سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیچک

صفحه اصلی |  پست الکترونیک
سرزمین بی آب و علف

 

موسسه امام صدر، 1391/7/5

عباس بنی‌کاظمی از تجار و خیّران کاشان در گفت‌وگو با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر به بیان خاطرات خود از سفر امام صدر به کاشان و همکاری با ایشان در راه‌اندازی کارگاه قالیبافی مدرسه صنعتی جبل‌عامل لبنان پرداخت.
عباس بنی‌کاظمی
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، بنی کاظمی علت دعوت از امام صدر برای سفر به کاشان را این‌گونه تشریح کرد: در آستانه سالروز ولادت امام علی(ع) در سال 1350 مرحوم آقای سید رضا گلسرخی که از روحانیان سرشناس و مبارز شهر کاشان بودند، پیشنهاد کردند تا به همین مناسبت مراسمی را به مدت سه روز در سرای امین‌الدوله بازار برگزار کنیم.

وی افزود: با برنامه‌ریزی ایشان مقرر شد روز اول آقای محققی، اولین رئیس مرکز اسلامی هامبورگ آلمان، و روز دوم مرحوم صدر بلاغی و روز سوم هم امام موسی صدر سخنرانی کنند. این اولین بار بود که در سرای امین‌الدوله چنین برنامه‌ای تدارک دیده می‌شد. بر این اساس، از راه‌های مختلف مثل تهیه و توزیع اطلاعیه، مردم از این مراسم مطلع شدند و اتفاقاً عصر روز سوم به قدری جمعیت آمد که نه تنها فضای داخل سرای امین‌الدوله که بیرون و اطراف هم جمعیت نشسته بود.

آقای بنی‌کاظمی درباره نحوه ضبط این سخنرانی گفت: من یک دستگاه ضبط قدیمی با نوار ریلی داشتم که به محل مراسم بردم و کامل‌ترین نسخه آن را ضبط کردم و در سی سال گذشته بارها و بارها آن را شنیده‌ام و به نظر زیباترین و بهترین سخنرانی در وصف امیرالمؤمنین است.
وی درباره چگونگی همکاری با امام صدر برای راه‌اندازی کارگاه قالیبافی در لبنان خاطر نشان کرد: امام موسی صدر در حاشیه سخنرانی، با هماهنگی که از قبل انجام شده بود، گفت‌وگویی هم با جمعی از دوستان و خیّران از جمله پدر و برادر من داشتند. در این گفت‌وگو که آقای علی حجتی کرمانی و آقای گلسرخی هم تشریف داشتند، موضوع ترویج قالیبافی و آموزش دختران لبنانی از سوی امام موسی صدر مطرح شد. همان جا برخی حاضران بنده را پیشنهاد دادند که اگر امکان داشته باشد در این زمینه با ایشان همکاری کنم. من با توجه به توصیه دوستان و علاقه‌ای که شخصاً به ایشان پیدا کردم اصل پیشنهاد را پذیرفتم و همان‌جا قرارهای اولیه را با هم گذاشتیم.

بنی‌کاظمی در ادامه ضمن بیان خاطرات خود از چگونگی راه‌اندازی کارگاه قالیبافی در مدرسه صنعتی جبل عامل و ابتکارات شهید چمران در این زمینه گفت: ما وقتی شکل‌ دار قالی را برای دکتر چمران توضیح دادیم، ایشان فردای همان روز آن را ساخت و به ما تحویل داد. و اساساً تلاش ما این بود که فعالیت‌ها مستقل انجام شود.

مثلاً در ایران یک‌ نفر دار قالی را برپا می‌کرد و یک نفر بافندگی را انجام می‌داد، اما در لبنان کار به گونه‌ای انجام شد که هر دو کار را یک نفر انجام دهد. از سوی دیگر، کارآموزانی که برای آموزش می‌آمدند، خیلی زود به کار مسلط می‌شدند و در روستا و یا محل زندگی خودشان آموزش دیگران را آغاز می‌کردند. در نتیجه، به فاصله بسیار کوتاهی با همین ایده و تدبیر امام موسی صدر بسیاری از دختران فقیر شیعه کار آبرومندانه‌ای پیدا کردند و محصولات تولیدی آن‌ها با استقبال مشتریان در داخل و خارج لبنان مواجه شد.

وی با یادآوری اخلاق و حسن سلوک امام صدر گفت: اخلاق امام موسی صدر بی‌نظیر بود. تواضع و ادب ایشان را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم. حتی دقت داشتند همه هزینه‌هایی که ما می‌کردیم، دقیق پرداخت شود تا مبادا اندکی بدهکار شوند و مثلاً بگویند چون کار خیریه است پس شما هم از پول و هزینه‌های خود صرف‌نظر کنید. حتی هزینه سفر و اقامت دو ماهه این‌جانب و همسرم در لبنان را هم پرداختند. همین روحیه و سلوک بود که موجب می‌شد تمام مردم و از جمله مسیحی‌ها و اهل سنت هم به ایشان عشق بورزند و من از نزدیک شاهد این موضوع بودم.

آقای بنی‌کاظمی در پایان با اشاره به خاطرات خود از مرحوم آیت الله سید رضا صدر نیز گفت: دوستی و صمیمیت ما تا آخرین لحظه حیات ایشان ادامه داشت. حتی از کاشان به قم می‌رفتیم تا در جلسات درس و اخلاق ایشان شرکت کنیم. به نظر من حریت، شجاعت، فضل علمی، تقوا و اخلاق نیکوی حاج آقا رضا صدر هر فردی را مجذوب خود می‌ساخت. 

 

 






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      

دکتر سید [محمد] علی صدر عاملی و همسر ایشان سرکار خانم سیده مسعوده صدرزاده
منبع: گفت‌وگو با دکتر سید محمدعلی صدر عاملی در سایت روایت صدر 
دکتر سید محمدعلی صدر عاملی

استاد: آقا موسی واقعاً مرد نازنینی بود. من ارادت بسیار زیادی به ایشان داشتم. ایشان هم به خانه‌ی ما می‌آمدند و هم به خانه‌ی پدر همسرم [مرحوم استاد سید جمال‌الدین صدرزاده]. خانه‌ی ما آن زمان در خیابان تخت جمشید بود. ایشان به خانه‌ی خیابانِ تخت جمشیدِ ما می‌آمدند و دو دختر ما در آن زمان به دنیا آمده بودند. اسم یکی مهتاب است و اسم دیگری میترا. ایشان این دو بچه را روی شانه‌های خود می‌گذاشتند و آن آیه‌ی قرآن را می‌خواندند که آفتاب در یک دستم و ماه در دست دیگرم [بغض استاد]...
همسر استاد: بچه‌ها آن موقع هنوز خیلی کوچک بودند. یادم هست که همه‌ی پسر عموها، پسر عمو آقا موسی، پسر عمو حاج‌آقا رضا و پسر عمو حاج‌آقا علی، همیشه به پدر من «عموجان» می‌گفتند. دلیلش این بود که پدر من به لحاظ سنی از همه‌ی این پسر عموها بزرگ‌تر بودند. پسر عمو آقا موسی بچه‌ها را روی شانه‌های خود گذاشتند و گفتند عموجان نگاه کنید؛ در یک دستم خورشید است و در یک دستم ماه ...


• چه تعبیر لطیفی ...

همسر استاد: واقعاً؛ خیلی. من از پسر عمو آقا موسی خاطرات فراوان دارم. یادم هست یک بار پسر عمو به منزل ما آمدند و نهار خوردند. ما یک پرستاری در منزل داشتیم که یک دختر انگلیسی بود و به خاطر بچه‌ها به ایران آمده بود. خواهر بزرگم را نیز به خانه‌مان دعوت کرده بودم. اما گفته بود نه؛ آباجی، خانه‌ی شما نجس است! پسر عمو آقا موسی آن روز نهار را منزل ما بودند. گفتم پسر عمو آقا موسی؛ این دخترِ انگلیسی، مسیحی است و دارد با ما زندگی می‌کند. تکلیف ما چیست؟ اسم آن دختر، دوروتی بود. [امام صدر] گفتند که دوروتی، یک لیوان آب برای من بیاور ...


• و به این ترتیب تکلیف را روشن کردند ...

همسر استاد: بله؛ این صحنه را من واقعاً آرزو داشتم کاش کسی ازش فیلم می‌گرفت.
دوروتی رفت و یک لیوان آب آورد. پسر عمو آقا موسی به انگلیسی از آن دختر سؤال کردند: خودت تشنه نیستی؟ جواب داد: نه؛ پسر عمو گفتند: با این حال خواهش می‌کنم یک جرعه از آب این لیوان را بخور. دوروتی یک ذره از آب را خورد و بعد پسر عمو آقا موسی لیوان را از دستش گرفتند و آب را سر کشیدند. بعد هم به من گفتند: به همشیره‌تان بگویید که موسی گفت این دختر پاک است، چون اهل کتاب است. من هم رفتم و ماجرا را به آقاجان گفتم. گفتم آقاجان؛ پسر عمو آقا موسی گفت این دختر پاک است، چون اهل کتاب است.


• ماشاءالله. این واقعه مربوط به چند سال پیش است؟

همسر استاد: من آن موقع 23 یا 24 سال سن داشتم. به هر حال آن دختر با ما زندگی می‌کرد و ایشان گفتند به هیچ وجه نگران نباشید  

 






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      

 

خبرگزاری ایلنا، 1391/6/31

چندی پیش رئیس اطلاعات قذافی در خبری اعلام کرد امام موسی صدر به همراه دو تن از همراهانش به شهادت رسیده است. این خبر بعد از انتشار توسط برخی از مقامات لیبیایی تکذیب شد.
مهدی فیروزان در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا خبر شهادت امام موسی صدر را تکذیب کرد و گفت: این خبر فردای انتشار تکذیب شد. خانواده‌های گم شدگان نیز خبر را تکذیب کردند.
وی در ادامه افزود: این خبر دو تناقض داشته است؛ اول اینکه مدعی شده بودند پاسپورت‌های گم شدگان در اختیار وزارت اطلاعات لیبی است. در حالی که پاسپورت‌ها در اختیار دادگاه است. نکته دوم زمانی است که در این اخبار مطرح شده و با زمان گم شدن امام موسی صدر تناقض دارد.
داماد امام موسی صدر منبع خبر شهادت وی را موثق نداست و تشریح کرد: این خبر از قول دو روزنامه لیبیایی منتشر شده و منبع خبر نیز مشخص نیست. اگر امام موسی صدر در اختیار دولت انتقالی لیبی باشد باید مقامات لیبیایی این خبر را اعلام کنند.
وی همچنین خاطر نشان کرد: ولی منبع خبری روزنامه البلد والاهرام را نگاه کنید هیچکدام منبع خبر اعلام نکرده‌اند در صورتی که قاعدتا باید از سوی مقامات رسمی لیبیایی منتشر شود.
فیروزان در پایان، انتشار این اخبار را نیاز کشورهای منطقه به تفکر امام موسی صدر دانست و گفت: این نوع انتشار اخبار اصلی به ما نشان می‌دهد؛ مساله امام موسی صدر امروز برای ما و جهان عرب مساله حساسی است. تنها مساله‌ای که هنوز در پرونده قذافی مبهم مانده مساله امام موسی صدر و نیازی است که جهان عرب به تفکر امام موسی صدر دارد.

 

 






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      

سایت نورپرتال، 1391/6/25

امام موسی صدر بعد از تشکیل «مجلس اعلای شیعیان لبنان» و در روز تصدی ریاست این مجلس، جمعه 2/ 3/ 1348 هـ. ش. برابر ششم ربیع الاول و 23 مه 1969، طی سخنرانی پرشوری (در حالی که شخصیت های بزرگ علمی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی کشور لبنان از جمله رئیس جمهور وقت، آقای شارل حلو، در آن حضور داشتند) ضمن خوش آمدگویی و تشکر از شرکت کنندگان، برنامه و خطوط کلی خود در مجلس را برای حاضران ترسیم کرد. وی درمیان این خطوط، به دو بند زیر تأکید ویژه داشت:
1- اقدام اساسی جهت عدم تفرقه میان مسلمانان و سعی فراوان به منظور وصول به وحدت کامل.
2- همکاری با همه طوایف مذهبی لبنان و کوشش برای حفظ وحدت در کشور
این برنامه و خط مشی، بعد از یک هفته در اولین بیانیه ای که از طرف مجلس اعلی انتشار یافت. مجدداً مندرج و تأکید شد و در اغلب روزنامه های لبنان منتشر گردید. امام موسی صدر در این باره به سخنرانی و صدور بیانیه بسنده نکرد و بلافاصله به اقدام عملی همت گمارد. در آذرماه 1348، نامه ی تاریخی و کم نظیری به مفتی وقت لبنان، شیخ حسن خالد، نوشت و در آن ضمن طرح نکات ظریف و دقیق پیرامون وحدت بین مذاهب، خواستار اقدام عملی و جدی در این امر مهم و سرنوشت ساز شد. در اینجا متن کامل این نامه را می آوریم.(1)
بسم الله الرحمن الرحیم

برادر بزرگوار حضرت شیخ حسن خالد مفتی محترم جمهوری لبنان
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
باری در این روزهای سخت که امت ما در نگرانی عمیقی فرو رفته و با خطراتی رویاروست که از هر سو منطقه را محاصره کرده حال و آینده آن را در برابر طوفان قرار می دهد، نیاز مبرم مسلمانان را نسبت به یک وحدت فراگیر و به هم پیوسته، آشکارا و روز به روز بیشتر احساس می کنیم؛ وحدتی که صفوف از هم گسسته مسلمانان و کوششهای پراکنده شان را متحد سازد؛ چنان که زیر پای خود را خوب ببینند و در راه ساختن آینده و تاریخ خویش و انجام مسؤولیت های خود به خویشتن اعتماد کنند. وحدت کلمه و یکی کردن نیروها و رشد کارآیی ها، نه فقط از شریف ترین هدف های دینی و وصایای پیامبر عظیم الشأن (ص) ماست، بلکه چیزی است که به موجودیت ما، شرف ما و موجودیت نسل های آینده ما بستگی دارد. بلی مسأله ای است حیاتی. این وحدت کلمه نباید به صورت شعاری برافراشته یا سخنی مکتوب بماند؛ بلکه باید تابشی از فکر و تپیدنی از دل و راهی برای رفتن و پایه ای در ساختن آینده باشد. و این جز با تلاش فکری فوق العاده و اهتمام ویژه برخاسته از درون و کوشش و شب زنده داری، میسر نخواهد شد. در این هنگام وحدتی خواهیم داشت نمونه که دیگران از آن الگو برخواهند گرفت.
برادر! اینک تجربه متواضعانه خویش را در برابر شما قرار می دهیم. من قبلا در ملاقاتی که چهار ماه پیش در دارالافتاء دست داده بود، عرض کردم که ایجاد وحدت کلمه در میان مسلمین و میان عقول و قلوبشان و به تعبیری دقیق تر عمق بخشیدن به وحدت مسلمانان و قرار دادن آن بر پایه های فکری و عاطفی استوار، از دو راه تحقق می یابد:
1- یکی کردن فقه

کاخ اسلامی که در شالوده ی خویش امری واحد است و امت اسلامی که در عقیده، کتاب آسمانی و آغاز و انجام خویش واحد است، در جزئیات نیز به وحدت نیاز دارد. ایجاد وحدت در این جزئیات یا نزدیک کردن آنها به یکدیگر، چیزی است که پیشینیان صالح و دانشمندان نیک ما نیز رؤیاهای آن را در سر می پرورانده اند. چنانکه می بینیم شیخ ابوجعفر بن محمد بن محمد بن حسن طوسی کتاب «خلاف» را در هزار سال پیش در زمینه «فقه تطبیقی» می نویسد. علامه حلی (حسن بن یوسف بن مطهر) با نوشتن کتاب «التذکره» راه طوسی را دنبال می کند.
فقه تطبیقی همان بذر مبارکی است که روش «وحدت فقهی» بدان بسته است و وحدت احکام شریعت به آن کامل می شود. در روزگار ما، از سی سال پیش، نخبگانی فاضل و مجاهدانی از دانشمندان بزرگ اسلامی، مرکزی را با نام «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در قاهره تأسیس کردند (که از جمله آنان) مرحوم استاد بزرگ شیخ محمود شلتوت و مرحوم شیخ محمد مدنی، رئیس دانشکده شریعت در دانشگاه الازهر و دانشمندان بزرگ اسلامی در لبنان و ایران و عراق مانند، سید عبدالحسین شرف الدین، مرجع عالی شیعیان مرحوم آیت الله سید حسن بروجردی و علامه عالی قدر شیخ محمد تقی قمی دبیر کل دائمی دارالتقریب و استاد علامه طباطبایی در قم را نام می برم. مؤسسه دارالتقریب علاوه بر خدمات گسترده خود، در آرزوی طرحی بود که مرحوم پدرم امام سید صدر الدین اجرای آن را با نوشتن کتاب «لواء الحمد فی الاخبار الخاصه و العامه» آغاز نمود؛ و آن تلاشی بود در راه گرد آوری همه احادیثی که فرق مختلف اسلامی از نبی اکرم (ص) در همه زمینه های عقیدتی و احکام شریعت روایت کرده اند؛ بدین منظور که پس از قرآن کریم، مرجع دوم مسلمانان باشد. به عبارت دقیق تر، کوششی بود که در راه یکی کردن سنت پاک پیامبر صورت گرفته است. در این مرحله، بعضی از این دانشمندان و دیگران تحقیقات و آثاری پیرامون فقه و مذاهب اسلامی ارائه کرده اند. آنگاه نوبت به نوشتن دایره المعارف فقهی می رسد. دانشگاه دمشق نوشتن «الموسوعه الفقهیه» و دانشگاه الازهر کار تألیف «موسوعه عبدالناصر الاسلامی» را آغاز می کند و استاد بزرگ سید محمد تقی حکیم کتاب ارجمندی درباره اصول کلی فقه تطبیقی پدید می آورد و ما نخستین ثمرات این کوشش های سازنده را در فتاوای فقهای فرق اسلامی آشکارا مشاهده می کنیم؛ چیزی که نشان می دهد ما به یاری خدا، در چند قدمی «وحدت فقهی» قرار گرفته ایم.
2- کوششهای مشترک

این راه در شرایطی استثنایی مانند شرایط ما در لبنان مناسبتر است و سریع تر به نتیجه خواهد رسید. این راه همان بسیج نیروهای مشترک در جهت تحقق هدف های گوناگون است؛ راهی است که خود به خود یک دستاورد وحدت جویانه به حساب می آید. کوشش مشترک برای تلاقی دو عامل و دو همرزم در یک میدان که در نتیجه آن، حسن اعتماد گسترش می یابد و دل ها به آرامش می رسند و یکی از مظاهر وحدت عقیده و عواطف، خود را نشان می دهد. به عنوان مثال، پاره ای از این هدف ها را نام می بریم:
الف. هدفهای شرعی:

مانند یکی کردن اعیاد و شعایر دینی و تشکل پاره ای عبادات چون اذان و نماز جماعت وغیره. مثلاً می توان این پیشنهاد را بررسی کرد که در رؤیت هلال به طرق نوین علمی و تعیین زاویه دید هلال در افق تکیه کنیم و روز عید را با دقت علمی مشخص کنیم تا همه مسلمانان در کی روز عید داشته باشند و در بسیاری دشواری ها صرفه جویی شود و از لحاظ تعطیل و دید و بازدید، دشواری های ناشی از تعدد روزهای عید را نداشته باشیم؛ و نیز می توان شکلی از اذان را که برای همگان مورد قبول باشد بررسی نمود.
ب.هدفهای اجتماعی:

یکی از کوشش های مشترک، کوشش هایی است که می تواند در جهت مبارزه با بی سوادی، بی خانمانی، سرپرستی ایتام و بالا بردن سطح زندگی زحمتکشان صورت پذیرد. بسیار ساده است که مؤسساتی را به همین منظور تأسیس کنیم یا به مؤسسات موجود رسیدگی بیشتر کنیم.
ج. هدف های میهنی:

آیا در وحدت احساسات میهنی ما شکی وجود دارد؟ لزوم مشارکت فعال در آزادی فلسطین، وظیفه پشتیبانی از لبنان در برابر آزهای دشمن مکار و وظیفه حمایت از نیروهای پایداری مقدس فلسطین و ضرورت آماده باش و همکاری کامل با کشورهای عربی برادر، برای رویارویی با تجاوزی که هر لحظه انتظار آن می رود و مسأله ی مصونیت بخشیدن به جنوب و سراسر لبنان تا چون دژی استوار شاخهای اسرائیل در برخورد با آن در هم بشکند و استعمار طمع خود را در برابر آن به فراموشی بسپرد.
همه اینها هدفهایی است که کوچکترین اختلافی در آن نداریم. با این حال، وصول به این هدفها به بررسی های دقیق و تعیین مسؤولیتها و ایجاد هماهنگی کوششهای همه فرزندان این کشور در میان خود در میان مسؤولین کشور و نیز با کشورهای عربی و نیز به بسیج نیروهای همه مسلمانان جهان و صاحبان وجدان های بیدار و نیّات خیر در همه مکان ها نیازمند است؛ وبه خاطر مشارکت واقعی در این وظایف، یعنی بذل آن چه در توان داریم، بر ماست که برای تحقق این امور، برنامه ها و شیوه های اجرایی آن را مشترکاً بررسی کنیم تا هماهنگی در فعالیت ها پدیدار و مشکلات آن آسان گردد. اینها نمونه هایی بود که بر جناب عالی پیشنهاد کرده ام. به این امید که مسأله از همه ی جنبه های خود مورد بررسی قرار گیرد و دستور فرمایید تا اهل تخصص کمیته های مشترک تشکیل دهنده و بی درنگ آغاز به کار کنند.
بزرگوار! یپش از آن که این نامه را امضا کنم توجه آن جناب را به نزدیک شدن ماه مبارک رمضان جلب می کنم. ماه مبارک چنانکه می دانید فرصت بی نظیری است برای پدید آوردن جوّ روحی و قهرمانی تا مسلمانان خاطرات تاریخی جاودانه خویش را بار دیگر زنده کنند و صحنه بزرگ تاریخ خود را در این ایام تجدید نمایند. از این رو، امیداورم هر چه زودتر مسؤولان «دارالافتاء» را مکلف فرمایید و تا با اعضای کمیته ی انتشارات و تبلیغات «شورای عالی اسلامی شیعیان» تماس حاصل کنند؛ به طوری که پاره ای از مومنان فعال و اهل تخصص در ادارات رسمی تبلیغات نیز شرکت کنند تا در نتیجه، برنامه های کاملی به وجود آید که بتواند جوّی متناسب با این ماه بزرگ را پدید آورد و شعله های خیر و حقیقت جویی و قهرمانی ها را در دل ها برافرزود. سلامت وجود آن برادر را برای اسلام و برای مطلق نیکی و برای برادران شما در شورای عالی شیعیان و برای برادر مخلصتان آرزو دارم.
موسی صدر 27 رجب 1389، 19 اکتبر 1969. (2)
پی نوشت ها :
1- متن عربی این نامه در کتاب ابجدیه الحوار به کوشش حسین شرف الدین، ص 159 به چاپ رسیده است.
2- مجله ی سروش، ش 161، سال چهارم، ص 34.

منبع: اباذری، عبدالرحیم؛ امام موسی صدر: سروش وحدت؛ تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1389.






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      

 

نورپرتال، 1391/6/27

سابقه ی ارتباط امام موسی صدر با حضرت امام خمینی به دهه سی، دوران تحصیل او در قم برمی گردد. در آغاز نهضت بزرگ اسلامی، امام موسی صدر جزو شخصیت های برجسته حوزوی بود که در خدمت انقلاب قرار گرفت. در 15 خرداد 1342 وقتی امام خمینی دستگیر شدند، او جهت آزادی ایشان به فعالیت های وسیع بین المللی دست زد. از جمله با وزیر امور خارجه ی پاپ در واتیکان دیدار کرد و بدین ترتیب صدای ملت مظلوم ایران را به گوش جهانیان رساند.
در سال 1357 که نهضت اسلامی به اوج خود رسید، امام موسی صدر، یک هفته قبل از ناپدید شدنش طی مقاله ای در روزنامه فرانسوی «لوموند» این انقلاب را ادامه ی حرکت انبیاء، و امام خمینی را به عنوان «الامام الاکبر» معرفی کرد.(1)



حضرت امام خمینی
«....آقای صدر یک مردی است که من می توانم بگویم او را بزرگ کرده ام و به منزله یک اولاد عزیز است برای من، و من امیدوارم که ان شاء الله ایشان به سلامت برگردند به محل خودشان، و بسیار مورد تأسف است که ایشان را ما الان نمی بینیم در بین خودمان...(2) آقای صدر را من سالهای طولانی دیده ام؛ بلکه باید بگویم من بزرگ کرده ام ایشان را. من فضایلشان را می دانم و خدمتهایی را هم که بعد از آن که به لبنان رفته اند، کرده اند، می دانم؛ و آنچه که لبنان احتیاج به ایشان دارد، باز آن را هم می دانم. من امیدوارم که ان شاء الله ایشان برگردند به محل خودشان و مسلمین آنجا از ایشان استفاده کنند...» (3)



آیت الله سید علی خامنه ای
«...بخشی از خدمات بزرگی که آن عالم مبتکر و پر نشاط در مدتی نزدیک به بیست سال در صحنه اجتماعی و سیاسی لبنان به شیعه و به لبنان تقدیم کرد، وحدت و هویت بخشیدن به شیعه لبنان و ایجاد همزیستی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و طوایف سیاسی در آن کشور از سوئی، و صراحت در معرفی رژیم غاصب صهیونیست به عنوان شر مطلق و اعلام حرمت همکاری با آن از سوی دیگر، و بالاخره ابراز ارادت و صمیمیت نسبت به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، چه در عرصه فرهنگی و نوشتاری و چه با همکاری با عناصر مبارز ایرانی، در مدتی طولانی از این عالم بزرگواری که فرزند حوزه علمیه قم و بازمانده یکی از خاندان های بزرگ علمی در جهان تشیع است، شخصیتی همه جانبه پدید آورده بود و چنین بود که امام راحل بزرگوار ما دلبستگی و تکریم خود به این شخصیت معزز را از اوایل پیروزی انقلاب با بیانات گوناگون ابراز داشتند...» (4)



استاد شهید مطهری
«...اگر آقا موسی الان بود، چون دنیا را دقیقاً می شناخت می توانست کسی باشد که وضع جهان را برای امام خمینی تشریح کند و به عنوان یک کارشناس قوی، موضوعات و نیازها را بگوید... احکام واضح هستند و اشکال همه ما در عدم شناخت موضوع است. کسی که امروز در تبیین موضوعات به درد می خورد آقا موسی بود... افسوس شما هنوز نمی دانید که ما چه کسی را از دست دادیم. ما یکی از بزرگترین یاران فکری علمی انقلابمان را از دست دادیم. آقا موسی در دنیای عمل و اجرا نیازها را درک کرده بود. مسائل و مشکلات حرکت را می دانست و لمس کرده بود و برای اغلب موضوعات، حکم فقهی داشت او را خیلی حساب شده از ما گرفتند... ایشان موضوعات پیچیده منظومه را با یک سرانگشت حل می کرد و از شخصیت های نادری بود که حرفهای ملاصدار را به درستی فهمیده بود...» (5)



آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی
«...در سال 1327 که حدود 14 سال سن داشتم با ایشان آشنا شدم... ایشان آدم خوش بیانی بود، خوش سیما و خوش چهره بود و از لحاظ ما شخصیت خوبی بود. از فضلای مورد احترام ذهنی من بود در آن موقع؛ لذا در درس مطول ایشان شرکت و استفاده می کردم... آن موقع ایشان را به عنوان یک متفکر اسلامی می شناختم... در مجله «مکتب تشیع» سعی ما بر این بود که از شخصیت های درجه اول که رنگ اسلامی و علمی داشتند، استفاده نماییم. مثلاً مرحوم مهندس بازرگان، همین دکتر سحابی، مرحوم شهید مطهری، مرحوم شهید بهشتی و این تیپ افراد بودند. شما اگر همان فهرست اول ما را ببینید، نام این افراد را مشاهده خواهید کرد. ما از ایشان استفاده می کردیم...»(6)

آیت الله سید موسی شبیری زنجانی
«...آقا موسی... دارای برجستگی های خاص علمی، اخلاقی و روحی بود. ایشان از نظر سرعت انتقال بسیار سریع الانتقال بودند... یک فهم صاف و مطابق با فطرت داشتند و دارای یک روح حقیقت جویی بودند. از جهت دقت نظر هم باز جزء درجه اول ها بودند... جهت دیگری که در ایشان بود، بیان او بود. بسیار بیان، بیان روشن و بدون تعقید بود... تُن صدای ایشان بسیار مناسب و مطلوب بود. در بحث ها... هیچ کس احساس خستگی از صحبتهای ایشان نمی کرد. امتیاز دیگری که در ایشان بود، ادب بیان بود... ما هیچ وقت ندیدیم که در صحبت با افراد صدایش را بلند کند و با خشونت صحبت کند یا لفظ تند، تعبیر تند، تعبیر اهانت آمیز درباره اشخاص کرده باشد، امتیاز دیگری که جزو جهات ممتاز و عالی ایشان بود، انصاف ایشان در بحث بود؛ منصف بود در حد اعلای انصاف. روح حقیقت جویی در ایشان بسیار غالب بود. هیچ وقت نمی خواست حرف خود را بر دیگری تحمیل کند.... اعتراف به حقانیت طرف، برای او امری بسیار عادی بود... ایشان از نظر سیاسی در ایران و لبنان در جلساتی که سیاستمداران کهنه کار وارد، شرکت داشتند، از پس همه آنها بر می آمد؛ با این که جوان بود و آنها کهنه کار بودند، هیچ کم نمی آورد. حسابی بحث می کرد و از پس همه برمی آمد. استعداد ذاتی او هم این گونه اقتضا می کرد. ذاتاً با هوش بود. هم هوش علمی داشت و هم هوش سیاسی...» (7)



آیت الله میرزا علی مشکینی
«...ابتدا باید بگویم که هر کس در مورد ایشان به نیکی سخن بگوید، مقام و منزلت خود را بالا برده است. ما مقام امام موسی صدر را خیلی بالا می دانیم. ایشان را انسانی متدین به دیانت الهی و مردی که سیاست را می فهمید و دیانت را هم می فهمید، می شناسیم... باید بگویم که آقای صدر از ذخایر عالم تشیع بودند. ایشان یکی از پر ارج ترین انسانهای عالم بودند... در سفری که به ایران آمده بودند به زیارتشان رفتیم. در آن جلسه، ایشان مطلبی فرمودند که برای طلبه های آن روز شاید خیلی موجه نبود؛ اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مفهوم صحبت های آن روز ایشان روشن شد...»(8)

آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
«...آقا موسی به واسطه ی خصلت ها و افکاری که دارا بود، حرف نو زیاد داشت و آنها را مطرح می کرد. هر حرف نوی هم به دنبال خود یک بحرانی دارد... یعنی افکار عمومی آماده درک مطلب نیست... آقا موسی هم جزو افرادی بودند که افکارشان جلوتر از زمان بود؛ چیزهایی که صد سال بعد یا دویست سال بعد عادی می شوند... البته در مورد ایشان همان طوری که برای هر شخصیت علمی و دینی و سیاسی، گاهی یک عده شایعه پراکنی می کنند، ایشان هم از این حسدها و از این حرفها در امان نبودند و گاهی شایعاتی درباره ایشان می شد. اما شخصیت ایشان طوری نبود که با این چیزها تحت تأثیر قرار بگیرد... آقا موسی تشکیلاتی فکر می کرد و دقیقاً می دانست که چه کار باید بکند. به نظر من اگر ایشان تا حال می ماند، یکی از ذخایر بسیار گرانقدری بود که می توانست در انقلاب اسلامی، در خدمت حضرت امام و در کنار برداران عزیز دیگر، وجود بسیار مفیدی باشد..»(9)



شهید دکتر مصطفی چمران
«...این مرد بزرگ قادر شد حرکتی ایجاد کند که پس از 1400 سال، شیعه را به جنبش در آورد، او را به حرکت در آورد؛ آن چنان حرکتی ایجاد کند که هیأت حاکمه لبنان را بلرزاند، اسرائیل را به وحشت بیندازد، نظام های طاغوتی عربی از او به وحشت بیفتند. سالها قبل از آن که انقلاب اسلامی ما به پیروزی برسد، این مرد بزرگ سازماندهی کرد... تنها کسی است که از اول معرکه تا به امروز یک حرف زده و بر یک راه مستقیم رفته است. بر خلاف دیگران که هر روز حرف خود را عوض کرده اند؛ حتی فتح. او شعارهایش و پیش بینی هایش به حقیقت پیوسته است. تنها کسی است که از دولتی خارجی پول نگرفته و از کسی نوکری و حرف شنوایی نداشته؛ بلکه فقط و فقط به خاطر مصلحت مردم و ایده خود اقدام کرده است.
می دانم که ممکن است عده ای به من ایراد بگیرند که چرا این همه از صدر حرف می زنم و حتی بگویند من عاطفی هستم؛ در حالی که این طور نیست. آنچه که من دیده ام و با وجود خود حس کرده ام و با مقایسه با دیگران، حتی یاسر عرفات، با وجود زدن این همه تهمت های ناجوانمردانه به او، و این همه فداکاری ها و ثبات ایمان او به راهش، دریغ است که من سکوت کنم و حرف حق را نزنم؛ فقط از ترس این که ممکن است کسی مرا عاطفی بنامد. در یک جمله بگویم: در پاکی، فداکاری، ایمان و شخصیت بین صدر و این مدعیان رهبری که من می شناسم، از آسمان تا زمین فاصله است...»(10)

فؤاد شهاب (رئیس جمهور اسبق لبنان)
«...اگر مسیحیان چنین شخصیتی داشتند، او را به مقام قدیسی می رساندند. این مرد را باید با تمامی وسائل و امکانات یاری نمود...»(11)

جمال عبدالناصر (رئیس جمهور اسبق مصر)
«...ای کاش دانشگاه الازهر رئیسی چون آقا موسی داشت...» (12)



امیر عبدالله (ولیعهد عربستان)
«...من در تمام سالهای زندگی، شخصیتی به هوشمندی، وسعت اطلاع، حسن خلق، انسانیت و جذّابیت امام موسی صدر ندیدم...(13)

یک شخصیت برجسته فلسطینی
«...به خدا قسم اگر امام موسی صدر شیعه نبود، سازمان های فلسطینی و سنی ها او را به مقام خدایی می رساندند. چون موضع هایی که گرفت و فداکاریهایی که کرد و شجاعت هایی که از خود نشان داد، فوق طاقت بشری بود و بالاخره با قدرت ایمان پیروز شد...» (14)



سید حسن نصر الله (دبیرکل حزب الله)
«...امام موسی صدر تنها بنیان گذار مقاومت نبوده؛ بلکه بنیان گذار اقدامات، طرح ها و دستاوردهای بسیاری بود که در صورت غفلت از آنها، از قافله زمان عقب خواهیم ماند. حضور امام موسی صدر در لبنان باعث شد که روحانیت بار دیگر مسؤولیت انسانی، شرعی و مدنی خود را بر عهده گیرد و از کانالی انسانی، الهی و شرعی و نه قدرت طلبی و انتقامجویی، پا به صحنه ی سیاست بگذارد. طبیعتاً این امر باعث گردید تا امام صدر تهمت ها و فداکاریهای بسیاری را به جان بخرد. امام دین را به سیاست و سیاست را به دین بازگرداند. البته موضوع امروز برای ما عادی شده است اما وقتی امام به لبنان آمد، امری بسیار عجیب و غیر عادی بود؛ به گونه ای که داعیه دار چنین موضوعی به راحتی به ارتداد، الحاد، فسق، فجور و خروج از دین و اموری از این دست متهم می شد. سیاست مداران تحمل نداشتند که فردی برجسته، با اخلاص، هوشیار و پاک به عرصه فعالیت آنان قدم گذارد. از سوی دیگر برخی روحانیون نیز تاب تحمل چنین فردی را نداشتند... از امام موسی صدر آموختیم که سرزمین غصب شده را نمی توان از راه های مسالمت آمیز باز پس گرفت. آموختیم که سرزمین غصب شده را تنها از راه جهاد، شهادت، فداکاری، سنگ، خون و با جانفشانی شهادت طلبانی چون «احمد قصیر» و «بلال فحص» می توان باز پس گرفت... نقش تأسیس امام به یک عرصه محدود نبود؛ او در ابعاد مختلفی در کشور بنیان گذار و مؤسس محسوب می شود...(15) ادامه مطلب...




برچسب ها : امام موسی صدر  ,


      
   1   2   3      >