کتاب کتاب مسیره الامام السید موسی الصدر،جلد 6 مقاله میشال ابوجوده در روزنامه النهار درباره تحصن امام موسی صدر |
|
------------------------------------------------------- |
|
|
برچسب ها : امام موسی صدر ,
کتاب کتاب مسیره الامام السید موسی الصدر،جلد 6 مقاله میشال ابوجوده در روزنامه النهار درباره تحصن امام موسی صدر |
|
------------------------------------------------------- |
|
|
موسسه امام صدر، 1391/4/6
کمیته رسمی پیگیری قضیه ربودن امام موسی صدر و دو همراهش بیانیهای صادر کرد.
این بیانیه در واکنش به سخنانی که از رئیس مجلس انتقالی لیبی جناب مصطفی عبدالجلیل نقل شده است و مطالبی که در رسانهها مطرح است، صادر شد.
در این بیانیه آمده است:
1. این کمیته که کارش را با دقت بسیار و در تمام سطوح پی میگیرد، علیرغم اعتقاد به زنده بودن امام موسی صدر و دو همراهش، به درخواست مقامات لیبی پاسخ گفت و در عملیات نبش قبری جمعی حاضر شد و بخشی از پیکری را که گروه تحقیق لیبی معتقد بود شاید مربوط به امام باشد، تحویل گرفت.
همچنین وسایل و لباسهایی را که گفته میشد ممکن است متعلق به امام صدر باشد تحویل گرفت و درباره آن با همکاری خانواده تحقیقاتش را به پایان برد. نتیجه منفی بود؛ به این معنا که مشخص شد آن وسایل و لباسها متعلق به امام موسی صدر نیست. بلافاصله نتایج به طور شفاهی به مسئولان لیبی اعلام و مقرر شد که گزارش رسمی در نخستین دیدار در لیبی در اختیار آنان قرار گیرد.
و اما دربارهی نمونههای بدن، طرف لیبیایی آن نمونهها را برای انجام دادن تحقیقات مناسب به کشوری اروپایی فرستاد که خود انتخاب کرده بود و طرف لبنانی نیز فوراً با آن موافقت کرد. همچنین دو عضو تحقیق روادید ورود به این کشور اروپایی را دریافت کردند و به طرف لیبیایی با تلفن و با فاکس و با وسایل مختلف اعلام کردند که این دو عضو آمادگی حضور و همکاری کامل در این کشور را دارند؛ با علم به اینکه تحقیقات اولیه بر روی سن و قد آن پیکر نشان داده بود که آن پیکر متعلق به امام موسی صدر نیست.
2. به همین علت است که این کمیته از آنچه بر زبان عبدالجلیل جاری شد، شگفت زده شد. که نشان میداد برآمده از اطلاعات مغلوطی است که منشأ آن برخی از افراد پیگیر این مسئله در لیبی هستند. حقیقت این است که طرف لبنانی هیچگاه نمونهای از هیچ پیکری را دریافت نکرده است. و رئیس کمیته و وزیر امور خارجه لبنان دکتر عدنان منصور اخیراً بیش از یک بار، به وزیر امور خارجه لیبی عاشور بن خیال نامه نوشته است و آمادگی طرف لبنانی را برای برداشتن گامهای مناسب اعلام کرده است، اما معالاسف هیچ پاسخی به این نامهها داده نشد.
3. از طرف لیبیایی میخواهیم که در سخنانش دقت کند و کارهایش را سازماندهی و عملی کند که این مسئله با پاسخهای فوری و اقدامات قانونی مناسب و تکیه بر وسایل مناسبی همراه باشد که هماهنگ با شأن قضیهای بزرگ همانند قضیه امام موسی صدر باشد.
4. برای نخستین بار نیست که در رسانههای جمعی این موضوع را مطرح کردهاند و این بر خلاف همه توافقات دو طرف است و ما بر این مسلمات زیر تأکید میکنیم:
اول- کار اصلی کمیته و هدف آن، آزادی امام موسی صدر و دو همراهش از محلی ناشناخته است که در آن نگهداری میشوند و این موضع در اولین دیدار کمیته در طرابلس، در اکتبر 2011 اعلام شد.
دوم- کمیته و خانواده امام، آمادگی کامل دارند تا هر گامی را برای روشن شدن حقیقت بردارند و تاکنون نیز چنین بوده است و این مسئله را مستندات رسمی ثابت میکند.
سوم- از طرف لیبیایی میخواهیم که به تحقیقات سرعت دهد و بازجویی بازداشت شدگان نظام سابق را با حضور نمایندة دستگاه قضایی لبنان انجام دهد و در رأس آنان سیف الاسلام قذافی، که هیچ توجیهی برای تأخیر در بازجویی از او نمیتوان یافت و این تأخیرها سؤالات بسیاری را به وجود آورده است.
با علم به این که طرف لبنانی به محققان لیبیایی اطلاعات مهمی از اشخاصی داده است که احتمال میدهد شریک در ربودن امام و یا مطلع باشند، معالاسف تاکنون از اطلاعات آنها بهرة مناسب و کاملی گرفته نشده است.
چهارم- طرف لیبیایی علیرغم وعدههای فراوان هنوز به طرف لبنانی اطلاعات اندک درخواستی از هویت اشخاصی معین را نداده است، افرادی که اکثرشان به خارج از لیبی فرار کردهاند، و طرف لیبیایی در عین حال همکاری لبنان را در پیگرد قانونی این افراد خواستار است.
پنجم- یادآوری میکنیم که مهمترین قاعده در تحقیقات حفظ سری بودن آن است که هم اکنون رعایت نشده است، تا چه رسد به اینکه خبری منتشر شود که غلط باشد و از صحت و درستی و دقت به دور.
به طور خلاصه ما خواستار آنیم که به آنچه در گذشته بود و بارها از مسئولان لیبی و در رأس آنان جناب آقای مصطفی عبدالجلیل شنیدهایم، بازگردیم و آن اینکه قضیه امام موسی صدر و دو همراهش شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین- که تاکنون به خبری درباره آن دو نیز نرسیدهایم- قضیهای ملی برای لیبی است و برای این کشور اولویت تمام را دارد. از برادران لیبیایی خواستار آنیم که به این روحیه بازگردند همچنان که در آغاز چنین بود.
کمیته لبنانی پیگیری قضیه ربوده شدن امام موسی صدر و دو همراهش در لیبی اعلام کرد پس از آْزمایش و بررسی های لازم معلوم شد که نمونه دی ان ای از جسد یافت شده در گور جمعی لیبی و لباس ها متعلق به امام موسی صدر نیستند.
به گزارش روزنامه الانتقاد لبنان، کمیته پیگیری قضیه ربوده شدن امام موسی صدر مؤسس جنبش امل لبنان و دو همراهش در بیانیه ای نسبت به اظهارات سید مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای انتقالی لیبی و شایعات رسانه ای درباره یافت شدن لباس امام موسی صدر ابراز تعجب کرد.
در بیانیه آمده است کمیته پیگیری با وجود اینکه اصل را بر زنده بودن امام موسی و دو همراهش گرفته است اما با درخواست طرف لیبیایی موافقت کرد و در عملیات نبش قبر جمعی یافت شده در حضور یافت و از جسدی را که به اعتقاد محققان لیبی متعلق به امام موسی صدر است نمونه برداری کرد و بقایای لباس هایی را که گفته شده بود متعلق به امام موسی صدر است تحویل گرفت.
این کمیته افزود: پس از سوال و جواب از خانواده امام موسی صدر پرونده ای علمی تشکیل شد و معاینات و بررسی های لازم بر روی لباس ها صورت گرفت اما نتیجه منفی بود و نشان می داد که متعلق به امام موسی صدر نیست.
در این بیانیه آمده است به محض دریافت نتایج بررسی ها آن را فورا به برادران مسئول در لیبی به طور شفایی ابلاغ کردیم و قرار شد که در اولین دیدار رسمی در لیبی این نتیجه به صورت کتبی به آنها ارائه شود.
نمونه جسد نیز از طرف لیبی و با موافقت طرف لبنانی برای بررسی روی آن به کشوری اروپایی انتقال داده شد و بررسی های اولیه نشان داده است که جسد با توجه به طول و اندازه و عمر آن متعلق به امام موسی صدر نیست.
کمیته پیگیری قضیه امام موسی صدر همچنین از طرف لیبیایی خواست یکی از مهم ترین اصول تحقیق یعنی محرمانه بودن آن را مراعات کرده و اظهاراتش را بدون سند به رسانه ها اعلام نکند.
در این بیانیه آمده است این برای اولین بار نیست که شایعات درباره قضیه امام موسی صدر از سوی مقامات لیبیایی به رسانه ها انتقال داده می شود.
رئیس شورای ملی انتقالی لیبی اواخر فروردین ماه گذشته برای نخستین بار اعلام کرد که امام موسی صدر در یک گور دسته جمعی در طرابلس مدفون است.
مصطفی عبدالجلیل اظهار داشت: اطلاعات موجود حاکی از آن است که جسد امام موسی صدر در یک گور دسته جمعی در طرابلس مدفون است.
مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای ملی انتقالی لیبی نیز دو روز پیش در گفت وگو با شبکه تلویزیونی العربیه گفت که تحقیقات دستگاه قضایی این کشور در زمینه ربوده شدن امام موسی صدر موسس جنبش امل لبنان و شیخ محمد یعقوب و عباس بدر الدین دو همراه وی که در سال 1978 روی داده، به پایان رسیده است. – وی تاکید کرد که در جریان این تحقیقات برای بار اول جزئیات مهمی فاش شده است. – عبدالجلیل با اشاره به پایان تحقیقات از سوی طرف لیبیایی گفت که طرابلس منتظر اعلام نتیجه آزمایش DNA از سوی طرف لبنانی است که از یک جنازه که احتمال می رود متعلق به امام موسی صدر است، گرفته شده است.
امام موسی صدر و همراهانش در نهم شهریور 1357 که در سفری رسمی به دعوت معمر قذافی در لیبی حضور داشتند ناپدید شدند و از آن زمان تاکنون گزارش های متعددی درباره شهادت و حیات این شخصیت برجسته شیعیان و یکی از بنیانگذاران مقاومت علیه رژیم صهیونیستی مطرح شده است.
منبع: فارس
کتاب مسیره الامام موسی صدر، جلد 11 بخشی از سخنان امام موسی صدر، به مناسبت سوم شعبان، ولادت امام حسین(ع) |
||
------------------------------------------------------- |
||
|
||
رسول خدا(ص) فرموده است: «إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة؛ حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.» کشتی نجات است، چون از اهل بیتی است که یکی از دو ثقلی است که پیامبر(ص) برای امت خود باقی گذاشته و فرموده است: «مثل اهل بیتی مثل سفینة نوح، من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق؛ مَثَل اهل بیت من مانند کشتی نوح است؛ هر که سوار آن شود نجات مییابد و هر که از آن بازماند غرق میشود.» ولی در این میان امام حسین یک ویژگی خاص دارد. پیامبر راه هدایت را به راهی تاریک تشبیه میکند که نیاز به چراغ و نور دارد و آن چراع و نور، امام حسین است. معنای این سخن روشن است، ولی سعی میکنم در این روز فرخنده، که جسم و جان ما در این مکان بزرگ و در عین حال تنگ برای انبوه دوستداران مخلص امام حسین (علیه السلام) حضور یافته است و همگی سختی به درازا کشیدن جلسه و تنگی جا را تحمل میکنند تا در بزرگداشت این مناسبت مبارک شرکت داشته باشند، سعی میکنم از این فرصت برای تطبیق این سخن بر زندگی عادی ما استفاده کنم. برای آنکه بفهمیم چگونه حسین چراغ هدایت و عامل روشنایی راه است، مقدمه کوتاهی میگویم. |
||
|
||
این طبیعت در زندگی ماست و همه ما آن را درک کردهایم. اینجاست که نقش هدایتگران، واعظان و اندرزدهندگان آشکار میشود. شاید بسیاری از ما وقتی برخی کارها و گناهان را مرتکب میشویم یا حق کوچکی را نادیده میگیریم، یا آن را انکار میکنیم، خود را گناهکار نمیبینیم. چرا؟ چون با خود میگوییم گناه من چیست؟ من تنها یک گناه کوچک انجام دادم، انسانی را از حق اندکی مثلاً به اندازه یک لیره محروم کردم، به فلان انسان با توهین یا ناسزای کوچکی ستم کردم. ولی وقتی این کارها تکرار شود و انسان به انجام آنها عادت کند، بسیار خطرناک میشود. |
||
|
||
کسی که در برابر ستمگر ساکت میماند و به او اجازه جولان میدهد، در حقیقت به نوعی ظلم را تأیید و با آن سازش میکند و مظلوم را خوار میسازد. این دو نوع ستم کردن: ایجابی و سلبی در حیات ملتها وجود دارند، هر چند آشکارا به چشم نیایند، ولی حوادثی هستند که این حقیقت را آشکار میکنند. |
||
|
||
در آن زمان کوفه از بزرگترین پایتختهای جهان اسلام بود. جمعیت کوفه چند نفر بود؟ صدها هزار نفر. هر یک از آنان باید با خود فکر میکرد که اگر او ساکت نمیماند و به یاری حسین(ع) میشتافت، حسین(ع) کشته نمیشد؛ زیرا یک مجموعه، مرکب از افراد است و همان گونه که در یک شب سی نفر به سپاه امام حسین علیه السلام پیوستند، اگر هزار نفر، چهار هزار نفر، پنج هزار نفر جمع میشدند و به امام حسین علیه السلام میپیوستند، این فاجعه پیش نمیآمد. |
||
|
||
کسی که در مجلس امام حسین شرکت میکند در یک لحظه فکر کند ـ و بسیاری از ما با خود فکر کردهایم ـ که کاش ما با امام حسین بودیم تا به رستگاری عظیم میرسیدیم. بسیاری از ما میگوییم اگر ما در کربلا بودیم، بیگمان حسین را یاری میکردیم، آیا معنای حضور شما در این مراسم به این معنا نیست که اگر ما در کربلا بودیم حسین را یاری میکردیم؟ ولی بین خود و خدای خود اگر خواستید درباره کسانی که امام حسین علیه السلام را در کربلا کشتند داوری کنید، باید به شرایط عینی حاکم بر آن جماعت که آنان را به این وضع کشاند، توجه کنید. گناه آن امت در کشتن امام حسین علیه السلام تنها در این نبود که برخی از آنان به کربلا رفتند و تیر انداختند و شمشیر زدند و سنگ پرتاب کردند و یا در کشتن امام مشارکت کردند. نه، تنها این افراد گناهکار و مسئول نبودند، بلکه مادری که در کوفه یا در مسیر کوفه تا کربلا وقتی فهمید حسین علیه السلام قیام کرده است، فرزند خود را به خانه برد تا در فتنه نیفتند، آن مادر باید بداند که فتنه خواهد رسید و او نیز در کشتن حسین علیه السلام است. باید برحذر باشیم! |
روزنامه اطلاعات، 1391/4/7
دکتر محمدرضا بهشتی
ـ در سفری پر خاطره از آلمان با اتومبیل به لبنان سفر کردیم. وقتی از مرز شمال لبنان وارد کشور شدیم، در اولین محلی که توقف کردیم و مرحوم شهید بهشتی با لباس روحانی از اتومبیل پیاده شدند، بلافاصله از سوی مردم محل با این سؤال از روی علاقه روبرو شدیم که شما میهمان آقای صدر هستید؟ این در حالی بود که آن ایام، سالهای نخست حرکت و محبوبیت ایشان در لبنان بود و این ماجرا هم در شمال لبنان اتفاق افتاد که غالب جمعیتش از برادران اهل سنت بودند.
ـ در بیروت با مرحوم شهید بهشتی به بانک یا شاید یکی از ادارات دولتی مراجعه کردیم. خانمی که پشت گیشه ایستاده بود و پاسخگوی ارباب رجوع بود و به لحاظ ظاهر و پوشش هیچ نشانهای از پایبندی خاصی به مذهب نداشت، با دیدن مرحوم شهید بهشتی در کسوت روحانیت با احساس پرشوری گفت: «من هم شیعه هستم.» این برخورد از آن جهت مهم بود که در آن ایام شیعه بهرغم جمعیتش، محرومترین بخش جامعة لبنان بهشمار میرفت و انتساب به آن چندان مایة تشخص اجتماعی نبود. در اینجا هم به خوبی آثار تلاش پر زحمت امام موسی صدر برای ایجاد اعتماد به نفس در شیعة لبنان و مقبولیت و وجاهتی که نوع برخورد روشناندیشانه و منصفانة ایشان توانسته بود در جامعة لبنان نسبت به شیعه ایجاد کند، آشکار بود.
ـ امام صدر در ایامی که ما در آلمان اقامت داشتیم، تماسهای تلفنی منظمی با مرحوم شهید بهشتی داشتند و به دلیل نسبت خانوادگی که هم با ایشان و هم با مرحومة مادر ما داشتند، اگر به منزل زنگ میزدند، اول احوالپرسی مبسوطی به قول خودشان با «دخترعمو» میکردند تا بعداً با شهید بهشتی به گفتگو بپردازند.
ـ در سفری که در تابستان سال 57، پیش از پیروزی انقلاب به آلمان داشتیم و طی آن مرحوم شهیدبهشتی به بسیاری از انجمنهای اسلامی دانشجویی در کشورهای اروپا و نیز در آمریکا سر زدند، در شهر بوخوم که محل سکونت آقای دکتر صادق طباطبایی بود، با آقای صدر که به آلمان آمده بودند، چند دیدار طولانی داشتند و تبادلنظر میکردند. با توجه به اینکه ما در هتل اقامت داشتیم و ایشان در منزل آقای طباطبایی، یکی دو قرار پیادهروی هم گذاشتند و از این فرصت برای تبادلنظر استفاده کردند. این دیدارها شاید دو هفته قبل از ماجرای ناپدید شدن ایشان در سفر لیبی بود.
ـ در سال 1363، یعنی سه سال پس از شهادت مرحوم شهید آیتالله بهشتی، روزی یکی از دوستان ایرانی مشترک ایشان و امام موسی صدر به تهران آمدند و نامهای از امام موسی صدر خطاب به مرحوم شهید بهشتی را به بنده دادند که سرنوشت عجیبی داشت؛ چون وقتی به دست ما رسید که نه فرستندة آن دیگر در اختیار بود و نه گیرندهاش در قید حیات. در این نامه آقای صدر مرحوم بهشتی را «دوست عزیز و عقل منفصل» خطاب کرده بود و درد دلهایی از اوضاع لبنان داشت. نسخهای از این نامه را به یکی از دوستان که روی زندگینامه و آثار امام موسی صدر کار میکردند، دادم.
ـ مرحوم شهید آیتالله بهشتی معمولاً در تابستانها ده روز تا دو هفتهای را به همراه خانواده به مشهد میرفتند. ما منزلی را کرایه میکردیم و شبها دو ساعتی مانده به نماز صبح مرحوم شهید بهشتی پیاده به حرم میرفتند. من هم تقریباً هر شب با ایشان همراه میشدم و از این فرصت پیادهروی برای گفتگو استفاده میکردیم. خاطرم هست که در ایام ورود نیروهای ارتش سوریه به لبنان که به دعوت امام موسی صدر برای پایان دادن به غائلة جنگهای گروههای فلسطینی و لبنانی صورت گرفته بود، دو اردوگاه فلسطینیها به شدت آسیب دیده بود و افرادی کشته شده بودند. من گفتم: «این ماجرا برای آقای صدر بد شد، چون بالاخره به پای ایشان هم نوشته میشد؛ مخصوصاً از جانب افراد تندرویی که با ایشان مخالفتهای نهان و آشکاری در لبنان و ایران داشتند.» مرحوم بهشتی مقداری توضیح دادند که اوضاع در چه حال است. من گفتم: «با این حال خوب است ایشان بیایند و بگویند در این زمینه چنین پیشبینیای را نمیکردند و اشتباه شده است.» مرحوم بهشتی به من دیگر چیزی نگفتند، چند روز بعد که میخواستیم به تهران برگردیم، مرحومه مادرم گفته بودند چیزی را بخرم و یادم نیست چرا دو بار خریداری شده بود. مادر از من خواستند که چون عازم سفریم، بروم و آن را پس بدهم. من هم از پس دادن چیزی که خریده بودم، هیچوقت خوشم نمیآمد، گفتم: «حاضرم از پول خودم آن را بپردازم، ولی جنس خریداری شده را پس ندهم و نگاه ملامتآمیز مغازهدار را تحمل نکنم.» در همین اثنا نگاهم به مرحوم شهید بهشتی افتاد که لبخند میزدند، ولی هیچ نمیگفتند. پرسیدم: «چرا لبخند میزنید؟» گفتند: یادت هست چند شب پیش راجع به حوادث لبنان با هم حرف میزدیم و تو گفتی خوب است امام موسی صدر با همة این احوال از مردم عذرخواهی کند که اشتباه شده است. حالا هر وقت توانستی این را پس بدهی، انتظار آن را داشته باش که ایشان هم بتواند چنین کاری را در لبنان بکند. این حرف ایشان چنان در من اثر کرد که بلافاصله رفتم و جنس خریداری شده را پس دادم. بعد به منزل آمدم و به شوخی گفتم من که موفق شدم، حالا به ایشان خبر دهید که بسمالله...
نامه امام صدر به دکتر بهشتی
بسمالله الرحمن الرحیم/ برادر عزیز و عقل منفصل و مکمل وجود و دورِِ نزدیک و دوست ارجمند، حضرت بهشتی دام عزه. مدتی است که گفت و شنود با تو رو نداد. به علاوه صدها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنینهایل، در پیش داشتیم. سعی کردم یکی دو بار گزارش کوتاه و بلندی تقدیم کنم.
با پارهای از دوستان هم اینجا صحبت شد و حال ابعاد توطئه روشن و روشنتر میگردد و عواقب سیاستهای جهانی، منطقه را برای تحولات عظیم آینده آماده میکند. با وضوح بیشتر صدق نظریات ما، رویتهای ما، نصیحتهای ما، صدق فداکاریهای ما، خطرناکتر بودن روش کمونیستها، جنبلاطها و همکاران عربهای لیبی و عراق که مقاومت را در معرض خطرهای جهانی قرار دادند، ثابت میگردد. مقاومت در چند دهه اخیر وضع داخلی خود را تا حدودی تصفیه کرده است. فتح، محور ابوصالح، ابوموسی و حتی ابوایاد را کنار زده است. از طرف دیگر، روابط بهتر و همکاری بیشتری، تا حد اعلام مشترک و همکاری همهجانبه در جنوب لبنان با جوانان ما میکنند. هر چند زخمهای گذشته فوقالعاده عمیق بود ولی سعی میکنند، به خصوص ابوعمار [یاسر عرفات] و ابوجهاد، با ملاطفت و تدابیر دیگری جبران کنند. امیدوارم باز هم بتوانیم دل شکسته و مرغ پریده مردم جنوب را ـ که ثمره ده سال فداکاری و صبر و سکوت را که به برکت حقهبازان چپ و خودخواهان جنبلاط صفت، دست از مقاومت کشیدند ـ از نو رام کرده و آرام نماییم و باز هم به حمایت از مقاومت موفق شویم.
خوب راستی برادر کتابها، بحثها و نوشتهها، تجربهها و عقاید قرآن چه شد؟ برایم بفرست. به خانم هم سلام برسان.
11/1/1977 موسی صدر