سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیچک

صفحه اصلی |  پست الکترونیک
سرزمین بی آب و علف

پیامبر، در نبرد با شرک، به از میان بردنِ ظواهر شرک بسنده نکرد؛ بلکه در سنگرگاه های اصلی آن، یعنی جان ها و دل ها، به مبارزه با آن پرداخت و جان ها و دل ها را از نگرانی ها و وسوسه ها پاک کرد. پیامبر می فرماید: «شرک پنهان تر است از جنبش مورچه ای سیاه بر تخته سنگی در شبی تیره.»

ادیان در خدمت انسان، ص291

از سخنان امام موسی صدر






برچسب ها : امام موسی صدر  , حرف هایی برای شنیدن  ,

      

به لطف بزرگواری با وبلاگی آشنا شدم که از قضا طلبه ست و از نوع قرتی-بنا به گفته ی خودش-که حیفم اومد این دلنوشته رو با شما تقسیم نکنم به قول خودش:
اندر باب کسانی که سخت دوستشان دارم:نیستی سید؟!
نیستی سید؟!
نیستی سید؟!
نیستی ببینی بر سر ما (به اصطلاح ) طلاب چه آمده؟
منبرمان همان منبر صدو پنجاه سال پیش است و لبخندمان خشک تر و بی روح تر از دوران تحریم تنباکو!
سراغ از دم مسیحایی نگیر که هیچ حوصله اش را نداریم!
امروز من طلبه اگر نماز صبحم قضا نشود شاهکارم!
نیستی سید؟!
این حرف ها که برایمان جا گذاشته ای عجیب است سید! در عجبم که در آن دوران چرا حکم به تکفیر تو ندادند ؟!
امروز گویا مثل تو بودن سخت که هیچ، محال است و اگر حوزه پنج نفر مثل تو داشت، این روزگارمان نبود!
نیستی سید؟!
*
همان بهتر که نیستی ! اگر بودی دق می کردی سید !
نباش سید که سخت خوابمان می آید!
بی زحمت همین چراغی  را که روشن کرده ای نیز خاموش کن که چشممان را می زند و نمی گذارد آسوده بخوابیم!
راستی سید  اگر روزی پیدایت شد سری به ما نیز بزن که  زمانی سخت دوستت داشتیم!
یادت نرود به ما سر بزنی، بیا همانجا که طلاب مریض را می برند و سراغ بخش آلزایمر را بگیر، آنجا حتما ما را پیدا می کنی!
تا آن روز حتما تو و امثال تو را فراموش کرده ایم!
یادت نرود سید...
سید خوش سیمای ما





برچسب ها : امام موسی صدر  , دل نوشت  ,

      

سرهنگ و پسرانش
از زندگی خصوصی و خانوادگی کسی که 4 دهه است بر لیبی فرمان میراند چیز زیادی نمیدانیم ، اما با نگاهی سطحی به زندگی فرزندان او میتوان به راحتی فهمید که این خانواده ی عجیب و غریب همه کاره کشور است.معمر قذافی -معروف به سرهنگ قذافی-در1969با یک کودتا قدرت را در دست گرفت.او به طور رسمی دارای مقام یا عنوانی نیست،البته در بیانیه های دولت یا رسانه های رسمی "رهبر برادروار و راهنمای انقلاب" یا "راهنمای انقلاب کبیر سوسیالیستی یکم سپتامبر خلق جمهوری عربی لیبی" خوانده میشود.
قذافی 68 ساله دو همسر دارد.هفت پسر و یک دختر.بزرگترین پسرش محمد از همسر اولش است؛همسری که اگرچه حالا مورد بی مهری قذافی واقع شده ، اما محمد ریاست کمیته المپیک لیبی را برعهده دارد.پسر دومش معمر،سیف الاسلام،در سال 1972از همسر دومش به دنیا آمد و معمار است.(لیسانس در دانشگاه الفتح ترابلس،فوق لیسانس در وین،و دکترا از مدرسه اقتصادی لندن)او در 1997 "بنیاد بین المللی قذافی برای انجمن های خیریه" را راه اندازی کرد که علاوه بر فعالیت های خیریه،در چند مورد در بحران های گروگانگیری ، بین افراط گرایان و غربی ها میانجیگری کرده است.سیف الاسلام در سال2006 پس از آن که انتقادات تندی نسبت به پدرش به زبان آورد از کشور خارج شد و رسانه ها گزارش دادند که او می خواهد بانکدار شود.با این همه او پس از مدت کوتاهی به کشور بازگشت و پروژه ای محیط زیستی را آغز کرد که هدف آن آموزش کودکان لیبیایی برای کمک به پاکسازی بخش هایی از کشور بود.سیف در سال2008اغلام کرد که فعالیت های دولتی اش را قطع می کند،البته به دلیل این که نیازی به این کار نیست ، نه به خاطر اختلاف نظر با پدرش. به هر حال سیف الاسلام تا کنون در مذاکرات لیبی با کشورهای غربی نقشی کلیدی داشته است.رسانه ها او را جانشین احتمالی پدرش می دانند،اگرچه خودش این را تکذیب می کند.سعدی پسر سوم سرهنگ قذافی است که با دختر یک فرمانده ارتش لیبی ازدواج کرده.سعدی هم فوتبالیست حرفه ای است و رئیس فدراسیون فوتبال لیبی.او در سال2003حتی به عنوان بازیکن با تیم ایتالیایی پروجا قرارداد بست،اما بعد از یک بازی،معلوم شد که دوپینگ کرده است.او پیش از این یکی از سهامداران و عضو هیئت مدیره باشگاه یوونتوس بود.سعدی که کاپیتان تیم ملی لیبی بوده در سال2006 با تیم سامپدوریا قرارداد بست اما حتی یک مسابقه هم برایشان بازی نکرد.
پسر چهارم معتصم بالله قذافی،در ارتش لیبی سرهنگ دوم بود،او پس از طرح ریزی یک کودتای نافرجام علیه پدرش به مصر گریخت.البته معمر پسرش را بخشید و او حالا مشاور امنیت ملی دولت است و در ارتش یگان خودش را دارد. رسانه ها از معتص و سیف به عنوان جانشینان احتمالی پدر نام می برند. پسر پنجم،معتصم بلال(معروف به هانیبال)در کا صادرات نفت است و به خاطر رسوایی هایش در اروپا مشهور شده. مثلا در سال 2001با کپسول آتش نشانی به سه پلیس ایتالیایی حمله کرد،در سال 2004 با سرعت 140 کیلومتر در خیابانی یک طرفه در پاریس در خلاف جهت راند، چند ماه بعد دوست دخترش را کتک زد و دختر از او شکایت کرد و بالاخره دو سال بعد هانیبال دو شب را به همراه همان دختر-که حالا زنش شده-در زندان ژنو گذراند چون خدمتکارانشان را کتک زده بودند.دو پسر ته تغاری قذافی،سیف الاعراب و خمیس در لیبی پلیس هستند.تنها دخترش عایشه وکیلی است که در تیم دفاع از صدام حسین دیکتاتور سابق عراق حضور داشت.او در سال 2006 با پسر عمو پدرش ازدواج کرد.قذافی یک دختر خوانده هم داشته که در بمباران سال 186 لیبی توسط هواپیماهای آمریکایی کشته شده است.قذافی به آینده و خودش امیدوار است؛زمستان گذشته در اجلاس سران اتحادیه عرب خودش را "بزرگ حکمای عرب و شاه شاهان قاره آفریقا و امیرالمومنین مسلمانان جهان" نامید و به دیگر رهبران عرب گفت:"مقام من اجازه نمی دهد در سطح شما باشم."

کاوه شجاعی
هفته نامه ی ایراندخت/اسفند88

ژ.ن1:معمر قذافی 31 سال پیش در نهم شهریور 1357امام موسی صدر ، روحانی ایرانی و رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان را ربوده است و با وجود محکومیت قطعی در دادگاههای بین المللی از آزاد کردن ایشان سرباز زده است.

پ.ن2:مطمئنا اگه من نویسنده ی این مطلب بودم به جای سرهنگ قذافی می نوشتم دیکتاتور قذافی.ولی چندان فرقی هم نداره القاب هرگز قدرت تطهیر شخصیت این مرد رو ندارند.حالا چه سرهنگ ، چه امیرالمومنین مسلمانان جهان، چه...






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      

به گزارش «شیعه نیوز » در پی سفر اخیر وزیر امور خارجه به لیبی و دیدار با متهم اصلی پرونده ربوده شدن امام موسی صدر خانواده وی با ارسال نامه ای به بیوت مراجع خواستار پیگیری پرونده امام موسی صدر شدند متن این نامه به شرح زیر است :


سلام الله علیکم

سلامت و طول عمر پر برکت و توفیقات روز افزون حضرتعالی را همواره از خداوند سبحان مسألت می‌دارد. خصوصاً در این روزگار پر آشوب که جهان تشیع ما بیش از پیش به راهنمایی‌ها و نفس گرم و دعای خالصانه شما نیاز دارد.

در روزگاری که از مصادیق عظم البلاء است و همة ما در ابتلاء و امتحان واقع شده‌ایم. خدا به سبب دعای شما عنایتی کند که از این آزمون و ابتلا سربلند بدر آئیم.

حضرتعالی یقینا از سفر آقای منوچهر متکی وزیر خارجه دولت اسلامی ایران، به لیبی مستحضر شده‌اید. این سفر از جهات مختلف در تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی ایران بی‌سابقه است. آقای متکی با انتخاب زمان سفر، تنوع و تعدد اعضای هیئت، و تعهدات و توافقات و مصاحبه‌ها و موضعگیری‌هایی که نشانه احساس ضعف ایشان بود بدعتی را در دیپلماسی ایران اسلامی بنیان گذاشت که واقعاً هم طراز بدعتهایی است که قذافی در اسلام گذاشته است.
در گذشته گاه گاهی هم مقامات ایران از باب اکل میته عند الضرورة به لیبی مسافرت می‌کردند، اما به سبب دشمنی قذافی با تشیع و ربودن امام موسی صدر و خیانت‌هایی که دولت لیبی علیه امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی کرده بود، احساس شرمساری می‌کردند و می‌کوشیدند تا خبر مسافرت و دیدارهایشان منتشر نشود و یا در حاشیة اخبار آن هم، کمرنگ و بی‌سروصدا مطرح شود. آنها به رهنمود حضرت امام خمینی (ره) و مخالفت مراجع عظام تقلید و موضع قاطع حضرتعالی و نظر نخبگان مردم درباب حداقل روابط با لیبی توجه می‌کردند.
آنها می‌دانستند که گسترش روابط با حکومت لیبی، خلاف اقتدار ملی و عزت اسلامی ماست. زیرا رهبر لیبی، شخصی مغرور و ضد شیعه و تحریف کننده قرآن و بدعت‌گذار و نتیجتاً غیرقابل اعتماد است.
اما‌ آقای متکی ناگهان علیرغم همه اصول و سوابق و علیرغم اطلاع از مواضع و نظریات مراجع عظام تقلید، هیئت بزرگی از مقامات عالی‌‍‌‌رتبه سیاسی و اقتصادی تشکیل می‌دهد و همراه گروهی از خبرنگاران و تیم ویژه صدا و سیما به لیبی می‌رود.
بسیاری از ایرانیان و شیعیان لبنان (که همه چیز خود را برای حفظ امنیت و اقتدار ام القرای شیعه فدا کرده‌اند) از مصاحبه‌ آقای متکی در قصر نخست وزیر لیبی احساس تحقیر و توهین و شرم نمودند، زیرا به چشم خود دیدند که آقای متکی همه خیانت‌های لیبی در حق ایران و شیعیان لبنان را بخشید و با لحن کلام و ادبیاتش از اینکه موضع سی ساله جمهوری اسلامی ایران باعث رنجش خاطر قذافی شده عذرخواهی کرد و قول داد که روابط سرد سی سال اخیر ایران (به سبب ربودن امام موسی صدر) را به گرمی مبدل کند.
خبرنگار سیمای جمهوری اسلامی ایران که با تمام توان خود چهره‌های خندان، بوسیدن‌ها و در آغوش کشیدن‌های گرم و صمیمی طرفین را با شکوه و جلالی ویژه نشان می‌داد گفت: آقای متکی در رأس یک هیئت عالیرتبه سیاسی و اقتصادی وارد طرابلس پایتخت لیبی شد و گفت: فصل جدیدی در گسترش روابط همه جانبه سیاسی و اقتصادی میان ایران و لیبی آغاز شده است. آقای فلاحت پیشه هم نمکی بر احساسات مجروح افزود: پیگیری قضیه امام موسی صدر یک موضوع است اما توسعة همه جانبه روابط موضوعی دیگر است.
لیبیایی‌ها زود فهمیدند که ایران از پیگیری قضیة شهروند خود، امام موسی صدر، پس از سی سال، دست کشیده و از خیانت‌های قذافی چشم پوشیده است. اما خدا کند که از چرخش و عدول شتابان دیپلماسی ایران احساس نکنند که دولت مرکزی جمهوری اسلامی ایران احساس ضعف می‌کند.

نگرانی شدید
متعاقب سفر آقای متکی، خبر دیدار قریب الوقوع آقای علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی از لیبی منتشر شد. توسعه روابط اینگونه آغاز شده است. غافلگیر نشویم اگر در آیندة نزدیک شنیدیم قذافی در کاخ نیاوران است و یا دکتر احمدی‌نژاد در چادر قذافی.
خاطر مبارک هست که دو سال قبل آقای داوودی در سفر به لیبی، قذافی را به ایران دعوت کرد. آقای دکتر احمدی‌نژاد نیز به دعوت قذافی پاسخ مثبت گفت. در آن زمان شما مراجع دلسوز و آینده‌نگر به محض شنیدن این خبر درنگ نفرمودید و مخالفت قاطع خود را صریح و سریع به عالیترین مقامات دولت ابلاغ و عواقب خطر مسافرت سران دو کشور را گوشزد فرمودید.
حتما خاطر مبارک هست که آن هشدار صریح، باعث لغو سفر ریاست محترم جمهور به لیبی شد، و مهمتر از لغو سفر مذکور، آن اقدام قاطع باعث شد که کیان و اعتبار حوزه علمیه قم و مآلا جامعة شیعه تضعیف نشود؛ و شیعیان لبنان سرافکنده و تحقیر نشوند؛ مصلحت‌های روزمره بر اخلاق و فضیلت‌های لایتغیر اسلام غلبه ننماید. خیال ظالمان و جنایتکاران و آدم ربایان آسوده نگردد. و ثمرات بسیاری دیگر.
اگر امکان دیگری پیش روی خانواده بود تا بتواند از بروز عواقب وحشتناک عادی شدن روابط ایران و لیبی جلوگیری کند، حتما مصدع اوقات و مخل اندیشه‌های بزرگ جنابعالی نمی‌شدیم.
امروز از تشکیلات رسمی کشور ناامید شده‌ایم و چاره‌ای جز استمداد مجدد از حضرتعالی نداریم. تقاضا داریم به هر ترتیب که صلاح می‌دانید. یک بار دیگر جلوی سیل بنیان کن طاقت سوز و آبرو ریز اخیر را بگیرید. تنها شما برای ما مانده‌اید. سایه جنابعالی مستدام

چشم انتظار اٍقدام حضرتعالی
خانوادة امام موسی صدر در لبنان و ایران

صفر المظفر 1431
صبر تا کی سکوت تا کجا






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      

     نوشته ای از آدمین منتشر شده در سایت یاران صدر:

به گزارش یاران صدر به نقل از خبرگزاری فارس، کسانی که بامداد روز ?? ژانویه سال ???? مطابق با ? بهمن سال ???? روزنامه لبنانی “المحرر ” را از روزنامه‌فروشی‌های بیروت ابتیاع کردند، با مشاهده عنوان اصلی آن در اعماق اندیشه‌ فرو رفتند: در بالای صفحه اول با حروفی درشت چنین نوشته شده بود: “صدر بر روی حکومت ایران آتش گشوده است!” در زیر عنوان آتشین مزبور از قول امام موسی صدر تصریح شده بود: “روحانیت ایران در رأس مبارزه علیه ظلم، جور، استبداد و تجاوز حکومت [شاه] قرار دارد “. آنچه در پی می‌آید، متن کامل گفتگوی اختصاصی روزنامه المحرر لبنان با امام صدر است که پنج سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران صورت گرفته و هم اینک پس از ?? سال به فارسی ترجمه و در این یادمان می‌آید. این گفتگو سند قاطع دیگری است بر این حقیقت که مراتب همدلی و همراهی رسمی و علنی امام صدر با امام راحل، جامعه روحانیت مبارز ایران و مردم خوب کشورمان در مبارزه علیه رژیم شاه، از سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب وجود داشته است. گفتگوی مزبور همچنین سندی تاریخی است که بیان می‌دارد این امام صدر بود که برای اولین بار، در شرایطی که امام خمینی در داخل و خارج از ایران، حتی از سوی نزدیک‌ترین یاران خود همچنان “آیت‌الله ” یا “آقا ” ‌خوانده می‌شدند، آن بزرگوار را در سطح مهم‌ترین مطبوعات جهان عرب رسما “امام ” نامید و بالأخره آنچه گفتگوی یاد شده را به‌رغم گذشت سی و سه سال همچنان مهم، با طراوت و صد البته بحث‌برانگیز نگه داشته است، تأکیدات ظریف و ماهرانه امام صدر بر چهار نکته حیاتی زیر است: ضرورت ایجاد اتحاد، انسجام و همکاری میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس؛ مراتب همدلی و همبستگی مردم ایران با جهان عرب؛ ضرورت وفاداری شیعیان جهان عرب به عروبت و اوطان خود و نهایتا ضرورت قرار گرفتن شیعیان در طلیعه نبرد جهان اسلام علیه اسرائیل.

* سوال: در خبرها خواندیم که برخی از روزنامه‌های ایران، در اعتراض به مواضع شما در باره مسئله “خلیج فارس “، حملات شدیدی را علیه شما آغاز کرده‌اند. واقعیت قضیه چیست؟

قصه از زمانی شروع شد که استاد “جلال کشک “، در باره موضوعات دین، مذهب و روابط عربی – ایرانی با من مصاحبه‌ای کرد که در شماره ویژه عید فطرِ مجله “الحوادث ” به چاپ رسید. در آن مصاحبه راجع به شیعیانِ کشورهای حاشیه خلیج فارس، گرایشات، تابعیت و مواضع آنها نیز صحبت کردیم؛ چرا که من سال گذشته به آن منطقه سفر و با شیعیان آنجا دیدار کرده بودم. آن‌روز در پاسخ به یکی از سئوال‌ها تصریح کردم که “شیعیان آن کشورها، عینا همان حکم شیعیان دیگر کشورها را دارند؛ یعنی به وطن خود علاقمند و وفادار هستند، بر “عروبت ” خود تاکید دارند، از تمامیت کشور خود دفاع و در راه سربلندی و سازندگی آن ‌تلاش می‌کنند “. به نظر می‌رسد که این جمله، برای برخی مسئولینِ “اطلاعات ” ایران در لبنان ناخوشایند بود. آنها سخن من را مخدوش و از طریق مطبوعات ایران حمله متمرکزی را آغاز کردند. نوع مطالب و تعابیر مطبوعات یکی بود. همین امر نشان می‌داد که منبع خبر یکی‌ است و اخبار توسط “اطلاعات ” در اختیار مطبوعات قرار گرفته است. آنها مرا متهم کردند که تعصب عربی دارم و علیه منافع ایران در خلیج فارس اقدام کرده‌ام. زمانی ‌نیز که دبیر کل مجلس اعلای اسلامی شیعه یادداشتی را جهت توضیح و اعتراض برای حکومت ایران ارسال کرد، مطبوعات را از چاپ آن منع کردند … . البته به این حد نیز اکتفا نکردند. نامه‌ای را جعل، به من منسوب و در روزنامه‌ها منتشر کردند که طی آن چنین وانمود شده بود که گویا من دیدگاه رهبری فعلی ایران در باره بحران خاورمیانه و نیز خط‌مشی آن در قبال مسئله خلیج فارس را صحیح و منطقی می‌دانم! این در حالی است که من هرگز چنین مطالبی را نگفته‌ام و هرگز نیز نخواهم گفت.

بیهوده تلاش کردیم تا مسئله را روشن سازیم؛ اما ‌فایده نداشت. به یاد موارد مشابهی افتادم که در گذشته مکررا اتفاق افتاد؛ از جمله وقتی سفرای کشورهای عربی و اسلامی در هنگامه جنگ اکتبر به یکی از مساجد تهران آمدند که جمعیت کثیری از مردم ایران در آن اجتماع کرده بودند؛ همان مردمی که با همه احساس خود مشکلات جهان عرب را دنبال می‌کنند و برای آن دل می‌سوزانند. البته همه ملت ایران چنین هستند. در خلال این جلسه که ساعت‌ها به طول انجامید، برخی از علمای بزرگ سخن گفتند؛ آنها مواضع اعراب در جنگ را مورد تأیید قرار دادند، رزمندگان را دعا و آمادگی ملت ایران را برای حمایت و پشتیبانی از آنان اعلام کردند. جلسه‌ای بسیار باشکوه، تاریخی و در نوع خود بی‌نظیر بود. گویی ملت ایران در یک همه‌پرسی عمومی، حمایت خود را از اعراب در بحران خاورمیانه اعلام کرده بود. اما روز بعد، همه، از جمله ?? سفیر کشورهای عربی، با دیدن روزنامه‌ها جا خوردند. روزنامه‌های ایران نوشته بودند: جلسه مزبور بدین جهت برپا شده است تا برای سلامتی شاه که اخیرا از یک سؤقصد جان سالم به در برده است، دعا کنند! یادآوری این واقعه و نیز وقایع مشابه دیگر، مرا متقاعد ساخت که در مطبوعات ایران، اصلاح خبر و روشنگری حقیقت، اساسا امری غیرممکن است. البته در همین ‌جا فرصت را مغتنم می‌شمارم و از طریق صفحات روزنامه شما، “المحرر “، با صراحت اعلام می‌دارم که خبر منتشر شده، کذب محض است و به هیچ وجه صحت ندارد.

* سوال: حالا که سخن در باره خلیج فارس است، با توجه به اینکه شما مدتی قبل بدان منطقه سفر کردید و با شهروندان آن نیز روابط گسترده‌ای دارید، اجازه دهید سئوال دیگری را نیز در این باره مطرح کنیم. در مورد نهضت‌های دینی موجود در منطقه که برای حل مشکلات سیاسی آن و نیز رفع تهدیدات حکومت ایران تلاش می‌کنند، چه نظری دارید؟

حقیقت آن است که ثروت‌های نهفته در خلیج فارس، موقعیت جغرافیائی آن و نیز تأثیرات مهمی که بر منطقه خاورمیانه و معادلات حاکم بر آن دارد، مطامع قدرت‌های بزرگ داخل و خارج از منطقه را حسابی برانگیخته است. این مطامع که به ظاهر ماهیت اقتصادی دارند، خیلی سریع ابعاد گوناگون سیاسی و نظامی می‌یابند. از طرفی ضعف منطقه، به توسعه مطامع یاد شده کمک می‌کند و همچنین حجم اختلافات داخلی را افزایش می‌دهد؛ به همین جهت، هرگونه حرکت اصلاحی و خیرخواهانه‌ای، چه دینی باشد و چه غیردینی، بایستی قبل از هر چیز تقویت پیوندهای برادرانه میان فرزندان خلیج فارس را سرلوحه کار خود قرار دهد تا بتواند زمینه‌های ایجاد نوعی وحدت، انسجام و همکاری را میان کشورهای خلیج فارس فراهم آورد؛ منظورم همه کشورهای منطقه خلیج فارس است. طبیعتا بالا بردن سطح زندگی شهروندان، آگاه ساختن آنها به مصالح کشورشان و نیز ترویج و تقویت ارزش‌های اصیل در منطقه، از دیگر گام‌های اساسی و لازم برای تأمین سلامت و امنیت این منطقه عزیز هستند که هرگز نباید دست کم شمرده شود؛ زیرا این منطقه امانتی از جانب خداست؛ سند قدرت و پشتوانه امت ماست و قطعا موجبات سربلندی و بهروزی آن را در میان سایر ملت‌ها فراهم خواهد کرد.

* سوال: برخی مطبوعات مدعی شدند که ایران در جریان جنگ اکتبر، کمک‌هایی را برای اعراب ارسال کرده است. آیا اطلاعات قابل اعتمادی وجود دارد که این مسئله را تأیید و یا تکذیب کند؟ اصولا از ایران به عنوان یک کشور اسلامی چه انتظاری می‌رود؟

من هم در روزنامه‌ها خواندم که حکومت ایران برخی کمک‌های پزشکی و اجتماعی را برای کشورهای اردن، سوریه و مصر ارسال کرده است. اما حقیقت آن است که این گونه کمک‌ها چیزی نیست که با حجم انتظارات از ایران سازگار باشد. برای اینکه ایران یک کشور بزرگ اسلامی است؛ برای اینکه ایران آن طور که اسناد نشان می‌دهد، خود در معرض مطامع و تهدیدات آینده اسرائیل قرار دارد. برای اینکه همه ملت ایران برای قداست فلسطین و جایگاه قدس اهمیت فوق‌العاده‌ا‌ی قائل است. برای اینکه این ملت با همه ظرفیت و امکاناتش آماده است تا برای یاری اعراب وارد عمل شود. مجموعه این مسائل بر حاکمان ایران واجب می‌سازد که لااقل صدور نفت به اسرائیل را قطع و روابط اقتصادی خود با آن را متوقف کند. البته مطلوب‌تر آن است که ایران با همه توان نظامی، با بسیج ظرفیت و نفوذ سیاسی و نیز با به کارگیری امکانات تبلیغی و رسانه‌ای خود، اعراب را در جنگ با اسرائیل یاری دهد. برای اینکه جنگی که امروز ملت عرب در آن درگیر است، نبردی سرنوشت‌ساز است که نتایج آن، خواه ناخواه ایران را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.

* سوال: آیا هیچ تلاش کرده‌اید تا حکومت ایران را به در پیش گرفتن یک سیاست طرفدار اعراب ترغیب کنید؟

بله؛ تلاش‌های فراوانی در این جهت به عمل آوردم، اما متأسفانه دستگاه‌های امنیتی ایران مانع از آن شدند تا این تلاش‌ها به ثمر برسد. شما شاید تا حدودی اطلاع داشته باشید که این دستگاه‌ها چه اندازه بر دوایر حکومتی، نهادها و سازمان‌های رسمی ایران نفوذ دارند. اینها هستند که نمی‌گذارند، مواضع ملت ایران، روابط برادرانه آنها با اعراب، آمادگی آنها برای حمایت و پشتیبانی از اعراب و نیز فداکاری در این راه، حتی در رسانه‌ها انعکاس پیدا کند.

* سوال: با وجود این، آیا احتمال می‌دهید که حکومت ایران بتواند در آینده، موضع مثبتی در قبال مسائل برحق عربی اتخاذ کند؟

من یقین دارم که ملت ایران، به اندازه خود اعراب، اگر نگوییم بیشتر، روی این مسائل حساسیت دارد. اما این حساسیت‌ها بر مواضع حکومت تأثیری نداشته است. طبیعتا این بدان معنی نیست که تلاشِ بیشتر برای جذب ایران فائده‌ای نخواهد داشت؛ هر چند با ادامه حکومت فعلی و تداوم سیطره دستگاه‌های صاحب نفوذ موجود، امید زیادی باقی نمانده است.

* سوال: گفته شده که حکومت ایران کمک‌های فراوانی را در اختیار مؤسسات شیعی لبنان قرار داده است. آیا این مسئله صحت دارد؟

تا آنجایی که من خبر دارم، چنین کمک‌هایی تا کنون انجام نشده است. یعنی به‌جز کمک‌هایی بسیار جزئی که قریب ده سال پیش یا حتی بیش‌تر از آن، برای احداث یک یا دو مسجد صورت گرفت، کمک دیگری در کار نبوده است.

* سوال: در تاریخ شیعه با مواردی بر‌خورد می‌کنیم که شیعیان قهرمانانه در مقابل ظلم و جور ایستادگی و حماسه‌های پرشوری از مقاومت و شهادت را خلق کردند. آیا تصور می‌کنید که شیعیان امروز، هنوز می‌توانند چنین نقش‌هایی را ایفا کنند؟

قطعا! و چرا نه؟ آموزه‌های مذهبی، میراث تاریخی، اهمیت جهاد و اجتهاد از یک سو و جایگاه عدالت و ولایت از سوی دیگر، همه و همه مشوق فرزندان این طائفه‌اند تا باز هم چنین صحنه‌هایی را خلق کنند. البته شکی نیست که دوران طولانی ظلم و ستم، بسیاری از آنان را رنجور، ناتوان و ناچار ساخته است تا مدتی را آرام زندگی کنند؛ طبیعتا امید به بهتر شدن شرایط زندگی و حفظ حقوق و کرامت آنها نیز به این وضع کمک کرده است. با این همه من یقین دارم که فاجعه فلسطین، انعکاس آن بر کل جهان اسلام و خصوصا بر شیعیان و نیز وجود پاره‌ای دیگر از نابسامانی‌های مهم محلی و منطقه‌ای، سرانجام فرزندان این طائفه را بر آن خواهد داشت تا ان‌شاءالله در پیشاپیش مبارزان راه حق، شرف و عدالت قرار گیرند.

البته این نکته تاریخی را هم اضافه کنم. بر اساس مطالعاتی که انجام داده‌ام، نه در لبنان و نه در دیگر نقاط جهان عرب، هیچ مبارزه‌ای را در سطح ملی علیه استعمار و استبداد نمی‌یابید، مگر آنکه شیعیان در صف مقدم مبارزان حضور داشته‌اند. به‌طور مثال، نهضت رهایی‌بخش عراق از دست استعمار انگلیس، توسط مراجع بزرگ دینی شیعه از جمله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی و شیخ محمدتقی شیرازی رهبری شد. یا عالم بزرگوار مرحوم سید محمد صدر که خود شخصا در نبردها شرکت جست. همچنین مبارزات ضد استبدادی و مشروطه‌خواهی در ایران با رهبری عالمان دین بود که صورت گرفت. رهبری این مبارزات با مرجع اعلی مرحوم آخوند خراسانی بود که در کشاکش این مبارزات به شکلی ناگهانی و مشکوک درگذشت و مدفنش، هم‌اکنون در نجف اشرف است. مبارزات عالم بزرگوار مرحوم سید عبدالحسین شرف‌الدین علیه استعمار فرانسه را نیز هرگز نمی‌توانیم فراموش کنیم.

* سوال: درباره موضع روحانیت ایران در برابر حکومت‌ فعلی چه نظری دارید؟

روحانیت ایران مدت بسیار مدیدی است که از همراهی و تأیید حاکمان خودداری ‌می‌ورزد. آنها بدین اصل پایبندند که “اگر عالمان دین را در دربار حاکمان یافتید، بدانید که بد عالمان و بد حاکمانی دارید و اگر حاکمان را در درگاه منازل عالمان یافتید، بدانید که خوب عالمان و خوب حاکمانی دارید “. روحانیت ایران نفوذ زیادی در میان مردم دارد و تا آنجایی که در توانش هست با ظلم، جور، استبداد و تجاوز حاکمان مبارزه می‌کند. در همین سال‌های اخیر، قاطبه علمای ایران و در رأس آنها امام خمینی، مبارزات شدیدی را برای اصلاح اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور برپا کردند؛ بسیاری از آنها به زندان افتادند و امام خمینی نیز به نجف اشرف در عراق تبعید گردید.






برچسب ها : امام موسی صدر  ,

      
<   <<   31   32   33   34