این روزا خیلی به زندانیا فکر میکنم.به این که آیا واقعا ما بلد نیستیم بهتر از این از سرمایه هامون استفاده کنیم؟آیا فشار عظیم روحی ناشی از مشکلات زندان،به زندانیا فرصت فکر کردن میده؟آیا زندانیا داخل زندان هم میتونند مثل بیرون از زندان فکر کنند؟آیا اونا میتونند علی رغم فشاری که برای تواب سازی اونا وجود داره،هم چنان عنان تفکرشونو به دست خودشون بگیرند؟آیا برای اونا که اکثرا درد جامعه دارند،دوری از همین اجتماع بدترین شکنجه نیست؟آیا اونا در فضای بی خبری چه می کنند؟...

امام موسی صدر یکی از بهترین مصادیق زندانیانیه که درد اجتماع دارند و بیش از سه دهه ست که این سرمایه ی عظیم در فضای کاذب زندان اسیره.خبرهایی هست که میگه امام توی این مدت طولانی در حالی که بسیار پیر شده،کتابهای زیادی تالیف کرده.شک ندارم اگه در زندانهای قذافی قلم و کاغذی در اختیارش گذاشته باشند جز این نمیشه اتفاق بیفته.اما مطمئن نیستم که این کتابها بهترین تالیفات امام باشه.منظورم اینه که نظریات امام گرچه همگی عالی هستند،اما حضور در بین مردم و برخورد نزدیک با مشکلاتشونه که به اونا جنبه ی خاصی بخشیده.و حالا که بیش از سه دهه از آخرین حضورش میون مردم میگذره...

راستی امام من ، چه قدر از این که ظالمانه حق حضور در جامعه و اندیشه ورزی رو ازت گرفتند،رنجور شدی؟

چه قدر دلت برای یتیمی ما سوخت؟ چه قدر برای رفع نادانی و تکاسل ما دعا کردی؟

راستی امام من،امیدوارم در زندانهای قذافی هم خبری جز بی خبری نباشه.با تمام وجودم دعا میکنم در تمام این سالها باد به گوشت نرسونده باشه که چمرانت پرپر شد،دوستانت یکی بعد از دیگری فدای تنگ نظری و حسادت شدند.نشنیده باشی که یارانت سالها در انتظار دیدن روی ماهت سپری کردند و آرزو به دل رفتند.نشنیده باشی خبر فوت اقوام و دوستانت رو.خبر فوت عزیزترین دوستانت رو.امیدوارم از این لیست بلند یک نام هم به گوشت نرسیده باشه.لیستی که پیر و جوون نداره.از امام خمینی و احمد خمینی و صادق قطب زاده و چمرانت هستند تا آیت الله العظمی طباطبایی و دکتر شهیدی و...

امیدوارم پیش خودت تصور نکرده باشی که قاعدتا تا حالا پدر بزرگ شدی و نخواسته باشی صورتشونو مجسم کنی.امیدوارم سعی نکرده باشی با گذشت هر ثانیه،تغییر چهره ی عزیزانتو تجسم کنی.

امیدوارم در تمام این سالها سراغی از روابط ایران و لیبی نگرفته باشی.حداقل امیدوارم توی این سالها انقدر از دیپلماسی ایران مایوس شده باشی که حوصله ی شنیدن خبر این سفر آخری رو نداشته باشی.اصلا امیدوارم هیچی راجع به ایران نشنیده باشی.

چه ظلم بزرگیه که درهای اجتماع روی کسی که درد جامعه داره بسته بشه.چه ظلم بزرگتریه به جامعه ای که چنین فرزندانی رو ازش میگیرند.چه بد دردیه ، درد جامعه ای که هنوز توی شناخت فرزندان دلسوزش مشکل داره.

........................................................................................

امام من،من اینا رو نوشتم.اما مطمئنم توی یه گوشه ای از این دنیا دستهای تو برای رستگاری ما به دعا بلنده...






برچسب ها : سلام موسی  , امید  , دل نوشت  ,