایط هنوز نیز به نوعی ادامه دارد. ولی ما معتقد بودیم که به موازات دیگر فعالیت­ ها می ­توان کاری انجام داد، به ویژه آنکه با جنایت آدم­ربایی رو به رو بودیم و در این گونه جنایت­ها زمان، عامل مهمی است.

ادعای دروغی که چند ماه زمان را تلف کرد

وی با اشاره به ماجرای کشف یک جسد و اخبار دروغی که پیرامون آن منتشر شد ، این گونه ادعاها را  موجب کندی کار دانست و ادامه داد: در جریان کار، لیبیایی ها به جسدی از نظر جنایی مشکوک شدند و پیرامون آن ادعا هایی مطرح شد.  این مسأله چند ماه و حتی می­توانم بگویم حدود یک سال طول کشید. هرچند ما بر اساس شواهد یقینی بر این باور بودیم که امام و همراهانش زنده هستند وباید آنها را از مکان نامعلومی که در آن حبس شده­اند آزاد کنیم، به ویژه آن که مرگ آنها با هیچ دلیلی ثابت نشده است و بر اساس این باور به کار خود ادامه دادیم، ولی وقتی گفتند به یک مورد مشکوک شده ­اند بلافاصله آزمایش DNA انجام شد. به طور خلاصه در 16 ژوئیه 2012 در شهر سارایوو پایتخت بوسنی و هرزگوین بر اساس آزمایش ­هایی که از سوی دولت لیبی در کشور مورد نظر لیبی و در آزمایشگاه بین‌المللی مورد نظر لیبی: «ICMP» انجام گرفت، به طور قطع ثابت شد که آن جسد مربوط به امام صدر نیست و بعدها به طور رسمی باخبر شدیم که آن جسد مربوط به وزیر خارجه پیشین لیبی مرحوم منصور کیخیا بوده است. با این حال چند ماه فرصت از دست رفت. 

دوباره فعالیت را شروع کردیم در حالی که شرایط دشوار لیبی همچنان ادامه داشت ولی ما آرام ننشستیم و پیوسته مطالبه می­کردیم و به لیبی رفت و آمد می­کردیم. در حقیقت طرف لیبیایی برای این مسأله اهمیت قایل بود و آن را دارای اولویت می ­دانست ولی از ما مهلت می ­خواست تا اوضاع در حدی سامان یابد. ما می­گفتیم بیش از این نمی­توانیم منتظر بمانیم. 35 سال معمر قذافی راه را بسته بود و اکنون دیگر باید درها کاملا باز شود. در اثر فشارهای بسیار سنگین از سوی مراجع ذی­ربط لبنانی و تلاش­های متواضعانه کمیته پیگیری و همچنین خانواده امام و نیز همبستگی برخی از رسانه­های گروهی و دوستداران امام در سطح جهانی، این مسأله در لیبی همچنان زنده و مورد اهتمام همه طرف­هاست. همه طرف­های سیاسی از رییس جمهور و نخست­وزیر و وزیران کشور و دفاع و دادگستری و خارجه، هیچ یک از آنها نمی­گفتند این ماجرا ربطی به ما ندارد یا نمی­خواهیم همکاری کنیم. ولی همه ما خواهان آن بودیم که این نیت­ها تبدیل به عمل شود. 

عملکرد نمایندگان قضایی لیبی

قاضی الشامی درباره نمایندگان  قضایی لیبی در این پرونده هم گفت: از همان نخستین دیدار در اکتبر2011 دو قاضی از دفتر مرکزی دادستان کل در لیبی موظف به پیگیری این مسأله شدند. آن دونفر شروع به تحقیقات متعددی کردند و من نیز از طرف لبنان به عنوان هماهنگ­کننده با آنها همکاری می­کردم. 

آن دو در ژانویه2012 به بیروت آمدند و به سخنان خانواده های  امام و همراهانش گوش دادند و همچنین با وزیر خارجه و وزیر دادگستری وقت نیز دیدار کردند و هر دو برای فعالیت­های میدانی ابراز آمادگی کردند. 

آنها تحقیقات گسترده­ای در چند شهر لیبی و چند زندان انجام دادند و با چند نفر از سران نظام سابق و برخی شاهدان دیدار کردند ولی متأسفانه پس از مدتی مسأله جنبه جنایی پیدا کرد و همان طور که گفتم به یک یا چند جسد مشکوک شدند و این مسأله وقت را تلف کرد. 

در حال حاضر هنوز این مسأله بر عهده وزارت دادگستری لیبی و به طور مشخص دفتر دادستان کل به سرپرستی نماینده وزارت دادگستری است. 

بازجویی از سران سابق لیبی

عضو کمیته رسمی پیگیری درباره بازجویی از همکاران معمر قذافی گفت: دولت لیبی از برخی  سران نظام سابق تحقیق کرده‌است ولی مطالبات ما همچنان به حال خود باقی است. اکنون امید داریم یادداشت تفاهم به حل این مسأله کمک کند. بسیاری از سران و افسران نظام سابق که در زمینه ربودن امام صدر و همراهانش مورد اتهام هستند، بخش زیادی از آنها در زندان­های لیبی به سر می­برند و بازجویی از آنها کار آسانی است ولی مشکل اینجاست که شرایط امنیتی و سیاسی در برخی شهرها و مناطق لیبی مانع کار است، ولی هیچ یک از این مشکلات ما را بازنداشته و نخواهد داشت.  

تعقیب متهمان در سایر کشور ها و مراجعه به نهاد های بین المللی

مسئول هماهنگی قضایی کمیته پیگیری در باره جنبه بین المللی موضوع نیز خاطر نشان کرد: کمیته پیگیری به شکل سرّی و به دور از اطلاع رسانه­ها به به دهها کشور رفته و ضمن دیدار با بسیاری از شخصیت­های لیبیایی و غیر لیبیایی مرتبط با این مسأله، سرنخ­ها و اطلاعاتی گردآوری کرده است ولی همه این اقدامات به دور از چشم رسانه­ ها بود، زیرا قاعده اولیه در تحقیقات جنایی ، سرّی بودن کارهاست، حتی در تحقیق از شاهدان. 

کمیته پیگیری در داخل لبنان از این پرونده در برابر شورای قضایی و بازپرس قضایی پشتیبانی می­کند و با وجود همه شرایطی که بر لیبی حکمفرما هست هیچ گاه در رفتن به آنجا سستی نکرده است و با هر کس که اطلاعاتی داشته دیدار کرده­ایم و پس از ارزیابی و تحلیل اطلاعات، آنها را با دیگر اطلاعاتی که در آرشیو یا پرونده­های خود داریم سنجیده­ایم و کوشیده­ایم به نتیجه برسیم. تنها سفری که در رسانه­ ها اعلام شد سفر به موریتانی بود. در آنجا خبر دیدار وزیر خارجه وقت دکتر عدنان منصور (که از تهران به دارالبیضاءدر مراکش رفت تا سپس به نواکشوت پایتخت موریتانی برود) به مطبوعات درز کرد. 

آن موقع با عبدالله سنوسی رییس اطلاعات نظام سابق ملاقات کردیم. البته نمی­دانستیم که قرار است چند ساعت بعد او را به لیبی تحویل دهند. او در حصربه سر می­برد. ملاقات ما با او شش ساعت یا پنج ساعت و نیم طول کشید. اینکه در این ملاقات چه گذشت و چه اطلاعاتی به دست آوردیم را طبیعتا نمی­توانیم اعلام کنیم چون به مصلحت این پرونده نیست. البته به سخنان سران نظام سابق نمی­توان اعتماد کرد چون آنها خود را درگیر مسایل نمی­کنند و اصلا به دنبال تبرئه کردن نظام سابق هستند و تا الان هنوز طرفدار نظام سابق هستند زیرا هر اندازه نظام سابق را از اتهامات مطرح شده تبرئه کنند، اتهامات خودشان نیز کاهش پیدا می­کند. ولی ما تلاش می­کنیم و سرنخ­ها را کنار هم می­گذاریم و درباره دیگر افراد و این که کجا هستند و به چه کشورهایی رفته­اند اطلاعات جمع می­کنیم.

در هر حال ما در سطح بین الملی سفرهای متعددی انجام داده­ایم و در آینده نیز سفرهایی خواهیم داشت. نتیجه­ای که همه ما خواهان آن هستیم و کمیته پیگیری به دنبال آن است، آزاد کردن امام و همراهانش است.  

در مورد گزینه مراجعه به دستگاه­های قضایی بین المللی هم همواره در حال بررسی هستیم و با برخی مراجع حقوقی در این زمینه رایزنی می­کنیم. این اقدام مشکلات و دشواری­های خاص خود را دارد و باید آن را با دقت و تأمل دنبال کرد. در این زمینه چیز بیشتری نخواهم گفت.

ولی در مورد کمک گرفتن از اینترپول، دستگاه قضایی لبنان از اینترپول خواسته است فهرستی از سران سابق لیبی را در لیست قرمز (مجرمان فراری) قرار دهد. به رغم تلاش­های طاقت فرسای دولت لبنان توسط دفتر دادستان عمومی و دفتر مدیر کل پلیس لبنان (نیروی امنیت داخلی) و افسران لبنانی در دفتر اینترپول در لبنان، نمی­دانیم چرا اینترپول به درخواست ما پاسخ مثبت نداده  ولی ما هنوز نیز این مسأله را در سطح اینترپول پیگیری می­کنیم. فشار رسمی لبنان حتما باید افزایش یابد. به هر حال امام صدر از مهمترین شخصیت­های قرن بیستم است که در همه زمینه­های جهادی و اسلامی و عربی و حقوقی تأثیرگذار بوده است. 

اهمیت یادداشت تفاهم میان لیبی و لبنان

 
وی درباره ویژگی های یادداشت تفاهمی که اخیرا میان لیبی و لبنان بر سر نحوه پیگیری موضوع به امضا رسیده گفت: نخستین و مهمترین مطلب در این یادداشت این است که طرف لیبیایی به صراحت بر اهتمام و حساسیت مسأله امام صدر و همراهانش تأکید می­کند و این، نکته بسیار مهمی است. دومین مطلب این است که همه گمانه­زنی­ها و دروغ­پردازی­ها درباره رفتن امام به ایتالیا یا دست داشتن طرف­های دیگر قاطعانه نفی شده است. 

این که این مسأله در لیبی و توسط نظام معمر قذافی رخ داده قطعی است .در گذشته برخی تلاش کردند چنین وانمود کنند که در لیبی توسط ابونضال یا عناصر اطلاعاتی بین المللی شوکی امنیتی اتفاق افتاده است. در حالی که جنایت ربودن امام، در لیبی و توسط نظام معمر قذافی و با مسئولیت خود معمر رخ داده است.اصلاً خود قذافی در سال 2002 در یک نوار ویدیویی به این مسأله اعتراف کرده و به همین اعتراف استناد شده است.

ثانیاً طرف لیبیایی در این یادداشت بر اهمیت عامل زمان تأکید کرده و این نیز نکته مهمی است. وقتی ما قضات با جنایت قتل رو به رو هستیم، تلاش می­کنیم به تحقیقات سرعت دهیم تا مرهمی بر زخم بگذاریم و جنایت­کار را مجازات کنیم ولی سرعت کار خیلی بالا نیست زیرا جرم اتفاق افتاده است . در حالی که وقتی با آدم­ربایی رو به رو هستیم، همان طور که در همه کشورهای جهان هم می­بینید، رسیدگی به آن با سرعت انجام می­شود زیرا عامل زمان به مصلحت فرد ربوده شده نیست از این رو باید سریع اقدام کرد. 

دستاورد دیگر این است که طرف لبنانی در روند تحقیقات و اقدامات مشارکت خواهد داشت.

این مشارکت در عین احترام به حاکمیت لیبی و حفظ حق استقلال دستگاه قضایی لیبی خواهد بود یعنی نوعی مشارکت است.  مضمون آن را اعلام نمی­کنم و صبر می­کنیم تا اجرایی شود. این مشارکت علی رغم آن که به حاکمیت لیبی کاملاً احترام می­گذارد، زمینه را برای مشارکت حقیقی فراهم می­کند و حقوق حقیقی برای طرف لبنانی به رسمیت می­شناسد. طرف لیبیایی همچنین اجازه تحقیق درباره قتل روزنامه­نگار انگلیسی« فلتچر» و نیز قضیه «لاکِربی» و مسائلی دیگر را صادر کرده و به محققان اروپایی و آمریکایی اجازه تحقیق داده است.

افزون بر آن طرف لیبیایی همه اطلاعات و نتایجی را که ما بدان نیاز داریم در اختیارمان خواهد گذاشت تا زمینه فعالیت در لبنان و دیگر کشورها برای ما فراهم گردد و بتوانیم سران نظام سابق (قذافی) را مورد پیگرد قرار دهیم. ما و لیبی همچنین همکاری خواهیم کرد تا افراد مشکوک و فراری را مورد پیگرد قرار دهیم زیرا بسیاری از سران نظام به خارج گریخته­اند و ما برای پیگرد آنها چه به تنهایی و چه با همکاری  لیبی تلاش خواهیم کرد. نکته آخر که البته به معنای کم اهمیت بودن آن نیست، این است که نشست­های کاری دوره­ای میان طرف­های لبنانی و لیبیایی به همین منظور برگزار خواهد شد.

ابعاد حقوقی و اجرایی یادداشت تفاهم

قاضی حسن الشامی در تشریح ابعاد حقوقی و اجرایی این یادداشت تفاهم نیز گفت: مقامات لبنانی از سال 1981این مسأله را به شورای عالی قضایی لبنان ارجاع دادند و آن را اقدام علیه امنیت ملی برشمردند. بنابراین لیبی هر گونه نتیجه یا دلیل یا مستنداتی به دست آورد، پیش از هر چیز کمکی است برای این پرونده لبنانی. البته ما صلاحیت دستگاه قضایی لیبی را به رسمیت می­شناسیم ولی دستگاه قضایی لبنان نیز در این زمینه صلاحیت دارد، در عین حال در بسیاری موارد صلاحیت­های دوگانه مطرح می­شود. در این پرونده دستگاه قضایی لیبی نیز صلاحیت دارد زیرا جرم در خاک لیبی و از سوی رییس نظام وقت لیبی رخ داده، بنابراین جنبه حقوقی مسأله در سطح لیبی، خود به چند بعد تقسیم می­شود: بعد اول حتمی بودن مکان وقوع جنایت و عاملی که فرمان جنایت را صادر کرده (اگر نگوییم خودش مباشر بوده است) ثانیا زمینه را برای ما فراهم می­کند تا اوضاع را رصد کنیم و مستنداتی به دست بیاوریم، ثالثاً زمینه را فراهم می­کند تا در داخل لیبی افراد مظنون را مورد پیگرد قرار دهیم. 

دولت لبنان و خانواده امام و همراهانش و همچنین مقامات لیبیایی حق دارند افراد مشکوک در داخل لیبی و در زندان­ها را مورد پیگرد قرار دهند. در خارج از لیبی نیز همین طور است، یعنی وقتی طرف­ها از نظر حقوقی، همکاری کنند وقتی طرف لبنانی و طرف لیبیایی اطلاعاتی درباره یکی از شخصیت­های مثلا لیبیایی مقیم  یک کشور معین به دست می­آورند، ما می­توانیم از اینترپول بخواهیم او را دستگیر کند. وقتی ما پس از تحقیقات جدی از شاهدان، دلیلی مبنی بر دست داشتن یک نفر در این پرونده یا اطلاع داشتن او از مکان نگهداری امام و همراهانش پیدا کردیم، او را مورد پیگرد قرار می­دهیم تا بدانیم الان کجاست و چگونه می­توان به او دست یافت. چه بسا او یک شاهد یا یک متهم باشد و بعدها محکوم شود.

اینها ابعاد حقوقی است که یادداشت تفاهم ایجاد می­کند . از سوی دیگر این یادداشت امکان حمایت از مسئول هماهنگ­کننده لبنانی که بنده هستم و همچنین زمینه مشارکت در تحقیقات با روشی معین و ارائه پیشنهاد را فراهم می­آورد و این نکته بسیار مهمی است که هماهنگ­کننده قضایی لبنان بتواند پیشنهاد دهد. این نکته برای طرف لیبیایی بسیار اهمیت دارد. آنها اطلاعاتی به ما می­دهند و ما نیز اطلاعاتی که داریم در اختیار آنها می­گذاریم و سپس جمع بندی می­کنیم. پرونده اکنون در برابر بازپرس باز است. بنابراین وقتی اجازه داده می­شود که ما بر اساس اطلاعاتی که داریم پیشنهادی بدهیم و نشست هماهنگی برگزار کنیم، این کار از نظر عملی بسیار مهم است. 

علت تعویق جلسه شورای قضایی لبنان

وی درباره علت تعویق جلسه شورای قضایی لبنان گفت: شورای قضایی ابتدا به خاطر کامل نشدن اعضا به تعویق افتاد ولی بعد اعضا کامل شدند. و جلسات برگزار شد. مشکلی که وجود داشت یک مشکل صرفاً حقوقی بود، یعنی موضوعِ اثبات مرگ معمر قذافی از طریق منابع رسمی قانونی است. ما در دادگاه پرونده­هایی داریم که دهها سال انحصار وراثت نشده زیرا مرگ فرد با اسناد رسمی ثابت نشده است. 

مشکل این است که از لحاظ حقوقی اثبات مرگ، قواعدی دارد. وقتی این مسأله از لحاظ صرفاً حقوقی ثابت شود می­توان درباره آن سخن گفت.در عین حال، مطلوب این است که این روند را با اضافه کردن اطلاعات جدید و باارزش تکمیل کنیم. 

تا وقتی درها بسته بود، تنها کسانی که از نظر دستگاه قضایی ایتالیا یا دستگاه قضایی لبنان و چندین بازپرس قضایی آن در طول 30 سال مشکوک بودند، متهم پرونده بودند ولی اکنون که درهای همکاری بازشده و کمیته پیگیری به دیگر کشورها سفر می­کند و اطلاعات جمع­آوری می­کند انتظار می­رود که اوضاع تغییر کند و نامهای جدید و مطالب جدید به دست آید. شورای قضایی در آخرین جلسه خود  برای رسیدگی به ادعا های جدید که از سوی خانواده امام و وکلای ایشان مطرح شد جلسه را تا 30 مه به تعویق انداخت تا بازپرس قضایی اطلاعات را تکمیل کند. به ویژه آنکه اطلاعات سری است حتی برای شورای قضایی. باید تا برگزاری جلسه شورای قضایی در 30 مه منتظر بمانیم تا ببینیم آیا بازپرس اطلاعات را تکمیل کرده یا نه. 

زنده بودن امام اصل مسلّم و قابل استناد

قاضی الشامی در پاسخ به این سوال که آیا کمیته پیگیری اصول مسلمی برای خود قائل هست یا نه گفت: اولین و قطعی ترین اصل از نظر ما زنده بودن امام است . وقتی ما در روند کار به اصل زنده بودن امام و همراهانش استناد می­کنیم در واقع به یک قاعده شرعی و اخلاقی و حقوقی و منطقی و عملی و انسانی تکیه کرده­ایم. من بر واژه «منطقی» تأکید می­کنم و زیر آن دو خط می­کشم. اصل این است که انسان تا زمانی که مرگ او ثابت نشده زنده است و ما هیچ گاه به دنبال اثبات مرگ امام (خدای نکرده) و همراهانشان و یا ترور آنها نبوده­ایم. مجموعه اطلاعاتی داریم که نشان می­دهد امام و همراهانش حداقل چندین سال در زندان بوده­اند. 

در پرونده هیچ دلیلی و حتی هیچ قرینه­ای بر کشته شدن امام و همراهانش وجود ندارد. بنابراین ما به این اصل استناد می­کنیم و این نگاه مهم است. بر همین اساس اگر بخواهیم بگوییم فرد ربوده شده نزد شماست، او را آزاد کنید، باید از عبارتی قوی­ استفاده کنیم. خواسته ما آزاد کردن امام است و این خواسته­ای منطقی و عملی است. ما تلاش می­کنیم این مسأله را به طور منطقی و حقوقی و اخلاقی تحلیل کنیم. درست­تر و منطقی­تر این است که بگوییم ما هنوز و علی رغم گذشت این زمان طولانی، با جرم آدم­ربایی رو به رو هستیم. آنچه گفته می­شود از جمله این که الان عمر امام 85 سال است، هیچ تأثیری در تقدیم یا تأخیر تحقیقات جنایی ندارد. 

آزادی یک زندانی پس از 34 سال

وی در تبیین سخن خودبه  دو نمونه قابل استناد که  شباهت هایی با موضوع امام صدر دارد  اشاره کرد و افزود: در لیبی سیاستمدار مشهوری به نام احمد زبیر سنوسی که هیچ نسبتی با عبدالله سنوسی ندارد، هست که جزو جریان مخالف است. قذافی در سال 1977 او را زندانی کرده بود و همه فکر می­کردند او کشته شده است. تا سال 2011 که طرابلس غربی سقوط کرد او هنوز در زندان بود و هیچ کس چیزی درباره سرنوشت او نمی­دانست. سپس از زندان آزاد شد و الان رهبر یک جریان سیاسی است و خواستار نوعی فدرالیسم است. او فرد محترمی است و الان 91 سال دارد. با وجود این که مدت طولانی در زندان­های قذافی بوده زنده مانده است. ما از برخی زندان­های قذافی بازدید کرده­ایم. درجه حرارت برخی از آنها در ماه اوت به 70 درجه می­رسد. بنابراین با وجود شرایط سخت زندان و با وجود طولانی بودن این دوره، منطق و امید به ما می­گوید شاید امام در آنجا باشد به ویژه آنکه مساحت لیبی زیاد است و چه بسا محلی برای زندان کردن باشد که هنوز شناسایی نشده. منظور زندان به معنای اصطلاحی نیست بلکه مکانی برای نگهداری افراد.

نمونه دوم مربوط به یکی از کشورهای عربی است که وقتی نظام سابق در آن سرنگون شد، یک مخالف سیاسی که در سال 81 مفقود شده بود و خانواده­اش  فکر می­کردند اعدام شده است، در سال 2012 در یک بیمارستان پیدا شد. او که حافظه­اش را از دست داده بود از سال 81 تا 2012 در این بیمارستان که تنها 500 متر با محل زندگی خانواده­اش فاصله داشت نگهداری می­شد.

آزادی  امام صدر در لبنان یک خواسته ملی است

عضو کمیته رسمی پیگیری در باره اینکه موضع  مجموعه حکومت لبنان در این مساله چیست اظهار داشت : در سطح لبنان همه دولت­هایی که در دوره اخیر آمده­اند بر مسأله امام تأکید کرده­اند. به نظر من تأکید بر این مسأله در سخنرانی­هایی که هنگام گرفتن رأی اعتماد انجام می­گیرد و همچنین اجماع گروه­های سیاسی درباره امام صدر (علی رغم اختلافات بسیاری که دارند) نشان­دهنده اهمیت نقش امام و پرونده ایشان و وظیفه ما در پیگیری آن و تعقیب کسانی است که در آن دست دارند.

عبارتی که اخیرا در بیانیه کابینه به کار رفته بود بسیار جالب است: «دولت در پرونده ربودن امام موسی صدر و دو برادرش در لیبی، تلاش­های خود را در همه زمینه­ها و در همه سطح­ها افزایش خواهد داد و از کمیته رسمی پیگیری که با هدف آزادسازی آنان و بازگشت همراه با سلامتی آنان فعالیت می­کند، حمایت می­کند.» 

و همین موضع موجب شده که شورای اتحادیه عرب هم در سطح سران برگزار می شود،  در همه دوره­ها و به ویژه در آخرین دوره به این مسأله توجه شده و در دوره اخیر متنی برای این موضوع در نظر گرفته شد که پس از اصلاحاتی تصویب شد. عبارتی که در بیانیه آمده چنین است: «حمایت از تلاش­های دولت لبنان در پیگیری پرونده ربودن امام موسی صدر و دو همراه ایشان شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین به منظور آزاد کردن آنها و تلاش برای بازجویی از مسئولان نظام سابق لیبی به خاطر ارتکاب این جنایت و همچنین استقبال از تلاش­های دولت لیبی در این زمینه و دعوت از آن برای ادامه دادن تحقیقات و همکاری با مقامات لبنانی مربوط در همه زمینه­ها به منظور روشن شدن ابهامات این پرونده ملی»

این عبارت­ها که در سطح اتحادیه عرب مطرح شده بیانگر اجماع در این مسأله و نشانگر اهمیت آن است و درها را به روی کمیته پیگیری می­گشاید. ما انتظار داریم کشورهای عربی، که سران نظام پیشینِ قذافی در آنها به سر می­برند و اطلاعاتی دارند یا شاهدانی که معلومات مفید دارند درهای همکاری را به روی ما بگشایند.

سخن پایانی خطاب به افکار عمومی

وی درپایان خطاب به افکار عمومی گفت: اولا ما در پیگیری این مسأله از هیچ تلاشی فروگذار نمی­کنیم. ثانیاً بر اساس معیارهایی که به عقیده ما علمی و منطقی هستند فعالیت می­کنیم نه بر اساس احساسات و عواطف. ما نمی­خواهیم مورد توجه رسانه­ها باشیم. زیرا اقتضای کار ما این است ما در کشورهای دوردست با شخصیت­هایی دیدار کردیم که زبان عربی نمی­دانستند ولی درباره امام صدر و اندیشه او خوانده بودند و این برای من شگفت­آور بود. آنها به طور مشخص درباره ایمان امام صدر به برخی از اصول مسلّم انسانی مطالعه کرده بودند.

نکته دیگری که می­خواهم بگویم این است که با وجود حمایت­هایی که برخی مقامات لبنانی از این پرونده دارند تا زمانی که امام و همراهانش به فرودگاه بین المللی بیروت نرسند و ما در آنجا از آنان استقبال نکنیم، من خودم را همچنان مقصر می­دانم و باید تلاش بیشتری کنیم.

 

 






برچسب ها : امام موسی صدر  ,