ماه رمضان امسال همره یکی از عزیزترین و سخاوتمندترین دوستان خواهرم به غرفه ی موسه ی فرهنگی تحقیقتی امام موسی صدر در نمایشگاه قرآن رفتیم. یاد نیست شاید به پیشنهاد من ایشون کتاب فریاد در خاموشی استاد محسن کمالیان رو خریدند. چند روز بعد هم دفتر دوم کتاب عزت شیعه رو به فایزه داده بودند و گفتند بودند هدیه ی تولد فهیمه!دوست داشتن فکر کن! تولدت اردیهشت بشه و دوست خواهرت از تابستون هدیه تو بده!بووووس

همیشه می دیدم که توی کامنتها و پست ها بچه ها خیلی از کتاب عزت شیعه و پایگاه فرهنگی روایت صدر تعریف می کنند به خصوص آقای سینا صابر. وقعا حق داشتند. البته من جلددوم رو بیشتر از دفتر اول دوست دارم. شاید چون دفتر اول مربوط به لبنانه و ناآگاهی من از شرایط این کشور دست و پای خیالم رو می بنده. ولی دفتر دو فوق العاده ست. از این نظر که هم تصویر روشنی از امام صدر به دست خواننده می ده_بهتره بگم روشن ترین تصویری که در کتاب ها از ایشون ارائه شده_و هم افکار خواننده رو شدیدا درگیر می کنه. البته نوشته ای مربوط به امام به دلیل جوهره ی شخصیتی خود ایشون اغلب همین طوره ولی اکثر این نوشته ها خاطره ی صرفند. از هنرمندی نویسنده خبری نیست. نمی دونم شاید شیرینی هرفتن باعث ایجاد این حس شده. ولی با همین سواد اندکم حس می کنم مطالعه ی این کتاب تجربه ی متفاوتی بود. مطمئنا عمق زحمات و تلاش های استاد کمالیان و آقای علی اکبر رنجبر کرمانی رو درک نمی کنم ولی حساسیت و دقت این عزیزان رو در انتخاب واژه واژه ی این کتاب می بینم. بعضی وقت ها از خوندن یه سوال به وجد میام که عجب! بالاخره یکی این سوال رو پر سید! و بلافاصله کیف می کنم که چه خوب پرسید! با چه ادبیات و استدلال درستی! 

مطالعه ی این کتاب لحظات شگفت آور زیادی به ارمغان میاره. هر جمله ش پر از سنده.سندهایی که مطمئن نبودی از وجودشون ولی امیدوار چرقدرت عجیبی در انتقال احساسات دارند. گاهی از برنامه ریزی های دقیق و دست های پنهانی که غرورت رو سیلی می زنند داغ می کنی. گاهی هم دلت به پیشگویی زنی در عراق خوش می شه! بعضی وقت ها که از اتحاد پنهان ولی واقعی دشمنان ظاهری عصبانی میشی خط بعدی رو می خونی که خود آقا موسی تمام این هایی که تو داری می خونی رو زندگی کرده. می دونسته و زندگی کرده. توی اون شرایط غربت لبنان _ که شرحش در نامه های خطاب به آقای مستجابی رفته_ "امیدورانه" زندگی کرده. از سرسختی ش لذت می بری. هرچند مطمئنی خودت هرگز نمی تونی این طور باشی اما باور می کنی که یکی این طور بوده. امام صدر بهت درس امیدواری و صبر و تلاش می ده. و تو این خواست خانم حبیبه جعفریان رو بیشتر و بهتر از همیشه درک می کنی که یک ایراد از آقا موسی بگیری. بعضی وقت ها دلت از قساوت و قدرناشناسی آدم ها می گیره و توی صفحه ای از استقامت سید موسی می خونی. شرمنده میشی از یاسی که بی رحمانه به سمتت هجوم میاره تا متقاعدت کنه راهت بیهوده ست._ از پیروی آقا موسی نه از نتیجه ی پیگیری ها بعد از سی و دو سال_. اما صفحه ای نیست که بخونی و نپرسی آقا موسی دلیلت برای تحمل این همه سختی چی بود؟ و شرمنده نشی از ادعای بزرگ یار صدر بودنت.

پ.ن1: این کتاب رو از دست ندید.

پ.ن2: در راه تو بودن دشوار است. _مهدیه_






برچسب ها : امام موسی صدر  , یاران صدر  , امید  , دل نوشت  ,