سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیچک

صفحه اصلی |  پست الکترونیک
سرزمین بی آب و علف

محمدرضا بختیاری:
همزمان با ایام سی و سومین سالگشت شهادت شهید دکتر مصطفی چمران جمعی از اعضای یاران امام موسی صدر بر سر مزار این دانشمند شهید و عارف مجاهد و خستگی ناپذیر در قطغه 24 حاضر شدند و ضمن ادای احترام، به قرائت فاتحه و خوانش وصیت نامه ی ایشان خطاب به امام موسی صدر و بخشی از خاطرات غاده چمران همسر شهید پرداختند.
به گزارش کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر،در بخش دیگر این مراسم، اعضای یاران امام موسی صدر در مجموعه خانه شهید واقع در بهشت زهرا(س) حاضر شدند و به تماشای فیلم مستند زندگی نامه شهید چمران با عنوان “از کوچ تا عروج” نشستند.
یاران صدر در ادامه بر سر مزار دو تن از شهدای لبنانی جنبش«امل» به نام های “سید عبدالرضا موسوی” و “علی عباس” که همراه شهید چمران از لبنان همراه وی به ایران آمده بودند تا در مقابل صدام مبارزه کنند حضور یافتند و یاد و خاطره شهدای هشت سال جنگ تحمیلی و بویژه شهدای جنبش امل را گرامی داشتند.
گفتنی است که ضرورت تشکیل نیرویی مسلح که توان دفاع از مردم جنوب را داشته باشد و بتواند در مقابل تجاوزات اسراییل مقاومت کند، مدت‌ها قبل از سوی امام صدر مطرح بود، اما ایشان به دنبال امکان و فرصتی مناسب بود تا آن را تشکیل دهد. با پیوستن دکتر مصطفی چمران به امام صدر و فعالیت‌های این شهید والامقام مسئولیت این کار به ایشان سپرده شد. بر این اساس عده‌ای از جوانان به‌صورت مخفیانه تحت آموزش نظامی قرار گرفتند که شهید چمران مسئولیت بیشتر آنان را بر عهده داشت. البته عناصری از ارتش و برخی افراد دیگر هم بودند. اما بیشترین نقش را شهید چمران داشت.
خوانش بخش هایی از خاطرات غاده چمران، همسر دکتر چمرانخوانش وصیت نامه دکتر چمران خطاب به امام موسی صدریاران صدر بر سر مزار دکتر مصطفی چمران/ 6تیر 1393یاران صدر بر سر مزار دکتر مصطفی چمران/ 6تیر 1393زیارت مزار شهید علی عباس، عضو جنبش امل که در سال 1360 (در سن 20 سالگی) در جریان جنگ تحمیلی و در منطقه ی سوسنگرد به شهادت رسید





برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  ,

      

این متن رو ششم مرداد سال قبل برای سایت یاران صدر نوشتم. امروز به مناسبت سالگشت وفات دکتر شریعتی دوباره میذارمش:

آری علی موحد بود برادر!

در سالروز ولادت امام علی (ع) و در سال 1349، امام موسی صدر، رهبر ایرانی شیعیان لبنان، که در سفری به ‏ایران آمده بود، در شهر کاشان، سخنرانی ایراد کرد که بعدها به “علی موحد بود و بس” مشهور شد. یک سال ‏بعد، و به هنگام برگزاری جشن های دو هزار و پانصد ساله (21 رمضان 1350) ، دکتر علی شریعتی، ‏سخنرانی آتشینی به نام “آری، این چنین بود، برادر”ایراد کرد. در جای جای این دو سخنرانی، پیوند مفهومی ‏عمیقی وجود دارد. اولی به وسیله روحانی ایرانی ای ایراد شده که به دلیل رسالتی که بر دوش خود احساس ‏می کرد، ایران را به مقصد لبنان و برای احیای هویت شیعی آن سرزمین، ترک کرد، و در ابتدای سخنرانی به ‏شباهت های مجالس مذهبی ایران و لبنان اشاره می کند. و دومی را ایرانی تحصیل کرده ای در فرانسه و در ‏غالب نامه ای به “برادر”ی از گروه بی شمار بردگان – که اهرام مصر و دیوار چین و همه دیوارها و بناها و ‏آثار ستم هزاران سال بر گرده و پشت اجدادشان بالا رفته است – ایراد کرده است‎.‎

در نگاه اول، شریعتی و صدر، هر دو مرزهای جغرافیایی و طبقاتی را شکستند و خود شریعتی می گوید: ” ‏راست است که … من از نژادیم و آن ها از نژادی . اما این ها تقسیم بندی های پلیدی است تا انسان ها را ‏قطعه قطعه کنند و خویشاوندان را بیگانه بنمایند و بیگانگان را خویشاوند‎ . “‎

و خطاب به برادر آرمیده در لا به لای سنگ هایش ادامه می دهد: ” بعد از رفتن تو، باز هم به دهات ما ‏ریختند و به بیگاریمان کشیدند. باز هم پشت و شانه هامان سنگها و ستونهای عظیم را حمل کردیم… برادر! ‏دیگربار در کام نا امیدی بودیم که امیدی به ماندنمان خواند. پیامبران بزرگ برخاستند، زرتشت بزرگ، مانی ‏بزرگ، کنفسیوس حکیم، لائوتسوی عمیق… اما برادر. این مبعوثین خدایان، از خانه بعثتشان فرود می آمدند و ‏بی هیچ اعتنائی بما و هیچ نام و یادی از ما ، راهی کاخ و قصری می شدند… یقین کردم که ما برای بردگی ‏به دنیا آمده ایم و جز این سرنوشتی نداریم، و سرنوشت مقدرمان باربری و ستم کشی و تازیانه خوردن و ‏تحقیر شدن و نجس تلقی شدن و بردگی است، و جز این دیگر هیچ. اما برادر. ناگهان خبر یافتم که مردی از ‏کوه فرود آمده است و در کنار معبدی فریاد زده است که: من از جانب خدا آمده ام … که خدا اراده کرده ‏است تا بر همه بردگان و بیچارگان زمین منت بگذارد و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهد… به ‏او ایمان آوردم… با او زیستم، تا پلکهایش در سنگینی مرگ خورشیدمان را پرده کشید. و برادر ! ناگهان دیدم ‏که دیگر بار معابد عظیم و پرشکوه بنام او سرکشید و شمشیرها بر رویشان آیات جهاد بسویمان آخته شد… ‏ناگهان دیدم برادر ! که شمشیرهایی که به سینه شان آیات جهاد حک شده بود. و معابدی که سرشار از سرود ‏و نیایش ” الله ” بود، و ماءذنه هایی که اذان توحید می گفت و چهره های مقدسی که به نام خلافت و بنام ‏امامت و ادامه سنت آن پیام آور دست اندرکار بودند و ما را به بردگی و قتل عام گرفته بودند، پیش از من ‏کسی دیگر را قربانی مظلوم این شمشیرها و محرابها کردند ” علی‎ ” !‎

برادر . علی خویشاوند آن مرد پیام آور بود و در محراب عبادت ” الله” کشته شد. خود پیش از من و خانواده ‏اش پیش از خانواده من و پیش از خانواده برده ها و ستمدیده های تاریخ، نابود شدند و خانه اش پیش از ‏خانه ما ، به نام سنت جهاد و زکوه غارت شد‎.‎

و قرآن پیش از آنکه وسیله ای شود برای چاپیدن من، باز نابودی من باز بیگاری و بردگی من،بر سر نیزه شد ‏و علی را شکست‎ .”‎

شریعتی می کوشد در ادامه ویژگی های اولین پیشوای شیعیان را شرح دهد، که با مفاهیم سخنرانی سید موسی ‏صدر، گره می خورد. آن جا که امام صدر می گوید:” درباره امیرالمؤمنین‏ع ما مى ‏خوانیم که کریم است، ‏شجاع است، رئوف است، رحیم است. مى ‏خوانیم که على‏ع نسبت به یتیم آن گونه است، نسبت به دین ‏آن‏چنان غیور است. همه صفاتى که درباره امیرالمؤمنین مى‏ خوانیم، فکر مى ‏کنیم که على‏ع عبارت است از ‏دهها حاتم طایى و سحبان و رستم و معدى کرب. اگر دهها تن از این قهرمانان تاریخ را بجوشانیم و یک ‏وجود تازه به وجود بیاوریم، این مى ‏شود على… در حالى که بنده خیال مى ‏کنم مطلب چنین نیست. على ‏شجاع هست اما نه مثل رستم و عمرو بن معدى کرب. على کریم است اما نه مثل حاتم طایى. على فصیح ‏است اما نه مثل سحبان. على غیور است اما غیرتش مثل غیرتهاى ما نیست. على صفاتش منشأ دیگرى دارد… ‏على گاهى خیلى شجاع است، گاهى نیست. على گاهى خیلى کریم است، گاهى خیلى بخیل به نظر مى ‏آید. ‏على گاهى خیلى غیور است، گاهى خیلى صابر است. على گاهى خیلى متواضع است، گاهى هم متواضع ‏نیست‎.”‎

و شریعتی این گونه سخنرانی اش را ادامه می دهد که :” او برای اولین بار، زیبائی سخن را نه برای توجیه ‏محرومیت ما و برخورداری قدرتها، بلکه برای نجات و آگاهی ما ، به کار گرفت ، او بهتر از ” دموستنس ” ‏سخن می گوید . اما نه برای احقاق حق خویش. او بهتر از ” بوسوئه خطیب ” سخن می گوید، اما نه در ‏دربار لوئی ، بلکه پیشاپیش ستم دیدگان ، بر سر قدرتمندان است که فریاد می کشد . او شمشیرش را نه برای ‏دفاع از خود و خانواده و نژاد و ملت خود ، و نه برای دفاع از قدرتهای بزرگ بلکه بهتر از ” اسپارتاکوس ” ‏و صمیمی تر از او برای نجات ما در همه صحنه هاست که از نیام بیرون پرانده است‎ .‎

او بهتر از سقراط می اندیشد ، اما نه برای اثبات فضائل اخلاقی اشرافیتی که بردگان از آن محرومند، بلکه ‏برای اثبات ارزشهای انسانی یی که در ما بیشتر است. زیرا او وارث قارونها و فرعونها و موبدان نیست . او ‏خود ، نه محراب دارد و نه مسجد . او قربانی محراب است‎.‎

او مظهر عدالت و مظهر تفکر است ، اما نه در گوشه کتابخانه ها و مدرسه ها و آکادمیها، و نه در سلسله ‏علمای تر و تمیز در طاقچه نشسته که از شدت تفکرات عمیق ! از سرنوشت مردم و رنج خلق و گرسنگی ‏توده بی خبرند او ، در همان حال که در اوج آسمانها پرواز می کند ، ناله کودک یتیمی تمام اندامش را مشتعل ‏می کند‎ .‎

او ، در همان حال که در محراب عبادت ، رنج تن و نیش خنجر را فراموش می کند، به خاطر ظلمی که بر ‏یک زن یهودی رفته است، فریاد میزند که: اگر کسی از این ننگ بمیرد قابل سرزنش نیست… او بر خلاف ‏حکیمان دیگر، برخلاف نوابغ و اندیشمندان دیگر که اگر نابغه اند مرد کار نیستند، و اگر هر سه هستند، ‏مرد پارسائی و پاکدامنی نیستند، و اگر هر چهار هستند، مرد عشق و احساس و لطافت روح نیستند و اگر ‏همه هستند، خدا را نمی شناسد و خود را در ایمانشان گم نمی کنند و خودشان هستند، مردی است در همه ‏ابعاد انسانی، همچون یک کارگر، همچون من و تو کار می کند ، و با همان پنجه هایی که آن سطرهای عظیم ‏خدایی را بر کاغذ می نویسد، در خاک فرو می برد ، چاه می کند قنات احداث می کند و در شوره زار آب ‏بر می آورد.درست یک کارگر، اما نه در خدمت این و آن و نه در خدمت خویش‎ . “‎

امام موسی صدر هم با ذکر مثال هایی، چنین نتیجه می گیرد که :” منشأ شجاعت، کرم و غیرت على، آن ‏ملکات نفسى نیست. پس چیست؟ چرا على این‏گونه است؟ چون على مؤمن است. پاسخْ همین یک کلمه ‏است. على شجاع است، چون مؤمن است. ایمان به خدا مصدر تمام صفات و کمالات على است، ایمان به ‏خدا و دیگر هیچ… ایمان به خدا. آقایان، چشم بپوشید از کسانى که نام مؤمن را بر خود گذاشته‏ اند. اگر کسى ‏مؤمن بود شجاع هم هست، دلیر هم هست، کریم هم هست، غیور هم هست، رئوف هم هست. اما در کجا؟ ‏آنجا که رضاى خدا باشد. اما اگر رضاى خدا نباشد، ترسوست، بخیل است. ایمان على، سرّ توازن صفاتش ‏است‎. “‎

و در ادامه ی تشریح معنای ایمان به خدا ، منظور از خدا را این گونه توضیح می دهد که «لَهُ الاَسماء الحُسنى ‏وَ الاَمثالُ العُلیا» است، عالم و عادل و رئوف و رحیم و جبار و متکبر و خالق و رازق است. و اعتقاد به چنین ‏خدایی، این باور را در پی دارد که :” خداى مقتدرى هست، که بر این جهان حکومت مى ‏کند، ظلم به کسى ‏نمى ‏کند، این جهان براساس عدل و حق قائم است، این دنیا پر از خیر و برکت و زیبایى است… این صفات ‏و کمالات در من که فردى از این دنیا هستم و جزئى از این جهان هستم، به طور طبیعى جلوه مى‏ کند. من ‏هم دیگر از کسى نمى ‏ترسم، براى چى؟ براى اینکه معتقدم لا مُؤَثِّرَ فى الوُجودِ اِلّا هُو. من معتقدم که مرگ من ‏به دست خداست؛ پس، از چه مى‏ ترسم؟ من معتقدم که عالم منظم است. چرا آدم بخیل است؟ از ترسِ فقر. ‏اگر من ایمانم به خدا بود، که او رزاق است، از فقر نمى‏ ترسم… و على‏ع از این نوع بود…اگر کسى ایمان به ‏خدا داشت، منشأ تمام این صفات، ایمانش است. به همین دلیل به ما گفته اند نماز بخوانیم…نماز مصاحبت با ‏خداست… این مصاحبت سبب مى ‏شود که صفات خدایى را کسب کنیم. آدم از مصاحبش، از معاشرش، ‏رنگ مى‏ گیرد… . پس على شجاع نیست، ترسو هم نیست، کریم نیست، بخیل هم نیست. پس على چیست؟ ‏على مؤمن است، على ایمان به خدا دارد. اما ایمانش زیاد است. آنجایى که خدا مى ‏گوید: اقبل، فَاقبل. آنجا ‏که مى ‏گوید بایست، مى ‏ایستد؛… تسلیم مطلق در مقابل ذات الهى. رضاى خدا منشأ تمام صفات على است. ‏حالا این على که ایمان کامل دارد،… افتخار به متابعت محمدص رسول خدا مى‏ کند. افتخار به پیروى دین ‏خدا مى ‏کند… متابعت پیامبر براى على این همه فضلیت آورده و او را در مقابل خدا تسلیم مطلق نموده ‏است… کسى که ایمان قوى داشته باشد، شبیه على‏ع مى ‏شود. این فضل على‏ع است و به همین دلیل محبت ‏على‏ع جزو دین شده است… اسلام دین خداست. ولى على ایمان کلى به خداست. اگر کسى دوستش نداشته ‏باشد خدا را دوست ندارد‎.”‎

در نهایت شریعتی و صدر، هر دو به این نتیجه می رسند که شیعیان از دنباله روی امام خود منحرف شده اند ‏و یا صادقانه پیروی نکرده اند. شریعتی ، علی را نیاز جامعه ای می داند که اکنون به نام فرقه ، به نام خون ، ‏به نام خاک و به نام خود او و مخالف او قطعه قطعه می شوند ، تا هر قطعه ای، لقمه ای راحت الحلقوم ‏دهانشان باشند. او از اربابان جدید و ناشناخته ای می گوید که اندیشه ما را برده کرده اند، دلمان را به بند ‏کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده ایم و ما را به عبودیتی آزادگونه پرورانده اند. و تمام عمر را علی را در ‏سه کلمه ی مکتب، وحدت و عدالت خلاصه می کند و می نالد که بیست و سه سال تلاش و جانبازی برای ‏ایجاد ایمان، بیست و پنج سال سکوت و تحمل برای حفظ وحدت مسلمانان و پنج سال کوشش و رنج برای ‏استقرار عدالت، نتیجه نداد اما برای همیشه، مذهب و پیشوایی را برای خودش و ما اعلام کرد‎. ‎

و صدر از مهجوریت عزت و شرافت و هدایت و نجاتی که باید برای شیعه ی علی باشد، صحبت می کند. و ‏با ذکر سه مصیبت برای علی، اولی را در شخص خودش – کسانی حق او را غصب کردند، او را اذیت کردند ‏کشتند او را. این مصیبت چند سال طول کشید؟ 30 سال 40 سال 50 سال – دومی را در اولادش – امت با ‏اولاد علی بد رفتار کردند، کشتند، فراری دادند، اسیر کردند، هر کار خواستند کردند اما این هم چند سال طول ‏کشید؟ این هم دویست سال طول کشید. بیشتر شد؟ نه، تمام شدند امامان.‏

مصیبت بزرگ علی در شیعیانش است. این هایی که ننگ ابدی برای آن سرور هستند. این هایی که یکی شان ‏کافی است که بگویند علی باطل بوده و هر چه می گفت، درست نبوده است. درست است که امروز ما ننگ ‏دامان علی باشیم؟ ‏

عقب افتاده ترین شهرها شهرهای شیعه باشد؟ ‏

نسبت بی سوادی در بین شیعیان از همه بیشتر باشد؟

معامله بازارها از همه جا بدتر باشد؟

راست کمتر باشد؟ صله رحم کمتر باشد؟

یتیم بیشتر باشد؟ فقیر بیشتر باشد؟

‏…… امروز جامعه ما در دنیا منعکس است. هرچه بکنیم، همه کس حس می کند. هر روشی داشته باشیم ‏مشخص است. به نام علی تمام می شود. ما شیعه علی هستیم. نباید دشمن او باشیم و امیدوارم که نباشیم.‏

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب انسان آسمان، مجموعه گفتارهای امام موسی صدر درباره امیرالمومنین

امیر مومنان در کلام امام موسی صدر در چند برش کوتاه

بخشی از سخنرانی علی موحد بود و بس 






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  , اسلام  ,

      

31 خرداد است. ساعت 10?5 صبح جمعه. قطعه 24 بهشت زهرا محل قرار یاران است؛ یاران امام موسی صدر. سالگرد شهادت دکتر چمران است. جوانان علاقه مند امام موسی صدر می خواهند دوباره اینجا جمع شوند و از اینجا حرکت دوباره را شروع کنند.

بر سر مزار چمران وصیت نامه اش خطاب به امام موسی صدر و دستنوشته ای از او خوانده شد و بعد یاران با هم سوره حشر را به نیت آزادی امام موسی صدر خواندند.

ادامه برنامه رفتن بر سر مزار سایر شهدا، از فرماندهان شهید تا 72 تن، تا آیت الله طالقانی و دوست درگذشته بود.

در کنار زیارت مزار چمران زندگینامه اش و خلاصه ای از سخنرانی امام موسی صدر به مناسبت نیمه شعبان بین مردم توزیع شد.

 

 

حضور یاران صدر بر مزار دکتر چمران

حضور یاران صدر بر مزار چمرن

حضور یاران صدر بر مزار چمران

حضور یاران صدر بر مزار آیت الله طالقانی






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  ,

      

اهتمام  هر چه بیشتر رسانه ها به حیات امام موسی صدر

چه عاملی سبب می شود تا مطبوعات و خبرگزاری های داخل کشور اخباری نادرست و گاه متناقض را منتشر کنند و به جبر حرفه ای خبرنویسی تن در دهند؟برای بسیار از افراد جامعه پذیرش اینکه امام موسی صدر زنده است ممکن نیست. آنها هر یک با پرسش هایی از قبیل:

امام موسی صدر کیست؟ چکاره بوده است؟ ایرانی یا لبنانی است؟ اکنون کجاست؟ چند ساله که ربوده شده است؟ برای چه؟ مگر ممکن است کسی 35 سال در زندان دوام بیاورد و نمیرد؟

و بسیاری از سوال های دیگر به دنبال این هستند که ثابت کنند او دیگر زنده نیست و هرگاه خبری مبنی بر شهادت او می آید با حالتی که گویا می خواهند حرفشان را ثابت کنند که امکان ندارد امام موسی صدر در قید حیات باشد، یکدیگر را مخاطب خود قرار می دهند و تفسیر و تحلیل های شخصی خود را بیان می کنند.

در رابطه با پرونده ربودن امام موسی صدر باید به این نکته توجه کرد که پذیرش حیات امام موسی صدر منطقی است که باید به آن اهتمام داشت و با جدیت در دنیایی که او با اندیشه نوینش خلق کرد، قدم گذاشت.

چراکه حقیقت وجودی افراد به بودن یا نبودن مادی آنها نیست؛ بلکه به میزان تاثیرگذاریشان بر محیط پیرامونیشان است.چه بسیار انسان هایی که خلق می شوند و مدتها نفس می کشند اما اصالت آنها را چیزی جز کالبدی متحرک و فاقد تاثیر گذاری تشکیل نمی دهد.

اینکه هر از چند گاهی  رسانه های ایران بی آنکه از صحت برخی از اخبار که آن هم در رسانه های عربی و از منابعی که  می خواهند به گونه ای خود را از اتهام دست داشتن در پرونده ربودن رهبر شیعیان لبنان مبرا کنند، گوی کپی کردن را از یکدیگر می ربایند نشان دهنده  آگاهی نداشتن از حقایق پرونده ربودن امام موسی صدر است.

آن ها بر اساس اصلی نادرست در علم ارتباطات و رسانه، سعی بر این دارند تا در قرن بیست و یکم که آن را «عصر ارتباطات» نامیده اند بر اساس ارزش های خبری تعریف شده، هر گونه خبری که مبنی بر حیات یا شهادت رهبر ایرانی تبار شیعیان لبنان است را منتشر کنند. اما سوال اساسی اینجاست که چه عاملی سبب می شود تا مطبوعات و خبرگزاری های داخل کشور این اخبار نادرست و گاه متناقض را منتشر کنند و به جبر حرفه ای خبرنویسی در مورد فراگیر بودن خبر تن در دهند؟

بهتر نیست پیش از انتشار هر خبری درباره امام موسی صدر برسی ها اولیه از درستی یا نادرستی اخبار صورت بگیرد؟

از نوع فعالیت برخی از رسانه ها و عملکردشان در خصوص انتشار اخبار نادرست و کذب در مورد شهادت امام موسی صدر می توان این چنین برداشت کرد، که آنها حقیقت حیات یکی از برجسته و تاثیر گزارترین رهبران لبنان را که ملیتی ایرانی دارد با اخباری که منتشر می کنند به درامی رسانه ای تبدیل کرده اند. کم نیستند حجم اخباری که چند روز پس از انتشار، تکذیب می شوند. در چنین شرایطی به بازیچه گرفتن احساسات مردم و ملتهب کردن فضای اجتماعی کشور، اگر در کوتاه مدت تاثیری در اصول حرفه ای اصحاب رسانه نداشته باشد قطعا در دراز مدت آبستن شک و تردید مخاطبان خواهد شد.چراکه شاید آنها گمان کنند که رسانه و مطبوعات از اعتماد مردم سوء استفاده می کنند و مردم را ساده لوح یا ساده دل می انگارند.

نکته قابل توجه در انتشار اخبار مربوط به امام موسی صدر این است که باید به مساله حیات وی تاکید داشت. یادآوری این نکته نیز قابل توجه است که مساله "موت فرضی" امام موسی صدر منتفی است. چرا که خانواده وی با استناد و دلایل معتبر از حیات وی مطمئن هستند.بنابر این بهتر است همواره پیش از جانمایی شتاب زده اخبارشان بر روی سایت و یا صفحه روزنامه از صحت اخبار به وسیله خانواده امام موسی صدر آگاهی یابند چرا که آنها بیشتر از هرکسی از پرونده روبودن پدرشان مطلع هستند.

علاوه بر این بد نیست مطبوعات به این موضوع هم توجه کنند که گاهی "قلم" در حکم اسلحه می تواند شخصیتی را ترور و یا از دایره هستی خارج کند. در این صورت اگر بعد روحی و جسمی حیات امام موسی صدر در نوشتارها به فعلیت نرسد، انسانیت انسان ها ارزش خود را از دست خواهد داد. هنگامی می توان توقع احترام به ذات انسان را داشت که بعد روحی و جسمی حیات فعلیت پیدا کند و تنها در این صورت است که ارزش یک انسان مساوی با همه انسان ها خواهد بود. چنان که قرآن کریم می فرماید:

"مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ اَو فَسادٍ فی الاَرضِ فَکانّما قَتَل النّاسَ جَمیعاً و مَن اَحیاها فَکانَّما اَحیَا النّاسَ جَمیعاً"
"هر کس انسانی را بدون قصاص یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه انسان ها را کشته است و هر کس که انسانی را احیا کند، گویی همه انسان ها را احیاء کرده است." پس قتل یک انسان با ملاکی که بیان شد، مانند قتل همه انسان هاست و احیای یک انسان، مانند احیای همه انسان هاست. این انگیزه حقیقی احترام به ذات انسان برای مطبوعاتی که حقیقت و حرمت "قلم" را همه جانبه و عمیق درک کرده اند است.

محمدرضا بختیاری

پ.ن: همین نوشته در سایت یاران صدر

 






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  ,

      

در تاریخ 12شهریور1391 مطلبی با عنوان «ماجرای امام موسی صدر تا چند سال دیگر کش داده می شود؟» در سایت بازتاب امروز منتشر شد. در این مطلب نگارنده سعی دارد که با کنار گذاشتن احساسات و صرف نظر از علاقه به شخصیت امام موسی صدر، نگاهی عاقلانه و منطقی به موضوع پیگری سرنوشت ایشان داشته باشد. شکی نیست که این نوع نگاه بسیار پسندیده و مطلوب است اما متن منتشر شده در سایت بازتاب نشان می دهد که  نویسنده در این رابطه جهل حکمی و موضوعی دارد. یعنی اولا درباره حکم کلی در مورد غائبین مفقود الاثر چیزی نمیداند و ثانیاً در رابطه با پرونده امام موسی صدر هم اطلاعات درستی نداشته است.

در اینجا اول سعی داریم با بررسی چگونگی صدور حکم در مورد غائبین مفقودالاثر به طورکلی (نه فقط امام موسی صدر) و تطبیق آن با موضوع امام موسی صدر به صورت خاص به سوال این دوست عزیز پاسخی بر اساس قواعد حقوقی  ارائه دهیم:   

صدور حکم در موضوعات مختلف طبق اصول حقوقی و شرعی دارای یک روال مشخص و منطقی است. ابتدا دلایل را بررسی می‌شود و باتوجه به اعتبار دلایل و ارزیابی آنها اقدام به صدور حکم می‌کنند. اما در مواردی که اصلا دلیلی وجود ندارد و دلائل موجود فاقد اعتبار کافی هستند و یا تعارض به حدی است که نمی توان از روی دلایل حکمی صادر کرد، چه باید کرد؟ بدون شک برای رفع بلاتکلیفی قواعدی وجود دارد تا بر پایه آنها بتوان حکمی در رابطه با موضوع صادر کرد. این ابزار را در حقوق و اصول فقه” اصول عملیه” می نامند. “اصول عملیه قواعدی هستند که در موارد تردید در وجود امری یا عدم امری، چنانچه دلیلی بر آن نباشد، به آن قواعد عمل می شود.”  بنابر این اصل عملی عبارت است از :«قاعده ای که در هنگام شک در حکم واقعی، بدان عمل می شود».

اصل برائت، استصحاب، احتیاط، تخییر، از مهمترین اصول عملیه هستند. این بدان لحاظ است که این چهار اصل در تمام ابواب فقه و حقوق کاربرد دارد. هرکدام از این اصول مفصلاً  قابل توضیح است اما با توجه به بحث غائبین مفقودالاثر، اصل استصحاب را به طور کوتاه بیان می‌کنیم:

استصحاب در لغت به معنای همراهی یا به همراه داشتن است. در اصطلاح حقوق و فقه و اصول، معنایی نزدیک به معنای لغوی آن دارد. کوتاه ترین تعریفی که از آن شده عبارت است از:«ابقاءُ ما کان» یعنی حکم به بقای انچه پیشتر وجود داشته است. با این توضیح که هرگاه یقین داشته باشیم که چیزی در زمانی وجود داشته است و حالا شک داریم که در زمان بعد از آن هم وجود دارد یا خیر؟ آن را موجود فرض می کنیم. مثلا هنگامی که ندانیم که سربازی که به جبهه ی جنگ اعزام شده کشته شده یا نه؟ او را با توجه به یقینی به زنده بودن او قبل از مفقود الاثر شدن داشتیم، زنده فرض می کنیم و تمامی احکام شرعی و حقوقی زنده را بر او جاری می سازیم. اصل استصحاب از اصول محرزه است. بنابر توضیحات بالا؛ اصل بر زنده بودن انسان ها است. مگر اینکه دلیلی قطعی و یقینی خلاف آن را ثابت کند یا اینکه مدت غیبت به قدری باشد که سن فرد مذکور بیشتر از حداکثر عمری که یک انسان می‌تواند زنده بماند، باشد.

در اینجا ممکن است این شبهه به وجود بیاید که چرا دادگاه ها برای افرادی که مدت زمانی نیستند، حکم فوت فرضی صادر میکند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که با توجه به اینکه ممکن است غیبت فرد، برای کسانی مثل خانواده و اطرافیان او تبعات حقوقی داشته باشد. (مثلا در ایران دختران برای ازدواج به اذن پدر احتیاج دارند. یا همسر فرد برای پاره ای از امور به اذن و اجازه او نیاز دارد و مواردی از این قبیل…)  دادگاه در صورت احراز مفقودالاثر بودن فرد، بنابر تصریحات قانونی و البته درخواست خانواده وی اقدام به صدور حکم فوت فرضی می‌کند. فوت فرضی همانطور که از اسمش پیداست با فوت حقیقی متفاوت است، تنها برای رفع مشکلات حقوقی و قانونی است و تبعات حقوقی خاص خودش را دارد. لفظ فرضی در اینجا دقیقا به خاطر اصلی که گفته شد.استفاده می شود.

در رابطه با موضوع امام موسی صدر باید گفت؛ زنده بودن ایشان تا نهم شهریورماه 1357 یقین وجود دارد اما بعد از آن دچار شک و شبهه است. طبق اصل استصحاب (یقین سابق+ شک لاحق= یقین سابق) اصل بر زنده بودن امام موسی صدر است و کلیه حقوق شرعی و قانونی یک فرد زنده برای او جاری است.

در این سی و چهار سال خبرهایی مبنی بر شهادت ایشان منتشر شده است ولی همگی در کوتاه ترین زمان تکذیب یا رد شدند. با این حال اگر نویسنده ی مطلب سایت بازتاب خبر یقینی در این رابطه دارد ارائه کند تا شک لاحق به یقین تبدیل شود و اصل استصحاب را کنار بگذاریم. در رابطه با سن امام موسی صدر هم باید گفت هنوز سن ایشان را به مرز غیر ممکن بودن نرسیده و 84 سال عمری محال و غیر ممکن نیست. چنان که برادر بزرگ ایشان سید علی صدر(حفظه الله) هنوز سلامت هستند.

مواردی که به کوتاه ترین شکل ممکن بیان شد در رابطه با حیات امام موسی صدر بود اما در پاسخ به سوال اصلی مطلب سایت بازتاب باید بگوییم که جرائم علیه اشخاص در هیچ مکتب حقوقی شامل مرور زمان نخواهد شد و تا زمانی که تمامی ابعاد این پرونده روشن نشود، همچنین آمران و عاملان، شرکاء و معاونان این جنایت شناسایی و محاکمه نشوند، این ماجرا ادامه دارد…

نوشته ی علی در سایت یاران صدر






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  ,

      
<      1   2   3   4   5   >>   >