سید صادق موسوی و مسأله امام صدر، پس از گذشت سه دهه! / اسرار ربایش / پایگاه فرهنگی روایت صدر

... محمد منتظری این مطلب را خودش به من گفت. گفت من توسط بعضی از تجار و اینها مبلغ یک میلیون لیره آن وقت را به عنوان کمک برای آقای صدر جور کردم؛ برای اینکه ایشان بفهمد که ما پول هم داریم. این از یک طرف. از طرف دیگر بعضی‌ها، البته حالا از باب «اذکروا موتاکم بالخیر» اینها درست نیست که گفته شود؛ ولی اینها حرف‌های خود محمد منتظری است. گفت آمدیم و به ایشان گفتیم که ببینید! اگر این کار را نکنید، فردا که می‌خواهید بروید به اروپا، بچه‌ها آنجا ترتیب شما را خواهند داد [12]. یعنی هم آن یک میلیون را

                                                                                         
اشاره
  
  حجت‌الاسلام سید صادق موسوی یکی از مبارزین قدیمی ایرانی مقیم لبنان است که از سال‌های آغازین دهه پنجاه شمسی تا کنون در آن کشور اقامت دارد. وی نوه مرحوم آیت‌الله العظمی سید عبدالله شیرازی امام جمعه فقید مشهد است، پیش از پیروزی انقلاب از اعضاء فعال گروه محمد منتظری، جلال‌الدین فارسی، محمد صالح حسینی، علی جنتی و محمد غرضی در سوریه و لبنان به شمار می‌رفت و هم اکنون در کشورهای اخیر به فعالیت‌های علمی و فرهنگی اشتغال دارد. طی سالیان گذشته دو بار با آقای موسوی دیدار کرده بودم. بار اول در سال‌های پایانی دهه شصت شمسی در معیت دوست ارجمند آقای دکتر محمد رضا بهشتی در تهران بود و بار دوم حدود یک دهه بعد در معیت پژوهشگران محترم آقایان غلامرضا کرباسچی و سید مصطفی مطبعه‌چی در قم. هر دو بار سخنان آقای موسوی را در باره رابطه مبارزین ایرانی مقیم لبنان با امام صدر شنیدنی و در مواردی تکان‌دهنده یافتم و لذا از آن پس مدت‌ها مترصد فرصتی بودم تا به تفصیل با وی در این خصوص به گفتگو بنشینم. تا اینکه خرداد سال 1387 فرا رسید و در پی سفر آقای موسوی به ایران، به برکت زحمات و هماهنگی برادر بزرگوار آقای سید مصطفی مطبعه‌چی، فرصت مورد نظر فراهم گردید. هدف اصلی گفتگو نه تکمیل تاریخ شفاهی امام صدر، که مهم‌تر از آن، واکاوی هرچه بیشتر پشت صحنه عملیات «ربودن آن بزرگوار»، نسبت برخی مبارزین مظنون ایرانی با آن و بالأخره آسیب‌شناسی بحران پیگیری این مسأله بود. آنچه در پی می‌آید، حاصل این گفتگوست که در قالب طرح پژوهشی «روایت صدر» انجام شده است. پیش از تقدیم گفتگو تذکر چند نکته ضروری می‌نماید:
    اول / موسوی اگرچه بر خلاف برخی همسنگرانش کینه امام صدر را هیچ‌گاه در دل نداشت، اما به هر حال از منتقدان آن بزرگوار بود و لذا سخنانش آمیخته با کنایه و انتقاد. نگارنده به تأسی از سیره امام صدر، که هرگز مجال را برای بیان انتقادات منتقدان تنگ نکرد، همه سخنان گفتگوشونده را بی کم و کاست و بدون کم‌ترین ویراستاری ادبی منعکس کرده است. مضاف بر آنکه به دلایل آشکار، حذف هر یک از کنایه‌ها و انتقادات را نیز جفای به امام صدر می‌دانسته است و نه خدمت به آن بزرگوار. لذا آنچه در پی می‌آید، متن کامل گفتگوست و نه گزیده‌هایی از آن.
    دوم / نگارنده اگرچه در پاره‌ای موارد کنایه‌ها و انتقادات آقای موسوی را به اختصار پاسخ داده است، اما در بسیاری موارد، هم به احترام گفتگوشونده و هم به سبب ضرورت حفظ فضای صمیمی جلسه، با سکوت از کنار آنها گذر کرده است. چه همانطور که پیشتر اشاره شد، هدف گفتگو نه متقاعد ساختن گفتگو شونده، که تنها شنیدن و ضبط و ثبت خاطرات وی به منظور یافتن قطعات جدیدی از پازل پشت صحنه عملیات ربودن امام صدر بود. با این حال اندک مواردی که برخی توضیحات به جهت تاریخی ضرورت داشته است، در قالب پی‌نوشت‌ها به اختصار آورده شده است.
    سوم / شهید چمران در بخش‌ پایانی وصیت‌نامه خود خطاب به امام صدر با زیبایی هرچه تمام‌تر آورده است: «... می‌دانم که تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا می‌کنی. انسان‌ها را دوست می‌داری. به همه بی‌دریغ محبت می‌کنی. و چه زیادند آنها که از این محبت سؤاستفاده می‌کنند. حتی تو را به تمسخر می‌گیرند و به خیال خود تو را گول می‌زنند ... تو اینها را می‌دانی، ولی در روش خود کوچک‌ترین تغییری نمی‌دهی ... زیرا مقام تو بزرگ‌تر از آن است که تحت‌تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می‌تابی و همچون باران بر چمن و شوره‌زار می‌باری و تحت‌تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمی‌گیری ... درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولان‌گاهش عظمت آسمان‌ها و اسماء مقدس خداست ...». گفتگوی حاضر بی‌شک مشحون از خاطراتی است که این سخن نغز آن شهید بزرگوار را مستند می‌سازد.

متن گفتگو
    ? جناب آقای موسوی! همانطور که اطلاع دارید، ما طی سالیان گذشته با قریب یک صد و پنجاه تن از نزدیکان، دوستان، آشنایان و بعضا حتی منتقدان امام موسی صدر به گفتگو نشستیم و در باره اندیشه، سیره، زندگی و سرنوشت یا «مسأله» آن بزرگوار از آنان سؤال کردیم. این مطالعات میدانی همه در قالب طرح پژوهشی «روایت صدر» صورت گرفته که به تدریج در حال تدقیق و تکمیل است. دفاتر اول و دوم مجموعه «عزت شیعه» که به ترتیب در سال‌های 1377 و 1386 انتشار یافتند، از تولیدات همین طرح پژوهشی هستند که بخشی از تاریخ شفاهی امام صدر را در بر دارند. حضرتعالی از انقلابیون ایرانی مقیم لبنان هستید که همزمان با دومین دهه حضور امام صدر در آن کشور، در کنار امثال آقایان جلال‌الدین فارسی، محمد منتظری، علی جنتی و محمد غرضی و البته در صف هواداران امام خمینی علیه رژیم شاه مبارزه می‌کردید. چند سال پیش در معیت بعضی دوستان از جمله آقایان غلامرضا کرباسچی و سید مصطفی مطبعه‌چی در همین شهر قم خدمتتان رسیدیم و برخی خاطراتتان از امام صدر را به اجمال جویا شدیم. امشب سفرتان به ایران و حضورتان در قم را غنیمت شمردیم تا مجددا مصدع  اوقات شویم و مباحث دیدار پیشین را تکمیل سازیم.
    موسوی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. ببینید؛ موضوع «لبنان» موضوعی است که مسیری دارد با یک آغازی و یک پایانی. کسی که می‌خواهد موضوع لبنان را بررسی کند، اگر این مسیر را از آغاز تا پایان آن در نظر نگیرد، به هیچ‌کجا نخواهد رسید. در نتیجه اکثر افرادی که با مسأله لبنان برخورد می‌کنند، مِثل «و لا تقربوا الصلاة» با آن برخورد می‌کنند. یعنی تکه «و انتم سکاری» را بر می‌دارند و بعد نتیجه می‌گیرند که «نماز خواندن دستور الهی نیست»! ببینید؛ ساحل شرقی مدیترانه، برای کشورهای استعمارگر همواره به عنوان یک نقطه اتصال مطرح بوده است. یعنی آنها وقتی خواستند در جهان اسلام رخنه کنند، آنهم بعد از اسپانیا، آمدند و این ساحل را گرفتند. خُب، در اینجا چه کسانی بودند؟ این منطقه از خاورمیانه تقسیم شده بود بین فرانسوی‌ها از یک طرف و انکلیسی‌ها از یک طرف. یعنی نصف آن دست انگلیسی‌ها بود که از فلسطین بود تا همین منطقه غزه و اینها؛ و یک قسمت آن هم دست فرانسوی‌ها بود که از مرز لبنان [و فلسطین] بود تا لاذقیه و سوریه. در نتیجه اینها اینجا را تقسیم کرده بودند که یک قسمتش مال من باشد و یک قسمتش هم مال تو. حالا؛ انگلیسی‌ها فلسطین را تحویل یهودی‌ها دادند. فرانسوی‌ها هم لبنان را تحویل مارونی‌ها دادند. چون به هر حال باید از آنجا می‌آمدند بیرون؛ و وقتی می‌خواستند بیرون بیایند، باید به چه کسی تحویل می‌دادند؟ ...
    ? و این مسائل در زمان مرحوم آیت‌الله سید عبدالحسین شرف‌الدین اتفاق افتاد؟
    موسوی: بله. به هر حال فرانسه لبنان را می‌بایست به نزدیک‌ترین نیرویی بدهد، که می‌تواند متحد آن باشد. نمی‌دانم آیا این کسانی که با آنها گفتگو کردید، این را به شما گفتند که یکی از مهمترین خصوصیات مارونی‌ها همین است که هر سال، به نیت فرانسه، مراسم نیایش و نماز و به اصطلاح خودشان صلاة دارند؟ صلاة علنیة فرنسا! آنهم در کجا؟ در بَکَرکی! به امامت آقای صُفَیِّر، یعنی پاتریارک و کاردینال مارونی‌ها! خُب، این یعنی چه؟ یعنی این‌که ارتباط آنها با فرانسه بار قداست به خود گرفته است! ...
    ? تقدس پیدا کرده است ...
    موسوی: بله، تقدس پیدا کرده است. خُب؛ این مال چی است؟ از کجا شروع شده است؟ شما خودتان می‌دانید که اگر ما در ایران بخواهیم یک چیزی را در نماز و در دعایمان وارد کنیم، چقدر قدرت و زور می‌خواهد! الآن ما با صدام جنگیدیم و با آمریکا هم جنگیدیم. اما کسی توانست در قنوت خود بگوید، الهم العن صدام؟ آن‌هم به طور رسمی؟ نتوانستیم! در مورد آمریکا هم یک چنین جرأتی را نداریم! این‌که شما یک موضوعی را بیاورید و در نمازهایتان وارد کنید و شکل نماز و نیایش به آن بدهید، این خیلی مسأله است و اصلا شوخی نیست. خُب؟
    ? بله ...
    موسوی: درست به همان میزان که مارونی‌ها خود را به جهت روحی و اعتقادی با فرانسوی‌ها مرتبط می‌دانند و در نتیجه فرانسوی‌ها هم آنان را حافظ منافع خود در منطقه می‌دانند، اسرائیلی‌ها هم اول با انگلیسی‌ها و بعد نیز با آمریکایی‌ها در ارتباط بودند. در نتیجه اگر شما از اینجا بررسی مسائل لبنان را شروع نکنید، به هیچ نتیجه‌ای نخواهید رسید. چطور می‌شود که وقتی پارلمان لبنان، که ساخته و پرداخته خود مسیحیان و فرانسوی‌ها بود، نماینده خود آقای شیخ محمد الجِسر را که آدم علیه‌السلامی هم نبود، به ریاست‌جمهوری انتخاب می‌کند، نماینده فرانسه در لبنان می‌آید و مجلس را منحل می‌کند؟ شما ببینید که چقدر مسأله باید برای اینها مهم باشد، که حتی وقتی دست‌پرورده‌های خودشان، یک مسلمانی را که نه خیلی [شبیه به] امام خمینی بود و نه هیچی، به ریاست‌جمهوری انتخاب می‌کنند، خودشان می‌آیند و پارلمان را منحل می‌کنند و کسی دیگر را می‌گذارند! کسی که می‌خواهد مسائل لبنان را بررسی کند، حالا هر کس می‌خواهد باشد، اگر از این نقطه شروع نکند، همه تحلیل‌هایش در باره مسائل لبنان از نوع «لا تقربوا الصلاة» خواهد بود و به هیچ نتیجه‌ای نخواهد رسید.
    ? درست است. یعنی به هر حال در تحلیل مسائل لبنان، لاجرم باید مسیحیت و به خصوص مارونی‌ها و ارتباط تنگاتنگ آنها با فرانسه و اصلا کل دنیای غرب و نیز همسایگی این کشور با اسرائیل را در نظر گرفت ...
    موسوی: بله؛ و این نکته را هم باید توجه کنید که این ساحل میان دو ابرقدرت اشغالگر آن زمان که فرانسه و انگلیس بودند، تقسیم شده بود ...
    ? و حالا در این وسط شیعیان هم وجود دارند ...
    موسوی: حالا؛ شیعه در آن وقت رقم آنچنانی نبود. علت‌های این وضعیت هم مختلف است ...
    ? که آنها را می‌دانیم ...
    موسوی: بله. حالا، وقتی شیعه آمد و خواست رقمی بشود، اگر ما بیاییم و باز بریده بریده بخواهیم به مسائل نگاه کنیم، خواهیم دید که هر کسی آمده و گفته است که من پرچم‌دار شیعه هستم! از احمد الاسعد گرفته تا رشید بیضون گرفته تا کامل الاسعد گرفته تا آقای صدر گرفته تا نبیه بری گرفته تا شمس‌الدین گرفته تا فضل‌الله گرفته و تا نصرالله! هر کسی آمده و گفته که من پرچم‌دار شیعه هستم و هر کسی هم در مقطع خودش پهلوانی‌هایی را کرده است. من نمی‌دانم که این کسانی که با آنها گفتگو کردید، آیا به شما گفته‌اند که این آقای رشید بیضون ...
پ.ن: ادامه این گفتگو را در سایت پایگاه فرهنگی روایت صدر بخوانید.






برچسب ها : امام موسی صدر  ,