برای ملیحه صدر هفت ساله

خدا را سپاس که اسارت مسئولان گروگان هلال احمر جمهوری اسلامی ایران - که به دعوت رسمی سازمان هلال احمر لیبی به این کشور سفر کرده بودند - 66 روز بیشتر دوام نداشت و سرنوشت مسافران تازه ی لیبی، آزادی بود.
خدا را سپاس که خوشبختانه در پی تماس ها و مذاکرات فشرده بعمل آمده با مراجع رسمی لیبیایی و نیز مقامات محلی شهر بنغازی، هم اکنون این عزیزان همگی در کنار خانواده شان در صحت و سلامتی کامل به سر می برند.
خدا را سپاس که دختر کوچولوی امدادگر جوان، فرصت "خوش آمد" گویی به پدر را یافت.
خدایا هزار مرتبه شکرت.

ولی، ای کاش، سهم بعدی بعدی ایرانیان از اوضاع هنوز ناآرام لیبی، شنیدن خبر آزادی مسافر بی نشانشان، سید موسی صدر باشد، که 34 است در بند قذافی گرفتار است و این اسارت حتی بعد از کشته شدن دیکتاتور لیبی هم ادامه دارد.
سید موسی هم دختر هشت ساله ای داشت که بنا به دعوت رسمی رهبر لیبی، وارد این خاک شد. قرار بود در ادامه ی سفرهای دوره ای به کشورهای عرب، شرکت در جشن نهمین سالگرد پیروزی انقلاب لیبی باشد و مذاکره ای برای حل و فصل اوضاع وخیم لبنان و بلافاصله بعد از آن، ترک لیبی به مقصد فرانسه به منظور عیادت از همسر بیمارش.
اکنون اما، سی و چهارمین پاییز بی سید موسی رسیده و خانواده و دوستدارانش، همچنان شعله ی امید خود را برای دیدار دوباره اش فروزان نگه داشته اند.
سی و چهار سال است که همسر امام، منتظر دیدارش است.
سی و چهار سال است که ملیحه ی هشت ساله، منتظر است تا آن لحظه برسد که به پدرش بگوید "خوش آمدی".
...
مشخص است که مسئله ی سید موسیف پیچیده تر از امدادگران است اما ای کاش اگر توانایی آزادسازی امام نیست، لااقل فرصت تبلیغ اندیشه هایش باشد.
ای کاش اگر تلاش قابل ملاحظه ای برای شنیدن خبر آزادی امام نیست، لااقل تلاش خیره سرانه ای برای بازنشر چندین باره ی شایعات و اکاذیب باقی مانده ی مقامات قذافی نباشد.
ای کاش یک روز که ان شاءالله دور نیست اماممان را آزاد ببینیم.

پ.ن: این مطلب برای سایت یاران صدر نوشته شده است.






برچسب ها : دل نوشت  , مقالات  ,