با این که چند ساعت بیشتر به امتحانم نمونده ولی از کامپیوتر جدا نمیشم. این وسطها یه مطلب دیدم از دوست ندیدهی عزیز آقای سینا که از یاران صدر هستند. اول فقط می خواستم بخونمش ولی دیدم نمیشه بیجواب بمونه:
اسطوره ما محترم است و نقدپذیر
«بهر حال شما جزو یاران صدر هستید (اسطوره) وما هواداران یک خواننده (سامی یوسف)
..
برخلاف اسطوره ها ما با کسی بزرگ می شویم مثل خودمان هم سن خودمان ..شاید دروغگوباشد شاید شیعه شاید صهیونیست ..ولی هم سن ماست ..الگو واسطوره نیست ..می توانیم نقدش کنیم ..بهشون ایمیل بزنیم بگیم اشتباه کردی ..دروغ گفتی ..قشنگ خواندی ..
دوران اسطوره ها گذشته
دوران زندگی فرارسیده است...»
آنچه خواندید قسمتی از یک کامنت خصوصی از طرف یکی از هواداران سامی یوسف است.
چند نکته به ذهنم رسید که بنویسم:
امیر المومنین به عنوان یک انسان معصوم فرموده اند:« از بیان حق یا مشورت در خصوص عدالت، منصرف نشوید زیرا من اگر خودم باشم، آنچنان برتر نیستم که خطا نکنم و در کار خویش از خطا ایمن باشم، مگر آنکه خداوند مرا کمک کند که او البته از خود من بر من تواناتر است» بعد از شنیدن این سخن علی(ع) دیگر چگونه می توان در نقد غیرمعصوم تردید کرد؟
به نظرم، دوستی یک اسطوره هیچ ملازمه ای با نقد نکردن او ندارد. محبت ما به امام صدر البته نشات گرفته از نوعی احترام معنوی است نه هیجانات خاص دوره جوانی! این احترام معلول آگاهی از راه پر مشقتی است که ایشان برای اصلاح امر انسان و به طور خاص انسان شیعه طی کرده است. حرمت نهادن به راه و شخصیت ایشان هیچ وقت راه نقد را نبسته است. آنچه تاریخ از دوره حضور ایشان ثبت کرده نیز به سعه صدر و تحمل مخالف دلالت می کند. همین چند روز پیش وقتی با یکی از دوستانم در نمایشگاه کتاب صحبت می کردم محور اصلی حرفهایمان نقد این دوست عزیز درمورد برخی آرا امام صدر بود. تحلیل انتقادی اقدامات سیاسی امام صدر نیز همیشه قسمتی از زمان با هم بودن یاران صدر را پر می کند. ولی باید اعتراف کنم خوشبختانه یا متاسفانه هنوز آنقدر منورالفکر نشدیم که شیعه یا صهیونیست بودن یک شخصیت را علی السویه بدانیم! هر چند که به ظن قوی سامی عزیز نیز مسلمان و شیعه است و از جهاتی کاری که او می کند بی شباهت به کارهای امام صدر نیست.
دوست عزیز! مطمئن باشید سامی نیز به اسطوره هایی دل بسته است. انسان با یاد انسانهای بزرگ، بزرگ می شود.
................................................................................
و این هم کامنت من:
سلام
دلیل ننوشتنم امتحانات پشت سر همه ولی این دلیل نمیشه که به سایت ها رو وبلاگ ها سر نزنم.
با شما موافقمو خود من هم هیچ وقت به خودم اجازه ندادم شخصیت انتقادپذیر و باز امامو به تعصب خودم آلوده کنم. به نظرم شان امام این قدر بالا هست که نیازی به تعصب من نباشه. اتفاقا دلیل علاقه ی من به ایشون هم همینه که از جهاتی واقعا بی نظیره. مگه ما چند نفر رو در طول تاریخ سراغ داریم که این قدر وسعت نظر و سعه ی صدر داشته باشه و از هر طیفی دوستدارش باشند؟ از بین این افراد چند نفرشون روحانیند؟
اسارت سی و دو ساله ی امام به تنهایی نمی تونه ما رو قانع کنه که این طوری افکارشو تبلیغ کنیم. می تونه ما رو راضی کنه که برای رهاییش _ به عنوان یک حق طبیعی و "واقعا مسلم" بشری _ تلاش کنیم. مثل خیلی از تلاشهایی که ممکنه در راه احقاق حقوق بشری انجام بدیم. ولی این همه اصرا برای تبلیغ نوع نگرش و افکار امام دلیل مهمتری لازم داره: افکار امام.
آدم های بزرگ نیازی به فریاد زدن بزرگی شون ندارند. ما گلوهامون رو برای یادآوری بزرگی امام_که البته بزرگ هستند._پاره نمی کنیم. ما برای احقاق حقوق اساسی امام_رهایی ،زندگی در کنار خانواده و بین اجتماع مردم،..._ و مهم تر از همه برای شناساندن افکار امام به مردم تلاش می کنیم. اسراری نداریم که دیگران هم مثل ما شیفته ی بینش بی نظیرش بشند ولی برامون خیلی مهمه که بعد از سی و یک سال مظلومیت ، ایشون رو از بند غفلت مردم آزاد کنیم.
معمر قذافی تنها اسم لیست بلند عاملان مظلومیت امام نیست. حتی این فهرست تنها شامل مقامات رسمی لیبی،ایران و لبنان هم نمیشه. بلکه تک تک ما افراد به واقع بی مسئولیت هم در مقابل این ظلم و غفلت مسئولیم.
پ.ن.1: گویا دوباره برای وبلاگ جناب قائم مقام مشکلی پیش اومده.
پ.ن.2: پیشنهاد میکنم سایر کامنتهایی رو هم که در وبلاگ روایت سینوی برای این مطلب منتشر شده مطالعه کنید.
پ.ن.3: دومین کامنت من:
سلام
ببخشید اجازه هست؟
من شاید بی اطلاع ترین عضو یاران باشم. که تازه تازه دارم یه چیزایی یاد می گیرم. ولی یه چیزی تو گلوم گیر کرده. به نظر من قیاس سید موسی صدر با اوباما و سامی یوسف،قیاسی درستی نیست. هر کدوم از این شخصیتهای تاثیرگذار باید با امثال خودشون مقایسه بشن.
توضیح این که آیا اباما واقعا شخصیتی کاریزماتیک داره یا چه قدر به وعده هاش عمل کرده... چه گره ای از تهمت جناب مهدی به یاران صدر باز می کنه؟
سامی یوسف خواننده ی مسلمان تاثیرگذاریه. که شک ندارم اگه قادر به شنیدن سخنان امام صدر بودیم، و ایشون در حصار زندان گرفتار نبودند، صدای تحسین ایشون رو هم می شنیدیم...
اما من واقعا نمی فهمم قیاس دو شخصیت مسلمان تاثیرگذار که حوزه ی فعالیتشون هیچ ربطی به هم نداره ، چه طور ممکنه؟
سامی یوسف می تونه خواننده ی خوبی باشه. می تونه توجه شماری زیادی از انسانها رو به مشکل کودکان غزه جلب کنه.می تونه انسان شریفی باشه. اما نمی تونه اندیشمندی در زمینه ی علوم دینی باشه. شاید دلیل همین باشه.واضحه که چون امام صدر از خودش اندیشه های بی نظیری برای "دیروز و امروز" به جا گذاشته ، که یاران صدر می تونند خیلی از اندیشه های ایشون حرف بزنند. ولی انکار می کنید که نمی توان این کار رو درباره ی سامی یوسف به اندازه ی امام صدر انجام داد؟
محتوای مطالب وبلاگهای این "حلقه ی بسته"(؟) ی دوستداران امام صدر _که شما این طور به اونها تاختید_ دقیقا چیه؟
آیا تشریح اندیشه های ایشون و در موارد بیشتر انتشار متن سخنرانی و عین نوشته های ایشون مقدس زایی و اسطوره بازی محسوب میشه؟
نمی دونم شما چند تا وبلاگ رو رصد کردید که به این نتیجه رسیدید. ولی حدس می زنم وبلاگ من در بین مطالعات شما نباشه. من هم وبلاگ شما رو ندیدم. آیا مجازم ادعا کنم حداقل یاران صدر به پشتوانه ی چند کتاب و سخنرانی و مصاحبه اسطوره پرستی می کنند، اما طرفداران سامی یوسف به کدام پشتوانه اسطوره سازی می کنند؟
شاید بفرمایید شما این کار رو نمی کنید بلکه سعی دارید ایشون رو معرفی کنید. در این صورت میشه بفرمایید این کار شما با ماچه تفاوتی دارد؟
شاید بفرمایید اسطوره ی شما این شانس رو داره که زنده و جوان باشه و اینها دلایله تاثیرگذاری محسوب می شن. اما اسطوره ی شما در صورت زنده بودن 82 ساله ست و قادر به تاثیرگذاری نیست._در باره ی تاثیرگذاری سید موسی صدر و اهمیت این موضوع برای طرح اندیشه ها و مظلومیتش بعدا بحث می کنم._
شاید اصلا بفرمایید من به عنوان کسی که وبلاگ شما رو نخوندم حق اظهار نظر درباره ی فعالیت های شما رو ندارم. که البته حرف درستیه.
این حرفها سریعتر از چیزی تایپ شد که قابل جواب باشه. ولی امیدوارم بتونه یه ذره شما رو به مطالعه ی بیشتر تشویق کنه، و یا حکم صادر کردن کمتر.
یه چیز دیگه. شاید نمی دونستید که اسطوره ها نیازی به حیات ندارند.
برچسب ها :
امام موسی صدر , یاران صدر , چنین گفت فهیمه ,