نخلی است بی‌سر نیزه‌وش

تن‌سوخته، داغ از عطش

بالا پریده از افق

زی آسمان چندین ارش

تا ماه گردون بر شده

کردن کشیده نغز و کش

 

هامون سوار ساخته

گردون یل سرباخته

وان جوش انجم: زخمها

سر: ماه، بر نی آخته

وان نخل بی‌سر نیزه‌وش

سر با قمر افراخته

 

دور از «جهان‌آرا» جهان

زشت است پیدا و نهان

ای خاک خونین زشت شو

در چشم این کاراگهان

بر نی سری در نینوا

بر نخل ماهی از مهان

 

نخل است و سرو سوخته

در باغت ای لب دوخته

آن فعل آتش را بجو

آیا چه کس افروخته؟

وین گنگ سرکش را بگو

قهر از چه کس آموخته؟

 

ای حبس خونی خانه‌تان!

کو همت مردانه‌تان؟

کو همت مردانتان؟

وین شهر، «خرم‌شهر» نی،

رم خورد جغد از لانه‌تان!

 

(بس کن این سرشکستگی بس کن

هله بر پاست رسته خرمشهر

مگر ایران شکسته بینی تا

بینی اینسان شکسته خرمشهر

رزم شیران به روبهان نگذاشت

خسته و دست بسته خرمشهر)

 

رؤیای خوزستان بلاست

این خاک خونین کربلاست

بر «عین خوش» چون «فکه» زد

«چزابه» زان سو مبتلاست

هم «نشوه» زخمی هم «جُفَیر»

داغ «شلمچه» بر ملاست

 

ماران گرزه در چمن

کو شرزه‌شیران وطن؟

کو «قدس» و «نصر» و «فتح» و «فجر»،

جنگ اهورا و اهرمن؟

«بیت المقدس» کو کزو

شد خصم را آتش کفن؟

 

بخشی از ترانه ی خرمشهر جاودانه، سروده علی معلم

پ.ن.1: متن کامل و توضیحات بیشتر را در وبلاگ تجربه ی تفکر بخوانید.

پ.ن.2: این ترانه را با صدای حمید حامی عزیز بشنوید.






برچسب ها : موسیقی  ,