سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیچک

صفحه اصلی |  پست الکترونیک
سرزمین بی آب و علف

 

در سالروز ولادت امام علی (ع) و در سال 1349، امام موسی صدر، رهبر ایرانی شیعیان لبنان، که در سفری به ‏ایران آمده بود، در شهر کاشان، سخنرانی ایراد کرد که بعدها به "علی موحد بود و بس" مشهور شد. یک سال ‏بعد، و به هنگام برگزاری جشن های دو هزار و پانصد ساله (21 رمضان 1350) ، دکتر علی شریعتی، ‏سخنرانی آتشینی به نام "آری، این چنین بود، برادر"ایراد کرد. در جای جای این دو سخنرانی، پیوند مفهومی ‏عمیقی وجود دارد. اولی به وسیله روحانی ایرانی ای ایراد شده که به دلیل رسالتی که بر دوش خود احساس ‏می کرد، ایران را به مقصد لبنان و برای احیای هویت شیعی آن سرزمین، ترک کرد، و در ابتدای سخنرانی به ‏شباهت های مجالس مذهبی ایران و لبنان اشاره می کند. و دومی را ایرانی تحصیل کرده ای در فرانسه و در ‏غالب نامه ای به "برادر"ی از گروه بی شمار بردگان - که اهرام مصر و دیوار چین و همه دیوارها و بناها و ‏آثار ستم هزاران سال بر گرده و پشت اجدادشان بالا رفته است - ایراد کرده است‎.‎

در نگاه اول، شریعتی و صدر، هر دو مرزهای جغرافیایی و طبقاتی را شکستند و خود شریعتی می گوید: " ‏راست است که ... من از نژادیم و آن ها از نژادی . اما این ها تقسیم بندی های پلیدی است تا انسان ها را ‏قطعه قطعه کنند و خویشاوندان را بیگانه بنمایند و بیگانگان را خویشاوند‎ . "‎

و خطاب به برادر آرمیده در لا به لای سنگ هایش ادامه می دهد: " بعد از رفتن تو، باز هم به دهات ما ‏ریختند و به بیگاریمان کشیدند. باز هم پشت و شانه هامان سنگها و ستونهای عظیم را حمل کردیم... برادر! ‏دیگربار در کام نا امیدی بودیم که امیدی به ماندنمان خواند. پیامبران بزرگ برخاستند، زرتشت بزرگ، مانی ‏بزرگ، کنفسیوس حکیم، لائوتسوی عمیق... اما برادر. این مبعوثین خدایان، از خانه بعثتشان فرود می آمدند و ‏بی هیچ اعتنائی بما و هیچ نام و یادی از ما ، راهی کاخ و قصری می شدند... یقین کردم که ما برای بردگی ‏به دنیا آمده ایم و جز این سرنوشتی نداریم، و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و ‏تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است، و جز این دیگر هیچ. اما برادر. ناگهان خبر یافتم که مردی از ‏کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: من از جانب خدا آمده ام ... که خدا اراده کرده ‏است تا بر همه بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد... به ‏او ایمان آوردم... با او زیستم، تا پلکهایش در سنگینی مرگ خورشیدمان را پرده کشید. و برادر ! ناگهان دیدم ‏که دیگر بار معابد عظیم و پرشکوه بنام او سرکشید و شمشیرها بر رویشان آیات جهاد بسویمان آخته شد... ‏ناگهان دیدم برادر ! که شمشیرهایی که به سینه شان آیات جهاد حک شده بود. و معابدی که سرشار از سرود ‏و نیایش " الله " بود، و ماءذنه هایی که اذان توحید می گفت و چهره های مقدسی که به نام خلافت و بنام ‏امامت و ادامه سنت آن پیام آور دست اندرکار بودند و ما را به بردگی و قتل عام گرفته بودند، پیش از من ‏کسی دیگر را قربانی مظلوم این شمشیرها و محرابها کردند " علی‎ " !‎

برادر . علی خویشاوند آن مرد پیام آور بود و در محراب عبادت " الله" کشته شد. خود پیش از من و خانواده ‏اش پیش از خانواده من و پیش از خانواده برده ها و ستمدیده های تاریخ، نابود شدند و خانه اش پیش از ‏خانه ما ، به نام سنت جهاد و زکوه غارت شد‎.‎

و قرآن پیش از آنکه وسیله ای شود برای چاپیدن من، باز نابودی من باز بیگاری و بردگی من،بر سر نیزه شد ‏و علی را شکست‎ ."‎

شریعتی می کوشد در ادامه ویژگی های اولین پیشوای شیعیان را شرح دهد، که با مفاهیم سخنرانی سید موسی ‏صدر، گره می خورد. آن جا که امام صدر می گوید:" درباره امیرالمؤمنین‏ع ما مى ‏خوانیم که کریم است، ‏شجاع است، رئوف است، رحیم است. مى ‏خوانیم که على‏ع نسبت به یتیم آن گونه است، نسبت به دین ‏آن‏چنان غیور است. همه صفاتى که درباره امیرالمؤمنین مى‏ خوانیم، فکر مى ‏کنیم که على‏ع عبارت است از ‏دهها حاتم طایى و سحبان و رستم و معدى کرب. اگر دهها تن از این قهرمانان تاریخ را بجوشانیم و یک ‏وجود تازه به وجود بیاوریم، این مى ‏شود على... در حالى که بنده خیال مى ‏کنم مطلب چنین نیست. على ‏شجاع هست اما نه مثل رستم و عمرو بن معدى کرب. على کریم است اما نه مثل حاتم طایى. على فصیح ‏است اما نه مثل سحبان. على غیور است اما غیرتش مثل غیرتهاى ما نیست. على صفاتش منشأ دیگرى دارد... ‏على گاهى خیلى شجاع است، گاهى نیست. على گاهى خیلى کریم است، گاهى خیلى بخیل به نظر مى ‏آید. ‏على گاهى خیلى غیور است، گاهى خیلى صابر است. على گاهى خیلى متواضع است، گاهى هم متواضع ‏نیست‎."‎

و شریعتی این گونه سخنرانی اش را ادامه می دهد که :" او برای اولین بار، زیبائی سخن را نه برای توجیه ‏محرومیت ما و برخورداری قدرتها، بلکه برای نجات و آگاهی ما ، به کار گرفت ، او بهتر از " دموستنس " ‏سخن می گوید . اما نه برای احقاق حق خویش. او بهتر از " بوسوئه خطیب " سخن می گوید، اما نه در ‏دربار لوئی ، بلکه پیشاپیش ستم دیدگان ، بر سر قدرتمندان است که فریاد می کشد . او شمشیرش را نه برای ‏دفاع از خود و خانواده و نژاد و ملت خود ، و نه برای دفاع از قدرتهای بزرگ بلکه بهتر از " اسپارتاکوس " ‏و صمیمی تر از او برای نجات ما در همه صحنه هاست که از نیام بیرون پرانده است‎ .‎

او بهتر از سقراط می اندیشد ، اما نه برای اثبات فضائل اخلاقی اشرافیتی که بردگان از آن محرومند، بلکه ‏برای اثبات ارزشهای انسانی یی که در ما بیشتر است. زیرا او وارث قارونها و فرعونها و موبدان نیست . او ‏خود ، نه محراب دارد و نه مسجد . او قربانی محراب است‎.‎

او مظهر عدالت و مظهر تفکر است ، اما نه در گوشه کتابخانه ها و مدرسه ها و آکادمیها، و نه در سلسله ‏علمای تر و تمیز در طاقچه نشسته که از شدت تفکرات عمیق ! از سرنوشت مردم و رنج خلق و گرسنگی ‏توده بی خبرند او ، در همان حال که در اوج آسمانها پرواز می کند ، ناله کودک یتیمی تمام اندامش را مشتعل ‏می کند‎ .‎

او ، در همان حال که در محراب عبادت ، رنج تن و نیش خنجر را فراموش می کند، به خاطر ظلمی که بر ‏یک زن یهودی رفته است، فریاد میزند که: اگر کسی از این ننگ بمیرد قابل سرزنش نیست... او بر خلاف ‏حکیمان دیگر، برخلاف نوابغ و اندیشمندان دیگر که اگر نابغه اند مرد کار نیستند، و اگر هر سه هستند، ‏مرد پارسائی و پاکدامنی نیستند، و اگر هر چهار هستند، مرد عشق و احساس و لطافت روح نیستند و اگر ‏همه هستند، خدا را نمی شناسد و خود را در ایمانشان گم نمی کنند و خودشان هستند، مردی است در همه ‏ابعاد انسانی، همچون یک کارگر، همچون من و تو کار می کند ، و با همان پنجه هایی که آن سطرهای عظیم ‏خدایی را بر کاغذ می نویسد، در خاک فرو می برد ، چاه می کند قنات احداث می کند و در شوره زار آب ‏بر می آورد.درست یک کارگر، اما نه در خدمت این و آن و نه در خدمت خویش‎ . "‎

امام موسی صدر هم با ذکر مثال هایی، چنین نتیجه می گیرد که :" منشأ شجاعت، کرم و غیرت على، آن ‏ملکات نفسى نیست. پس چیست؟ چرا على این‏گونه است؟ چون على مؤمن است. پاسخْ همین یک کلمه ‏است. على شجاع است، چون مؤمن است. ایمان به خدا مصدر تمام صفات و کمالات على است، ایمان به ‏خدا و دیگر هیچ... ایمان به خدا. آقایان، چشم بپوشید از کسانى که نام مؤمن را بر خود گذاشته‏ اند. اگر کسى ‏مؤمن بود شجاع هم هست، دلیر هم هست، کریم هم هست، غیور هم هست، رئوف هم هست. اما در کجا؟ ‏آنجا که رضاى خدا باشد. اما اگر رضاى خدا نباشد، ترسوست، بخیل است. ایمان على، سرّ توازن صفاتش ‏است‎. "‎

و در ادامه ی تشریح معنای ایمان به خدا ، منظور از خدا را این گونه توضیح می دهد که «لَهُ الاَسماء الحُسنى ‏وَ الاَمثالُ العُلیا» است، عالم و عادل و رئوف و رحیم و جبار و متکبر و خالق و رازق است. و اعتقاد به چنین ‏خدایی، این باور را در پی دارد که :" خداى مقتدرى هست، که بر این جهان حکومت مى ‏کند، ظلم به کسى ‏نمى ‏کند، این جهان براساس عدل و حق قائم است، این دنیا پر از خیر و برکت و زیبایى است... این صفات ‏و کمالات در من که فردى از این دنیا هستم و جزئى از این جهان هستم، به طور طبیعى جلوه مى‏ کند. من ‏هم دیگر از کسى نمى ‏ترسم، براى چى؟ براى اینکه معتقدم لا مُؤَثِّرَ فى الوُجودِ اِلّا هُو. من معتقدم که مرگ من ‏به دست خداست؛ پس، از چه مى‏ ترسم؟ من معتقدم که عالم منظم است. چرا آدم بخیل است؟ از ترسِ فقر. ‏اگر من ایمانم به خدا بود، که او رزاق است، از فقر نمى‏ ترسم... و على‏ع از این نوع بود...اگر کسى ایمان به ‏خدا داشت، منشأ تمام این صفات، ایمانش است. به همین دلیل به ما گفته اند نماز بخوانیم...نماز مصاحبت با ‏خداست... این مصاحبت سبب مى ‏شود که صفات خدایى را کسب کنیم. آدم از مصاحبش، از معاشرش، ‏رنگ مى‏ گیرد... . پس على شجاع نیست، ترسو هم نیست، کریم نیست، بخیل هم نیست. پس على چیست؟ ‏على مؤمن است، على ایمان به خدا دارد. اما ایمانش زیاد است. آنجایى که خدا مى ‏گوید: اقبل، فَاقبل. آنجا ‏که مى ‏گوید بایست، مى ‏ایستد؛... تسلیم مطلق در مقابل ذات الهى. رضاى خدا منشأ تمام صفات على است. ‏حالا این على که ایمان کامل دارد،... افتخار به متابعت محمدص رسول خدا مى‏ کند. افتخار به پیروى دین ‏خدا مى ‏کند... متابعت پیامبر براى على این همه فضلیت آورده و او را در مقابل خدا تسلیم مطلق نموده ‏است... کسى که ایمان قوى داشته باشد، شبیه على‏ع مى ‏شود. این فضل على‏ع است و به همین دلیل محبت ‏على‏ع جزو دین شده است... اسلام دین خداست. ولى على ایمان کلى به خداست. اگر کسى دوستش نداشته ‏باشد خدا را دوست ندارد‎."‎

در نهایت شریعتی و صدر، هر دو به این نتیجه می رسند که شیعیان از دنباله روی امام خود منحرف شده اند ‏و یا صادقانه پیروی نکرده اند. شریعتی ، علی را نیاز جامعه ای می داند که اکنون به نام فرقه ، به نام خون ، ‏به نام خاک و به نام خود او و مخالف او قطعه قطعه می شوند ، تا هر قطعه ای، لقمه ای راحت الحلقوم ‏دهانشان باشند. او از اربابان جدید و ناشناخته ای می گوید که اندیشه ما را برده کرده اند، دلمان را به بند ‏کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده ایم و ما را به عبودیتی آزادگونه پرورانده اند. و تمام عمر را علی را در ‏سه کلمه ی مکتب، وحدت و عدالت خلاصه می کند و می نالد که بیست و سه سال تلاش و جانبازی برای ‏ایجاد ایمان، بیست و پنج سال سکوت و تحمل برای حفظ وحدت مسلمانان و پنج سال کوشش و رنج برای ‏استقرار عدالت، نتیجه نداد اما برای همیشه، مذهب و پیشوایی را برای خودش و ما اعلام کرد‎. ‎

و صدر از مهجوریت عزت و شرافت و هدایت و نجاتی که باید برای شیعه ی علی باشد، صحبت می کند. و ‏با ذکر سه مصیبت برای علی، اولی را در شخص خودش - کسانی حق او را غصب کردند، او را اذیت کردند ‏کشتند او را. این مصیبت چند سال طول کشید؟ 30 سال 40 سال 50 سال - دومی را در اولادش - امت با ‏اولاد علی بد رفتار کردند، کشتند، فراری دادند، اسیر کردند، هر کار خواستند کردند اما این هم چند سال طول ‏کشید؟ این هم دویست سال طول کشید. بیشتر شد؟ نه، تمام شدند امامان.‏

مصیبت بزرگ علی در شیعیانش است. این هایی که ننگ ابدی برای آن سرور هستند. این هایی که یکی شان ‏کافی است که بگویند علی باطل بوده و هر چه می گفت، درست نبوده است. درست است که امروز ما ننگ ‏دامان علی باشیم؟ ‏

عقب افتاده ترین شهرها شهرهای شیعه باشد؟ ‏

نسبت بی سوادی در بین شیعیان از همه بیشتر باشد؟

معامله بازارها از همه جا بدتر باشد؟

راست کمتر باشد؟ صله رحم کمتر باشد؟

یتیم بیشتر باشد؟ فقیر بیشتر باشد؟

‏...... امروز جامعه ما در دنیا منعکس است. هرچه بکنیم، همه کس حس می کند. هر روشی داشته باشیم ‏مشخص است. به نام علی تمام می شود. ما شیعه علی هستیم. نباید دشمن او باشیم و امیدوارم که نباشیم.‏

این یادداشت برای سایت یاران صدر نوشته شده است.

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب انسان آسمان، مجموعه گفتارهای امام موسی صدر درباره امیرالمومنین

امیر مومنان در کلام امام موسی صدر در چند برش کوتاه

بخشی از سخنرانی علی موحد بود و بس

کتابچه صوتی سوم "انسان رمضان"/ شب قدر






برچسب ها : امام موسی صدر  , مقالات  ,

      

 

برای ملیحه صدر هفت ساله

خدا را سپاس که اسارت مسئولان گروگان هلال احمر جمهوری اسلامی ایران - که به دعوت رسمی سازمان هلال احمر لیبی به این کشور سفر کرده بودند - 66 روز بیشتر دوام نداشت و سرنوشت مسافران تازه ی لیبی، آزادی بود.
خدا را سپاس که خوشبختانه در پی تماس ها و مذاکرات فشرده بعمل آمده با مراجع رسمی لیبیایی و نیز مقامات محلی شهر بنغازی، هم اکنون این عزیزان همگی در کنار خانواده شان در صحت و سلامتی کامل به سر می برند.
خدا را سپاس که دختر کوچولوی امدادگر جوان، فرصت "خوش آمد" گویی به پدر را یافت.
خدایا هزار مرتبه شکرت.

ولی، ای کاش، سهم بعدی بعدی ایرانیان از اوضاع هنوز ناآرام لیبی، شنیدن خبر آزادی مسافر بی نشانشان، سید موسی صدر باشد، که 34 است در بند قذافی گرفتار است و این اسارت حتی بعد از کشته شدن دیکتاتور لیبی هم ادامه دارد.
سید موسی هم دختر هشت ساله ای داشت که بنا به دعوت رسمی رهبر لیبی، وارد این خاک شد. قرار بود در ادامه ی سفرهای دوره ای به کشورهای عرب، شرکت در جشن نهمین سالگرد پیروزی انقلاب لیبی باشد و مذاکره ای برای حل و فصل اوضاع وخیم لبنان و بلافاصله بعد از آن، ترک لیبی به مقصد فرانسه به منظور عیادت از همسر بیمارش.
اکنون اما، سی و چهارمین پاییز بی سید موسی رسیده و خانواده و دوستدارانش، همچنان شعله ی امید خود را برای دیدار دوباره اش فروزان نگه داشته اند.
سی و چهار سال است که همسر امام، منتظر دیدارش است.
سی و چهار سال است که ملیحه ی هشت ساله، منتظر است تا آن لحظه برسد که به پدرش بگوید "خوش آمدی".
...
مشخص است که مسئله ی سید موسیف پیچیده تر از امدادگران است اما ای کاش اگر توانایی آزادسازی امام نیست، لااقل فرصت تبلیغ اندیشه هایش باشد.
ای کاش اگر تلاش قابل ملاحظه ای برای شنیدن خبر آزادی امام نیست، لااقل تلاش خیره سرانه ای برای بازنشر چندین باره ی شایعات و اکاذیب باقی مانده ی مقامات قذافی نباشد.
ای کاش یک روز که ان شاءالله دور نیست اماممان را آزاد ببینیم.

پ.ن: این مطلب برای سایت یاران صدر نوشته شده است.






برچسب ها : دل نوشت  , مقالات  ,

      

لیلة الرغائب امسال همزمان بود با برگزاری شب شعر یاد مهر که به همت کانون فرهنگی یاران صدر و با همکاری شهر کتاب تهران ، در مرکز فرهنگی این مجموعه برگزار شد.

در ابتدای این مراسم تشریف فرمایی آقای سید علی صدر و خانم سیده حوراء صدر _ برادر بزرگتر و دختر امام _، حال و هوای مجلس را متفاوت کرد و “سلام علیکم” صمیمانه ی آقای صدر، روحیه ی مضاعفی به برگزار کنندگان بخشید.

کمی بعد حاج آقا سید محمدحسن مخبر و آقای مهندس فیروزان _ داماد امام و مدیرعامل شهر کتاب _ هم تشریف آوردند و بر اعتبار مجلس افزودند و کم کم جمع شاعران و مشتاقان امام تکمیل تر شد. نیازی به جستجوی زیاد نبود. هر طرف را که نگاه می کردی، عزیزی را می دیدی که با شنیدن خبر برگزاری شب شعر گرامیداشت تولد امام خوبی ها، دعوت یاران صدر را پذیرفته بود.
مراسم با قرائت آیاتی از قرآن شروع شد. و بعد از آن ساغر همایون دلنوشته ای را تقدیم به امام موسی صدر کرد.
سپس مهدیه پالیزبان، دبیر و سخنگوی کانون یاران صدر، ضمن خوش آمدگویی به حضار، برگزاری شب شعری برای امام صدر را از برنامه های قدیمی این کانون عنوان کرد و عملی شدن آن را بعد از حدود پنج سال تلاش این کانون فرهنگی و فراز و فرودهای سال گذشته ی آن، به فال نیک گرفت.
سخنران بعدی شب شعر آقای سید محمدحسن مخبر بودند که با قرائت اشعارشان که از دل متظرشان برخاسته بود، بر صفای مجلس افزودند. ” در این زمانه که عشق و امید کمرنگ هست/ امــیـد آمــدنــت هـم بـرای مــا زیــبـاســت” شاه بیت اشعار ایشان بود که حضار را تحت تاثیر قرار داد و بعد از آن مجری از آقای مهندس فیروزان دعوت کرد تا سخنران بعدی شب شعر باشند.
مهندس فیروزان ابتدا از یاران صدر و شهر کتاب برای برگزاری این شب شعر تقدیر کردند و عنوان نمودند که این اتفاق آرزوی خانواده ی محترم امام هم بود.  ایشان در ادامه ی صحبت هایشان از تفاوت شعر فارسی با اشعار دیگر گفتند و آن را در راه یافتن مضامین علمی مانند نجوم و عرفان در شعر فارسی دانستند.  ایشان هم چنین یادآور شدند که بزرگانی همچون مولوی و خیام، شاعر صرف نبوده اند و از شعر به عنوان وسیله ای برای بیان افکار خود استفاده می کردند و از این رو نباید قدرت شاعرانگی آن ها را با شاعران بزرگی چون حافظ مقایسه کرد.آقای فیروزان، با بیان این مقدمه ی مختصر، از حضار خواستند که به اشعار امام موسی صدر هم با توجه به این نکته گوش کنند و سپس یکی از اشعار امام را که در سال 1344 برای همسرشان، سرکار خانم پروین خلیلی سروده بودند، خواندند.
شعری که کنار هم قرار گرفتن اولین حرف ابیات آن، اسم پروین خلیلی را آشکار می کند!
شب شعر با خوانش اشعاری توسط آقایان افشین اعلاء و مهدی شادکام تداوم یافت. و بعد نوبت به کلیپ « پیش از آن کز خواب برخیزیم (من قبل أن یوعی الحلم فینا)»، از ساخته های امیرپژمان حبیبیان رسید. این کلیپ که همراه با تصاویری از امام در میان مردم بود، دل های مشتاق را بی قرار کرد و وقتی که با صدای حزین حسن علامه همراه شد، ابر را به دیده ی یاران هدیه داد. کلیپ با صحبت های بغض آلود آنتیبای مسیحی _بستنی فروش مظلومی که بستنی خوردن امام با او سبب صدور حکم پاک بودن اهل کتاب توسط علمای بزرگ شیعه شده بود _ و دعای او برای بازگشت امام خاتمه یافت.
چشم های ابری یاران و مشتاقان امام موسی صدر در بعدازظهر روز پنجشنبه، زیر نور شمع ها ی سالن شهر کتاب می درخشیدند و بهترین انتخاب برای ادامه ی این شعرخوانی، کسی نبود جز امیر مرزبان. او که خود تحت تاثیر کلیپ پخش شده قرار گرفته بود، با صدایی بغض آلود و بی ریا گفت “ما دیوانه نیستیم!” و علت این همه عشق به امام صدر این است که اوبه ما نشان داد هنوز هم می توان “انسان” بود. وی در ادامه ترجیح داد با صدای لرزان شعری را بخواند که سال ها قبل برای تولد 75 سالگی امام و بعد از شنیدن خبر بازگشت “مرد چشم آبی” سروده بود. طولانی بودن شعر مرزبان از تاثیرگذاری آن نکاست و وقتی که او صمیمانه احساسات خود را در قالب واژگان به حضار تقدیم می کرد، چشم های یاران دیگر ابری نبود، بارانی بود.
شعرهای بعدی شاعران در امتداد این فضای بارانی خوانده شد ولی نقطه ی اوج این مراسم، قرائت دلنوشته ای به قلم ملیحه صدر، دختر کوچکتر امام، بود که توسط مهدیه پالیزبان انجام گرفت. این دلنوشته، شرح تنهایی های بانو پروین خلیلی بعد از ربوده شدن امام است که خطاب به ایشان ، دو سال قبل، به مناسبت هشتاد و دومین زادروز تولدشان و برای سایت یاران صدر نوشته شده است.
در انتهای این شب شعر کلیپ دیگری با عنوان “می دانم که می آیی” ، سروده و تنظیم دکتر امیرحسین سام پخش شد و امیدواران عاشق برای رهایی آموزگار امید دعا کردند.
همچنین در این مراسم، سعید اشیری، هادی خوانساری، ابراهیم شایان، جواد عنابستانی، سید حسین متولیان، ابراهیم حاج محمدی و الهام صادقی هم هر یک اشعار و قطعاتی را به امام محرومان تقدیم کردند که مجموعه ی این اشعار و قطعات به زودی در سایت یاران صدر منتشر خواهد شد.
گفتنی است یاران صدر، از همراهانی که امکان حضور فیزیکی در مراسم را نداشتند هم غافل نشدند و با کمک دیگر علاقه مندان امام، این شب شعر را به صورت آن لاین برای آن عزیزان پخش کردند.






برچسب ها : یاران صدر  , مقالات  ,

      

چند روز قبل که بزرگداشت استاد شهریار بهانه ای شده بود برای بزرگداشت شعر و ادب پارسی در تقویم های فراموشکار ما، استاد اسماعیل آذر مهمان برنامه ی سیمای خانواده بود. به دلیل علاقه ی شهریار به اشعار حافظ، استاد در انتهای برنامه از بینندگان خواست که نیت کنند تا تفالی به حافظ بزنند. نیت من هم که در همه حال مشخص است: امام موسی صدر... وقتی استاد آذر دیوان رو گشودند، نتیجه ی تفال به قدری زیبا بود که راضی نشدم اینجا بیانش نکنم:

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید                            که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش                               زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس                                موسی آنجا به امید قبسی می‌آید

هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست                 هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست                      این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید

جرعه‌ای ده که به میخانه ی ارباب کرم                               هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است                       گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید

خبر بلبل این باغ بپرسید که من                                  ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران                                  شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

***

امام موسی صدر آمد

 درست است که در مورد امام موسی صدر استنباط بر اساس تحلیل و احساس جایی ندارد ولی من نمی توانم انکار کنم که دلم به بهانه ی این نشانه ها روشن است. این تفال و تمام تفال هایی که خودم به حافظ زدم، پیشگویی آن زن کوفی که قبل از انقلاب، آزادی امام را پیش بینی کرده بود. ( این گمشده ی شما در یک جا مانند یوسف صدیق زندانی و سالم است؛ و هیچ راهی با خارج برای او نیست و از خارج هم هیچ ارتباطی با او ممکن نیست؛ لیکن در یک "تحول جهانی آزاد" خواهد شد،)، خواب مرحوم آیت‌الله میرزا علی احمدی میانجی و تصریح ایشان که امام صدر زنده است و ذخیره الهی، تا روزی ان‌شاءالله باز گردد و به درد اسلام و مسلمین خورد، سوال آیت‌الله شیخ جعفر سبحانی در عالم خواب از خود امام صدر و پاسخ امام  که زنده و هنوز در همین دنیای ما هستند، تصریح مرحوم آیت‌الله شیخ محمد تقی بهجت طی دهه‌های گذشته بیش از یک بار در حضور برخی میهمانان خود، آقایان سید احمد موسوی - برادر عروس آن بزرگوار - و محمد علی مهتدی که امام صدر در قید حیات است، و نشانه های دیگر، البته مبنای تشخیص نیستند، اما دل مرا عجیب گرم می کنند. همین نشانه هاست که به من و دیگر یاران صدر اجازه نمی دهد که از یاد امام غافل شویم.






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  , شعرهایی برای خواندن  , دل نوشت  , مقالات  ,

      

اولین نوشته ی من در سایت یاران صدر:

چشمان تو شناسنامه ی مرا عوض کرده اند
به نام پروردگار پگاه(1)

"همه ی چیز ، هر مکان و زمان و شخصی، دربرابر خداوند یکسان است و هیچ کس را بر دیگری و هیچ مکانی را بر مکان دیگر و هیچ زمانی را بر زمان دیگر برتری نیست. خداوند در برخی اشیا اسباب و نشانه هایی قرار داده و آن ها را رمز دانسته است، مانند کعبه و روز جمعه و ماه رمضان و غیر این ها."(2)عید فطر هم یکی از این اشیاء نشانه دار است؛ عید مشترک مسلمین؛ نشانه ی وحدت مسلمین؛ شکرانه ی یک ماه بندگی آن ها. و امسال، در آستانه ی عبور سی و سومین سال حرمانمان، با نه شهریور متقارن شده است.
عجب! سی و سه سال گذشت! سی و سه سال گذشت.
سی و سه سال طول کشید تا جهان – باور نه – اقرار  کند که رباینده ات تعادل روانی ندارد و بی دلیل جنایت می کند. این اقرار البته عمری بیشتر از شش ماه ندارد. مثلا نه شهریور سال گذشته – که با بین القدرین متقارن بود – لیبی هنوز کشور دوست و برادر بود و قذافی همچنان رهبر انقلابی آن. سی و دو سال با همه ی وسعت و حرمانش کم بود برای اقرار کردن خیلی ها. خیلی ها دست به کار شدن برای پیگیری مجدانه را به سالی با عددی متقارن تر موکول کرده بودند. و البته دست خدا بالاترین دست هاست.
البته که دست خدا از همه ی دست ها بالاتر است! سه سال است که - لابد من هم مجدانه(!) – پیگیر نه که درگیر تو هستم.سه سال است که در فکر برداشتن گام های کوچکی در راه آزادیت هستم و خداوند چه شکوهمند، عظمتش را به من نشان داد!
سه سال است که با خودم می جنگم تا با افسانه ساختن از تو، شخصیت و دستاوردهای والای زندگیت را تباه نکنم. که چه قدر ساده ست بت کردن موسی مسیح! و عجب تحملی می طلبد شکیبایی در برابر شگفتی از ژرفای بینش او! این شکیبایی البته دلیل محکمی دارد: از ابتدای آشناییمان، چنان مرا عاشق کردی که هرگز راضی نشدم واقعیات شخصیت و زندگیت را در حد افسانه های اسطوره ها پایین بکشم. افسانه های اساطیر، البته شکوهمندند اما هرگز شکوه واقعیات زندگی آدمیان خاکی را ندارند. آدمیانی که نیروی عظیمشان و بلکه "حقیقتشان، ایمان آن هاست."(3)
و حقیقت تو و راز سالها مقاومتت در همین مفهوم است: ایمانت. ایمان توست که سه سال است مرا قانع می کند در برابر قدرت آفرینش خدا متواضعانه تر سجده کنم و سپاسگذارش باشم.
سه سال است که مرا شگفت زده می کنی و من هر بار ایمانم به آفریدگار تو راسخ تر می شود. در سی روز پایانی این سه سال اما، شگفت زده تر از همیشه. این سی روز همراه بود با مطالعه ی کتاب "برای زندگی" و تحولات پیاپی لیبی. همه ی آثار تو شگفتند اما تفاسیرت، فراترند. حتما چون کلام خدا را تفسیر می کنی و "قرآن مهم ترین چیزی است که در زندگی مسلمانان وجود دارد، زیرا که قرآن معجزه ی جاودان رسول الله است."(4)
تفاسیرت تعمیم یافته به همه ی زمان ها و مکان ها اشخاص است. این عمومیت البته استفاده از آیات قرآن برای توجیه عملکرد سیاسی نیست، بلکه شیوه ای است که هم شامل آخرت و هم دنیا باشد. در جایی می گویی مفهوم صبر روزه است و من در پایان سی روز صبر، به صبر سی و سه ساله ی تو و ایمانت مومن می شوم.و "انسان مومن انسانی است که با حبل متین که همان ایمان او به خالق است، پیوند دارد."(5)
اکنون و بعد از یک ماه صبر و زندگی با آثارت هم چنان از امیدم به حیاتت محافظت می کنم. هیچ دروغگوی فریبکاری نمی تواند مرا قانع کند از این رویا دست بکشم که بالاخره روزی از همسرت عیادت می کنی. حتی اگر سی و سه سال برای این عیادت امنتظار کشیده باشید. من از صبر سی و سه ساله ی شما فهمیدم که "امید، حقیقت زندگی است و زندگی انسان و بقا و امید او در گرو ایمان به بی نهایت است."(6) همین طور ایمان دارم " حقیقت یک چیز و حیاتش به آثارش است. تا زمانی که دیگران از اثر تو،از موسسه ی تو، از خدکات تو و از نتایج عمرت بهره مند می شوند، تو زنده ای." (7)

پی نوشت ها: عنوان نوشته از شعر گروس عبدلملکیان انتخاب شده است با یک کلمه تغییر!

دو سال است که می دانم بی قراری چیست

درد چیست

مهربانی چیست

دو سال است که می دانم آواز چیست

راز چیست ....

چشمهای تو شناسنامه مرا عوض کردند

امروز من دو ساله می شوم ....

1- اگر پگاه را دیده باشید، نور سپیده دم شب را می شکافد و صبح به یکباره پدیدار نمی شود.فلق اصطلاحا به معنای پگاه است و نوری است که پس از تارکی می آید. /تفسیر سوره ی فلق/برای زندگی
2- تفسیر سوره ی اخلاص/برای زندگی
3- تفسیر سوره ی عصر/برای زندگی
4- قرآن معجزه ی جاودان/تاملی دیگر در قرآن و تفسیر
5- تفسیر سوره ی عصر/برای زندگی
6- دین در جهان امروز
7- تفسیر سوره ی عصر/برای زندگی

 






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  , دل نوشت  , مقالات  ,