سایت یاران صدر، 1389/2/23

مهدیه پالیزبان

این روزها تازه غرفه‌داری معنا پیدا می‌کند! دوستداران امام موسی صدر دوباره و چند باره می‌آیند. همین غرفه کوچک 9 متری در گوشه‌ای نمایشگاه مایه امید بسیاری است. قبل از ظهر آمد و گفت در آلبوم عکس پدرش چند عکس از امام صدر با پدرش در هتلی در عربستان دارد. کارت مؤسسه را گرفت تا عکس‌ها را بیاورد. این یکی دو روز ناشران و توزیع کنندگان محصولات فرهنگی از شهرهای مختلف آمده‌اند و اظهار علاقه و آمادگی کرده‌اند برای توزیع آثار مؤسسه امروز دوباره چند نفر سراغ کتاب‌های نای و نی و ادیان در خدمت انسان را گرفتند.
با وجود سروصدای بسیار زیاد ساخت و ساز مصلی که امروز به اوج رسیده بود، سعی می‌کنیم مراجعه‌کنندگان همچنان صدای امام را بشنوند. امسال هم مثل سال قبل استقبال زیاد مردم باعث سی‌دی گفتارهایی از امام موسی صدر تمام شود. امیدواریم تا فردا دوباره به دستمان برسد. قاب عکس‌های امام هم امروز برای چند همین بار تمام شد. از کتاب‌های دکتر کمالیان بخوبی استقبال شده است. درخواست ارسال فایل‌های بلوتوث آنقدر زیاد است که اکثر اوقات از همه فناوری موجود در غرفه و از نوت بوک تا گوشی‌های شخصی‌مان برای ارسال استفاده می‌کنیم.
امروز ظهر دکتر کاظم صدر، سرزده به غرفه آمد. دکتر صدر برای من همیشه با خاطره اولین ملاقات به ذهن می‌آید: وقتی که برای اولین بار صحبت‌هایش را از نزدیک می‌شنیدم و او با علاقه و اشتیاقی بی‌پایان از عمویش، امام موسی صدر می‌گفت: برق چشمان دکتر دکتر وقتی خاطرات عموجان را تعریف می‌کرد، هرگز از خاطرم نمی‌رود. برادرزاده امام برای دیدن غرفه و خسته نباشد گفتن به ما آمده بود از وضعیت غرفه، استقبال مردم، مخاطبان و... سوال کرد. سراغ یاران صدر را گرفت و برایشان آرزوی موفقیت کرد.
بعد از ظهر خانم صدر به غرفه آمد. چند نفر از دوستان مجازی هم امروز آمدند. آقای مخبر امروز دوباره به دیدن غرفه امام آمد و با خانم صدر صحبت کرد. مردم وقتی خانم صدر را می‌شناسند مشتاق صحبت هستند و درخواست‌های مختلفی دارند: از سوال پرسیدن درباره امام، تا عکس و امضا گرفتن. خانم صدر با اینکه بعضی از این کارها برایش راحت نیست، اما همه درخواست‌ها را قبول می‌کند.
زوج جوانی از شیراز آمده بودند و زن جوان عکس با خانم صدر انداخت تا برای دوستانشان ببرند. جانبازی جلوی غرفه آمد که با لهجه غلیظ عربی و به سختی حرف می‌زد. انگار مشکل تنفسی هم داشت. عکس امام را که دید ایستاد،
آرزو می‌کرد امام موسی صدر و احمد متوسلیان با هم آزاد شوند. خانم صدر را که شناخت، تقاضا کرد چند کلمه‌ای عربی با او صحبت کند. خانم صدر سراغ مرد رفت و مدتها با او صحبت کرد.
مرد دیگری به غرفه آمد و گفت مادرش با خاندان امام نسبتی دارد و چند هفته قبل از ربودن امام، او را در آلمان دیده است.
پسر جوانی آمد و سراغ گروهی را گرفت که درباره امام کار کنند. گفت: من دنبال اسلام موسی صدر هستم نه اسلام دیگران.
سرنوشت امام سوال همه است. و جالب اینجاست که باور نمی‌کنند جز خانواده، کسی پیگیر سرنوشت او و آزادی او نیست. باوز نمی‌کنند ایران، بی‌تفاوت از کنار مردی چون امام آزادی بگذرد.
به هر کس که می‌گویم ایران به جای پیگیری سرنوشت امام قراردادهای اقتصادی، با لیبی امضا می‌کند، چشمانشان از تعجب گرد می‌شود، سکوت می‌کنند و سری به تأسف تکان می‌دهند.
نمایشگاه به روزهای آخر نزدیک می‌شود. همچنان در انتظار دوستان هستیم.


پ.ن.1:بازدید دکتر سید کاظم صدر از غرفه‏ی امام موسی صدر در نمایشگاه‏کتاب تهران






برچسب ها : امام موسی صدر  , نمایشگاه  ,