اسرار ربوده شدن امام صدر : 1- همدستان منطقه‌ای قذافی پایگاه فرهنگی روایت صدر

بر اساس این روایت، با قطعی شدن سفر امام صدر به لیبی، یک گروه کاری، که علاوه بر مصطفی خروبی رئیس وقت سرویس امنیتی رژیم قذافی، برخی مسئولان سوری و فلسطینی نیز در آن عضویت داشتند، جهت طراحی سفر و عملیات حذف آن بزرگوار تشکیل گردید [45] ... مقارن همین ایام نماینده ساواک در سوریه با ارسال تلگرافی روسای خود در تهران را مطلع نمود، که بنابر اظهارات برخی مقامات دمشق، امام صدر حداکثر ظرف دو ماه آینده از صحنه سیاسی خاورمیانه حذف خواهد شد [49]. خبر این توطئه در

سخن اول
    امام موسی صدر در باره اولین رسالت حضرت زینب (س) پس از شهادت امام حسین (ع) تحلیل جالبی دارد، که اگر با چشم بصیرت مورد توجه قرار گیرد، در گشودن گره معمای سرنوشت خود آن عزیز موثر تواند بود: «چرا نگذاشتند امام حسین (ع) به کوفه وارد شود؟ برای اینکه می‌خواستند آن بزرگوار را خارج از کوفه به قتل برسانند! امام حسین (ع) را توسط حر و افرادش در صحرا متوقف و به نقطه‌ای هدایت کردند، که از کوفه و همه شهرها فاصله داشت! چرا؟ برای اینکه آن بزرگوار را چنان به قتل برسانند که احدی اطلاع پیدا نکند! برنامه از این قرار بود؛ اینگونه همه مردان را به قتل رساندند و حتی در باره علی ابن الحسین (ع) گفتند: «او را نیز بکشید تا کسی از اهل بیت زنده نماند»! تصور آنها این بود که طوفا‌ن شن اجساد را چنان در دل صحرا پنهان خواهد ساخت، که اثری از آنها باقی نخواهد ماند! بعد هم می‌خواستند برای مردم چنین جا اندازند که مشتی خوارج را در صحرا به قتل رسانده‌اند؛ چه خوارج به عنوان نماد فتنه و ناامنی چنان در انظار مردم منفور بودند، که اگر مساله به نام آنها جا می‌افتاد، کار تمام بود! بنابراین دور ساختن امام حسین (ع) از شهرها، پنهان‌کاری و تبلیغات دروغ، رئوس اصلی برنامه‌ای بود که برای قتل و بستن پرونده آن بزرگوار طراحی شده بود. اما چه کسی بساط این توطئه را برچید؟ حضرت زینب (س)! چگونه؟ اینگونه که آن بزرگوار، در کوفه، شام، شهرهای میانه راه و در همه جا، اخبار واقعه کربلا را کلمه به کلمه، برای مردم افشاء و بازگو نمود» [1].
    در اردیبهشت سال 1369 بود که از سوی گروه معارف اسلامی شبکه دو سیما خدمت آیت‌الله موسوی اردبیلی رسیدیم تا در باره امام موسی صدر با ایشان مصاحبه کنیم. آن بزرگوار در بخشی از سخنان خود که شهریور همان سال از شبکه مزبور پخش شد، ضمن تاکید بر عاملیت مستقیم قذافی در ربودن امام صدر اظهار داشتند: «به نظر من تمام تشکیلات مخفی دنیا دست  به دست هم دادند تا ایشان را به این نحو ناپدید کردند» [2]. در بهمن سال 1376 به اتفاق استادان علی اکبر رنجبر کرمانی و عبدالرحیم اباذری به حضور یکی دیگر از مراجع بزرگوار تقلید رسیدیم تا در باره امام صدر مصاحبه‌ کنیم. اگرچه اغلب بخش‌های این مصاحبه یک سال بعد در شماره 16 فصل‌نامه «مفید» به چاپ رسید، اما یک بخش‌ آن به صلاح‌دید سردبیر محترم حذف گردید. حضرت آیت‌الله در بخش حذف شده با رد ادعای مخالفین ایرانی امام صدر مبنی بر عدم همراهی آن بزرگوار با انقلاب اسلامی ایران تصریح کرده بودند: «من بعضی از ‌اینهایی را که اسم بردید، در گرفتاری آقا موسی شریک می‌دانم! حالا نپرسید چرا! من معتقدم که برای آقا موسی هر اتفاقی رخ داده است، به دست قذافی بوده است، اما به تفتین بعضی از‌ اینها» [3]! سال‌ها بعد، آیات‌‌الله سید محمد حسین فضل‌الله [4] و سید محمد باقر حکیم [5] نیز در دیدارهایی که با برخی عزیزان خانواده و موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر داشتند [6]، ضمن تاکید بر عاملیت مستقیم قذافی، وقوع این فاجعه و مبهم باقی ماندن آن تا امروز را حاصل همکاری سازمان‌های جاسوسی بزرگ  منطقه و جهان دانستند [7].

 ریشه‌ها و زمینه‌ها
    فاجعه ربوده شدن امام صدر نیز مانند هر واقعه تاریخی دیگر، حلقه‌ای از زنجیره حوادث برخی تحولات سیاسی معاصر آن است. طی 27 سال گذشته ده‌ها روایت آشکار و غیر آشکار در باره چگونگی ربوده شدن آن بزرگوار نقل شده‌ است که برخی قطعات آنها به حقیقت نزدیک و مابقی از آن دور بوده‌اند [8]. در کنار این روایت‌ها ده‌ها شاهد و قرینه نیز بدست آمده است که اگر نه بر چگونگی وقوع فاجعه، اما بر برخی حوادث مرتبط با آن دلالت داشتند. کشف حقایق این فاجعه و لااقل ارزیابی صحت و سقم روایات نقل شده، مستلزم شناسایی، تطبیق و تحلیل دقیق حوادث مرتبط با آن است. نقش تعیین کننده امام صدر در معادلات حاکم بر تحولات جنوب لبنان، انقلاب اسلامی ایران و نهضت فرهنگی تشیع در جهان، پی‌گیری حوادث مرتبط با این فاجعه را از این سه منظر ضروری ساخته است. یادداشت حاضر بر آن است تا از منظر بحران جنوب لبنان، با کنار هم چیدن برخی قطعات روایات آشکار، غیر آشکار و بعضی شواهد و قرائنی که نگارنده طی سالیان اخیر بدست آورده است، تصویر شفاف‌تری از همکاری برخی دستگاه‌های امنیتی منطقه با قذافی در ربودن امام صدر را ترسیم کند. تصویر یادشده نه تنها ابعاد منطقه‌ای فضای پشت صحنه این فاجعه را با وضوح بیشتری نمایان می‌سازد، بلکه در مورد راهکارها و دغدغه‌هایی که فرا روی آینده روند پیگیری قرار دارد، به طور جدی هشدار می‌دهد. ابعاد ایرانی و جهانی فضای پشت صحنه عملیات ربوده شدن امام صدر، طی یادداشت‌های آینده مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
بحران جنوب لبنان
    مهمترین دغدغه امام صدر پس از پایان یافتن جنگ دوساله لبنان در اجلاس اکتبر سال 1976 سران عرب، مراقبت از هویت تاریخی، فرهنگی، امنیت و تمامیت منطقه شیعه‌نشین جنوب آن کشور بود. جنوب لبنان تنها منطقه آن کشور بود که پس از کنفرانس ریاض، به دلیل عدم حضور دولت مرکزی و نیز غیاب نیروهای بازدارنده عرب، وضعیتی ناآرام و ناپایدار داشت. سبب این ناآرامی‌ و ناپایداری آن بود که گروه‌های فلسطینی، که هر کدام به برخی کشورهای عربی وابسته بودند، در سایه خلاء قدرت موجود، کنترل منطقه را به دست گرفته بودند. چه اولا نفس سیطره گروه‌های فلسطینی بر جنوب لبنان، آن منطقه را در برابر تشدید اختلافات کشورهای عربی آسیب‌پذیر کرده بود [9]. ثانیا گروه‌های فلسطینی نه تنها با سوءرفتار، ظلم و تعدی مستقیم در حق ساکنین، عرصه زندگی را بر آنها تنگ کرده بودند [10]، بلکه با گلوله‌‌باران پیوسته شمال اسرائیل، روستاهای شیعه‌نشین جنوب را در معرض بمباران روزانه صهیونیست‌ها قرار داده بودند [11]. برخی گروه‌های فلسطینی چپگرا و هم‌پیمان لیبی در پی آن بودند تا با گلوله‌باران شمال اسرائیل، نارضایتی خود از مذاکرات صلح ژنو را ابراز و مساله فلسطین را با این روش در افکار عمومی دنیای عرب و جهان به اصطلاح «احیاء» کنند [12]. برخی دیگر از گروه‌های فلسطینی در پی آن بودند تا با گلوله‌باران شمال اسرائیل، نارضایتی خویش از عدم حضور در مذاکرات ژنو را ابراز و خود را به عنوان نماینده واقعی مردم فلسطین و یکی از اطراف مذاکرت مزبور تحمیل کنند [13].
    نکته‌ای که نگرانی امام صدر از اقدامات و سیطره گروه‌های فلسطینی بر جنوب لبنان را مضاعف ساخته بود، حمایت تلویحی رژیم صهیونیستی از تشدید آن وضع بود. کشتی‌هایی که سلاح‌های سبک و سنگین گروه‌های فلسطینی را به لنگرگاه‌های خصوصی آنها در سواحل جنوب لبنان منتقل می‌کردند، اگرچه اجبارا از برابر دیدگان گشتی‌های جنگی اسرائیل عبور می‌کردند، اما یا با هیچ مانعی روبرو نمی‌شدند [14]، یا اگر هم برای بازرسی متوقف می‌گشتند، خیلی سریع اجازه عبور دریافت می‌داشتند [15]. به عبارت دیگر نه تنها گروه‌های فلسطینی مخالف و موافق یاسر عرفات، بلکه حتی رژیم صهیونیستی نیز در ناآرامی و ناپایداری جنوب لبنان منافعی را جست‌و‌جو می‌کرد. گسترش سیطره گروه‌های فلسطینی بر جنوب لبنان و تشدید گلوله باران شمال اسرائیل افکار عمومی دنیا و حتی ساکنین جنوب لبنان را آماده می‌ساخت تا حملات انتقامی رژیم صهیونیستی به آن منطقه را پذیرا شوند [16]. طبیعتا درک منافع اسرائیل از اشغال حنی کوتاه مدت آن منطقه نبوغ ویژه‌ای نمی‌خواست. رژیم صهیونیستی اولا می‌توانست نفس خروج از جنوب لبنان را بخشی از وجه‌المصالحه خود با اعراب و حتی آمریکا در مذاکرت ژنو قرار دهد [17]؛ ثانیا می‌توانست دولت لبنان را به ژنو بکشاند تا ضمن چانه‌زنی در باره جزئیات خروج، امتیازات مورد نظر را که آب‌های رودخانه لیطانی بخشی ار آن بود، بدست آورد [18]؛ ثالثا می‌توانست با استفاده از نارضایتی ساکنین جنوب لبنان از گروه‌های فلسطینی، در نقش ناجی مردم ظاهر شده و عادی‌سازی روابط خود با توده‌های عرب را از آن منطقه آغاز کند [19].
    کشورهای عربی درشرایطی که گروه‌های فلسطینی و رژیم صهیونیستی، همه روزه بر ابعاد ناآرامی و ناپایداری جنوب لبنان می‌افزودند، مواضعی متفاوت داشتند. اگر کشورهای معتدلی‌ چون عربستان سعودی بر توقف عملیات نظامی فلسطینی‌ها نظر داشتند، اعضاء جبهه پایداری یا مانند لیبی به تشدید آن دعوت می‌کردند، یا مانند سوریه عملا مهر سکوت بر لب نهادند. سوریه همزبان با دیگر اعضاء جبهه پایداری، بحران جنوب لبنان را بخشی از بحران کل خاورمیانه و حل آن را مستلزم حل آن بحران بزرگتر می‌دانست [20]. سوریه اگرچه بر تداوم آرامش و ثبات در بخش‌های مرکزی و خصوصا پایتخت لبنان تاکید فراوان داشت، اما آن را از تشدید ناآرامی و ناپایداری در جنوب لبنان متاثر نمی‌دانست. سوریه حتی اگر خود نیز در ناآرامی و ناپایداری جنوب لبنان سودی نداشت، لااقل مقرون به صرفه نمی‌دانست که به خاطر آن سرزمین، خاطره اختلافات سال 1976 خود با گروه‌های فلسطینی را تجدید کند [21]. بدون شک اولین نشست سران جبهه پایداری، که در 2 دسامبر 1977، یعنی در اوج تلاش‌های امام صدر جهت حل بحران جنوب لبنان تشکیل شد [22]، موضع آنها نسبت به این بحران را نشان می‌دهد. رهبران لیبی، سوریه، الجزایر، یمن جنوبی و گروه‌های فلسطینی، که در طرابلس گرد هم آمده بودند تا جبهه‌ای متحد علیه مصر تشکیل دهند، در باره تمام موضوعاتی که مهم می‌دانستند به گفتگو نشستند، جز بحران جنوب لبنان [23]! به عبارت دیگر جبهه پایداری دست گروه‌های فلسطینی را باز گذاشته بود تا جنوب لبنان را به آشوب بکشانند.
    نگاه امام صدر به بحران جنوب لبنان، با نگرش حاکم بر جبهه پایداری کاملا مغایر بود. امام صدر اگرچه میهمان‌نوازی اعراب، مردم و شیعیان لبنان از مردم مظلوم فلسطین را وظیفه می‌دانست، اما تلاش گروه‌های فلسطینی‌ جهت سیطره بر جنوب لبنان یا هر منطقه دیگر را انحراف از آرمان مقدس فلسطین تلقی می‌کرد [24]. امام صدر اگرچه عبور رزمندگان فلسطینی از مرزهای لبنان به داخل اراضی اشغالی را حق آنها می‌دانست، اما مانند همه سران عرب و مسئولان جمهوری اسلامی، موشک باران فلسطین اشغالی از داخل کشور متبوع خود را  مصلحت نمی‌دید [25]. هدف اول امام صدر پس از کنفرانس ریاض آن بود که پایگاه تاریخی تشیع در جنوب لبنان را از صحنه اختلافات کشورهای عربی و از عرصه بده و بستان‌های سیاسی آنها با اسرائیل دور نگاه دارد [26]. به باور آن بزرگوار، روا نبود که جنوب لبنان، به تنهایی، هزینه اختلافات کشورهای عربی و نزاع طولانی آنها با اسرائیل را متحمل شود [27]؛ به اعتقاد امام صدر، عدم حل بحران جنوب لبنان، به سبب انتشار بازیگران آن در سراسر لبنان، دیر یا زود مابقی نقاط آن کشور را مجددا در کام جنگ‌ داخلی فرو می‌کشید [28]. امام صدر جدایی بحران جنوب لبنان از بحران خاورمیانه را امکان‌پذیر می‌دانست، مشروط بر آنکه گروه‌های فلسطینی توافق‌نامه اشتوره را محترم شمرده و حاکمیت دولت مرکزی با استقرار ارتش در آن منطقه احیاء شود [29]. بدون شک جدی شدن خطر تقسیم جنوب و تشکیل دولتی فلسطینی در بخشی از آن، عزم امام صدر جهت اعاده حاکمیت دولت لبنان بر آن منطقه را بیش از پیش جزم نمود [30].





برچسب ها : امام موسی صدر  ,