سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیچک

صفحه اصلی |  پست الکترونیک
سرزمین بی آب و علف

معنای این حرف که "امام موسی صدر مرد عمل بود نه حرف" رو تو این چند روز با تمام وجودم درک کردم. تو این چند روز که یه ذره بهم فشار اومده و وقتی مدام کم میارم دلم میخواد زیر همه چی بزنم فقط فقط فقط یاد جدیت امامه که بهم نیرو میده یادآوری این ویژگیش که حوزه ها رو قاطی نمیکرد و در بحرانی ترین شرایط آرامش و تمرکزشو از دست نمیداد بهم اجازه نمیده عقب بکشم. اگه من حتی لحظه ای عاشق این ویژگیش بودم باید تلاش خودمو بکنم که منم این ویژگی رو داشته باشم. اگه ادعا داریم که یار صدریم باید ذره ای برای پرورش ویژگی های صدر در خودمون تلاش کنیم. 






برچسب ها : امام موسی صدر  , امید  , دل نوشت  ,

      

تو حوض خونه ی ما

ماهیای رنگارنگ

بالا و پایین میرن

با پولکای قشنگ

کلاغه تا میبینه

کنار حوض میشینه

کمین میگیره

میخواد ماهی بگیره

ماهیا قایم میشن

به زیر آبها میرن

کلاغ شیطون

میشه زار و پشیمون

پ.ن.1: همین الان از پای برنامه ی محبوب فیتیله جمعه تعطیله بلند شدم. تابلو بود نه؟!

پ.ن.2: یه چند روزه که خیلی دلم هوای بچگیامو کرده. حالا نیست که الان خیلی گنده شدم!






برچسب ها : دل نوشت  ,

      

ماه رمضان امسال همره یکی از عزیزترین و سخاوتمندترین دوستان خواهرم به غرفه ی موسه ی فرهنگی تحقیقتی امام موسی صدر در نمایشگاه قرآن رفتیم. یاد نیست شاید به پیشنهاد من ایشون کتاب فریاد در خاموشی استاد محسن کمالیان رو خریدند. چند روز بعد هم دفتر دوم کتاب عزت شیعه رو به فایزه داده بودند و گفتند بودند هدیه ی تولد فهیمه!دوست داشتن فکر کن! تولدت اردیهشت بشه و دوست خواهرت از تابستون هدیه تو بده!بووووس

همیشه می دیدم که توی کامنتها و پست ها بچه ها خیلی از کتاب عزت شیعه و پایگاه فرهنگی روایت صدر تعریف می کنند به خصوص آقای سینا صابر. وقعا حق داشتند. البته من جلددوم رو بیشتر از دفتر اول دوست دارم. شاید چون دفتر اول مربوط به لبنانه و ناآگاهی من از شرایط این کشور دست و پای خیالم رو می بنده. ولی دفتر دو فوق العاده ست. از این نظر که هم تصویر روشنی از امام صدر به دست خواننده می ده_بهتره بگم روشن ترین تصویری که در کتاب ها از ایشون ارائه شده_و هم افکار خواننده رو شدیدا درگیر می کنه. البته نوشته ای مربوط به امام به دلیل جوهره ی شخصیتی خود ایشون اغلب همین طوره ولی اکثر این نوشته ها خاطره ی صرفند. از هنرمندی نویسنده خبری نیست. نمی دونم شاید شیرینی هرفتن باعث ایجاد این حس شده. ولی با همین سواد اندکم حس می کنم مطالعه ی این کتاب تجربه ی متفاوتی بود. مطمئنا عمق زحمات و تلاش های استاد کمالیان و آقای علی اکبر رنجبر کرمانی رو درک نمی کنم ولی حساسیت و دقت این عزیزان رو در انتخاب واژه واژه ی این کتاب می بینم. بعضی وقت ها از خوندن یه سوال به وجد میام که عجب! بالاخره یکی این سوال رو پر سید! و بلافاصله کیف می کنم که چه خوب پرسید! با چه ادبیات و استدلال درستی! 

مطالعه ی این کتاب لحظات شگفت آور زیادی به ارمغان میاره. هر جمله ش پر از سنده.سندهایی که مطمئن نبودی از وجودشون ولی امیدوار چرقدرت عجیبی در انتقال احساسات دارند. گاهی از برنامه ریزی های دقیق و دست های پنهانی که غرورت رو سیلی می زنند داغ می کنی. گاهی هم دلت به پیشگویی زنی در عراق خوش می شه! بعضی وقت ها که از اتحاد پنهان ولی واقعی دشمنان ظاهری عصبانی میشی خط بعدی رو می خونی که خود آقا موسی تمام این هایی که تو داری می خونی رو زندگی کرده. می دونسته و زندگی کرده. توی اون شرایط غربت لبنان _ که شرحش در نامه های خطاب به آقای مستجابی رفته_ "امیدورانه" زندگی کرده. از سرسختی ش لذت می بری. هرچند مطمئنی خودت هرگز نمی تونی این طور باشی اما باور می کنی که یکی این طور بوده. امام صدر بهت درس امیدواری و صبر و تلاش می ده. و تو این خواست خانم حبیبه جعفریان رو بیشتر و بهتر از همیشه درک می کنی که یک ایراد از آقا موسی بگیری. بعضی وقت ها دلت از قساوت و قدرناشناسی آدم ها می گیره و توی صفحه ای از استقامت سید موسی می خونی. شرمنده میشی از یاسی که بی رحمانه به سمتت هجوم میاره تا متقاعدت کنه راهت بیهوده ست._ از پیروی آقا موسی نه از نتیجه ی پیگیری ها بعد از سی و دو سال_. اما صفحه ای نیست که بخونی و نپرسی آقا موسی دلیلت برای تحمل این همه سختی چی بود؟ و شرمنده نشی از ادعای بزرگ یار صدر بودنت.

پ.ن1: این کتاب رو از دست ندید.

پ.ن2: در راه تو بودن دشوار است. _مهدیه_






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  , امید  , دل نوشت  ,

      

مدتها بود که می خواستم یادداشت جدیدی بنویسم ولی توفیق یار نبود. این عدم توفیق حوالی نهم شهریور بیشتر ناراحتم کرد که تقدیر نبود از حجم زیاد مطالب باارزش دوستان بهره مند بشم. حالا که بعد از حدود دو ماه اینترنت با ما آشتی کرده با اشتیاق به سایت روایت صدر سر زدم که مثل همیشه _ و حتی بیشتر هم_ پربار بود. اما متاسفانه با این یادداشت مواجه شدم.
بی شک وجود استاد کمالیان در عرصه ی مجازی برای تمام وبلاگ نویسانی که سعی در شناسایی امام صدر دارند افتخاری ست. مطمئنا قدر سایت پربار ایشان آن طور که باید دانسته نشد ولی خوش بینانه امیدوارم این خداحافظی موقت باشه و خیل وبلاگ نویسان یتیم و بی بزرگ رها نشوند.

پ.ن.1:این کامنت رو برای این نوشته ارسال کردم:
سلام
مطمئنا من کوچکتر از اونی هستم که از شما بخوام از تصمیمتون برگردید. اما شاید بتونم ازتون خواهش کنم این خداحافظی موقت باشه. تقاضای بخشش قصور دوستداران امام صدر در فضای مجازی انتظار زیادیه که در حد من نیست اما شاید بتونم ازتون تقاضا کنم که در کنار سر و سامان دادن به مطالعات علمی و حرفه ای خود ، نگارش مقالات و کتاب های علمی حوزه ی خود و رسیدگی به دانشجویان ، گاهی هم به روایت صدر سری بزنید و مخاطبان مجازی رو بی بزرگتر رها نکنید.
قطعا چیزی که باعث رنجش شما از مخاطبان مجازی شده غیرحرفه ای بودنشونه که خودتون بهش اذعان دارید. من با فرمایشات استاد مهشا موافقم. گذشته از این که اطمینان دارم تلاش های شما در فضای مجازی بی اثر نبوده باید بگم ما تازه داریم روش استفاده از اینترنت رو یاد می گیریم. و در عصری که یک ثانیه تاخیر با روزها تلاش جبران نمی شه چرا باید دوستداران امام صدر از سایت پربار روایت صدر محروم بشن؟
خوش بینانه امیدوارم این خداحافظی موقت باشه.
پ.ن.2:چند روزی به شب های قدر مونده بود که توسط مهدیه پالیزبان عزیز خبردار شدم بین دو شب اول قدر مراسم بزرگداشتی برای امام صدر در حسینیه ی ارشاد برگزار میشه. تا اخرین لحظات نرفتنم محرز بود اما خدا رو شکر می کنم که توفیق حاصل شد و تونستم توی این مراسم شرکت کنم. هرچند سعادت نداشتم با هیچ کدوم از دوستان دوستان_ یاران صدر، بچه های دانشگاه، عمو علی اشرف و عمو مرتضی_ صحبت کنم. هرچند اون شب تا سحر روزه مو افطار نکردم. ولی حضور در اون جمع _که قطعا من کوچکترینشون بودم_ سعادتی بود که به سختی تکرار میشه.
پ.ن.3:از همه کسانی که در این مدت به من لطف داشتند و امکان پاسخ گویی نداشتم ممنونم.






برچسب ها : دل نوشت  ,

      

خدای درهای باز. خدای درهای بسته. ما را از این آستانه بگذران






برچسب ها : امید  , دل نوشت  ,

      
<      1   2   3   4   5      >